خرید تور نوروزی

باید از جامعه دفاع کرد!

دکتر عباس نعیمی جورشری، جامعه‌شناس و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی به بهانه‌ی روز دانشجو نوشت:

سخن از دانشگاه و جنبش دانشجویی از زوایای مختلفی امکان بیان دارد. نگارنده در اینجا قصد دارد ایده مدافعان جامعه را طرح کند‌ و دانشگاه و دانشجو را به عنوان کنشگرانی که از هستی جامعه دفاع می کنند به بحث بگذارد. اهمیت این ایده ضمن پیوست با مبارزات جنبش دانشجویی ایران و سوژه های عمل سیاسی معاصر، در تبیین پیچیدگی‌های فلسفی و جامعه‌شناختی است. میشل فوکو در مجموعه درس‌گفتارهای ۱۹۷۵-۱۹۷۶ که در کلژ دوفرانس ارایه نمود به مفهوم «قدرت»، «جنگ»، «گفتمان تاریخی-سیاسی»، «گفتمان نژادی» و «نژادگرایی دولتی» و نهایتا هم «قدرت انضباطی» و «زیست قدرت» پرداخته است. چنانکه در بسیاری دیگر از آثارش نیز سراغ سوژه قدرت رفته است. روش این مجموعه برخلاف روش دیرینه شناسی و تبارشناسی او در سایر آثارش می باشد. او در مباحثی اگر‌چه کمتر پیوسته به ضرورت دفاع از جامعه می پردازد که به نظرم امروز بایستی از آن سخن گفت.

۱. باید از جامعه دفاع کرد در حداقل چند سطح نظری مطرح است خاصه آنجا که به تئورایز حکمرانی و موقعیت مردمان در برابر نهاد قدرت بایستی دقت نمود. اینکه قدرت چگونه‌ در قامت حاکم صورت‌بندی می شود. حداقل دو انگاره الف. حقوقی و ب. اقتصادی قدرت در ابتدای بحث وجود دارد. نخستین به قدرت چنان حقی می نگرد که می توان به مثابه کالایی آن را تصاحب نمود و دومی قدرت را در وجوه تاریخی، شکلی و مکانیزم عمل چنان تابعی از اقتصاد می داند. اینگونه می توان پرسید آیا قدرت چیزی است که  می تواند از طریق قرارداد یا زور منتقل شود و آیا کارویژه قدرت همواره توسط اقتصاد تعیین می گردد؟

۲. بحث فوق ناقص خواهد بود مگر آنکه انگاره های پ. سرکوب و ت. جنگ به میدان نظر وارد شود. میدانیم سومین انگاره ریشه ای دیرین و کهن دارد و قدرت را سرکوبگر طبیعت، غریزه، طبقات یا افراد می داند. اما انگاره جنگ، قدرت را در بستر نزاع تبیین می نماید. پرسش مهم این است که جنگ ادامه سیاست با ابزارهای دیگر است یا برعکس؟ در تعبیر فوکویی که من از آن دفاع می‌کنم سیاست ادامه جنگ است در ابزارهای دیگر!

۳. این فرضیه های سوم و چهارم در یک تجمیع به دو دستگاه در تحلیل قدرت هدایتمان می کند:

شاکله «قرارداد-ستم» که رابطه حقوقی است و بر سنجه‌ی «مشروعیت و عدم مشروعیت» بنا شده‌ است و نیز شاکله «جنگ-سرکوب» که بر سنجه های «تسلیم و عدم تسلیم»، قوام یافته است. نبرد مداوما در حال شکل دهی صلح است. در واقع صلحی در کار نیست صرفا جنگ از عرصه عمومی به درون روابط قدرت کوچ می کند. این نظم دوره ی صلح، قائم بر نبرد است زیرا هیچ بی طرفی وجود ندارد. این تفاوت گفتمان تاریخی-سیاسی با گفتمان حقوقی-سیاسی است.

۴. قدرت همواره تلاش می کند حقیقت را تسخیر کند و زیر سلطه خویش در آورد و نشر دهد.‌ قدرت انضباطی در اینجا پررنگ می شود. این ویژگی امر حاکمیتی مدرن است یعنی منضبط سازی شهروندان. نهاد قدرت می خواهد کنترل بدن ها را در دست بگیرد! انسان ها به مثابه بدن های مفرد با ابزار دانش بالینی، کنترل شوند. باید دقت کنیم دانش انضباطی که قدرت از آن بهره می برد تا انقیاد پنهان ایجاد کند چهار کارکرد مشخص دارد:

الف. گزینش

ب. بهنجار سازی

ج. پایگان بندی

د. تمرکز

فرد در این مکانیزم چهارگانه تحت تسلط خواهد بود. رهایی او از این انقیاد برای نهاد سیاست حس خطر و ترس ایجاد می کند. اساسا این چهار کارکرد در جهت کنترل دانش های متکثر قرار دارند تا از برآمدن گفتمان های حاشیه به جای متن و گفتمان غالب جلوگیری‌ کنند.

۵. اما نکته مهمی در بین است که به پیچیدگی هرچه بیشتر این کنترل مربوط است. ساختارهای نو به تکنولوژی جدیدی متمایز از قدرت انضباطی متوسل شده اند که همانا زیست قدرت است و دانش تنظیمی می باشد. زیست قدرت به جای فرد بر گونه ها و نوعیت متمرکز است. کنترل بدن نه به معنای شخص بلکه اشخاص مدنظر می باشد. کلیت تحت کنترل قرار می گیرد.

بنابراین این دو زنجیره همدیگر و ساختار قدرت را به قرار زیر کامل می کنند:

الف. زنجیره تکنولوژی انضباطی: بدن/ ارگانیسم/ انضباط/ نهاد

ب. زنجیره تکنولوژی تنظیم: جمعیت/ فرایند های زیستی/ مکانیزم های تنظیمی/دولت

۶. با توجه به آنچه گفته شد می توان پرسید چه کسی یا چه کسانی باید از جامعه دفاع کنند؟ برای تعیین این پاسخ بایستی به خصایصی اشاره داشت که اعضایش دارای خاستگاه متفاوت و حتی متقابل با «قدرت کنترلگر» باشند. دانشگاه و دانشجو و اهالی دانش به چند دلیل می تواند از مهمترین گروههای مذکور باشد.

الف. مکان مندی مدنی

دانشگاه در فرمت مکان اجتماعی دارای خصلتی مدنی است از این حیث که در مضیقه سایر نهادهای عرصه عمومی و محدودیت های دولتی که بر نهادهای عمومی اعمال می شود ، همچنان دوام دارد. فی المثل دانشگاه تنها نهاد مدرن در تاریخ معاصر ایران است که هربار تشکل های مدنی دچار مشکل شدند و مردم تریبون های خود را از دست دادند، مکانمندی دانشگاه باقی ماند و امکان حیات یافت.

ب. کثرت گفتمان

میل قدرت به تمرکز و کنترل انتخاب سبب می شود گفتمان خویش را بدون رقیب بخواهد. بر این اساس از ظهور و بروز گفتمان های دیگر اجتناب دارد. جامعه سرشار از گفتمان هایی است که به حاشیه رانده شده اند. گفتمان هایی با محوریت های نظیر سیاست، دین، جنسیت، زبان و نژاد. دانشگاه به مثابه کنشگر ، آنگاه که خارج از دستورالعمل های دولتی عمل می کند و به توسعه قلمرو محدود تفکر می پردازد ، به آن گفتمان های حاشیه ای امکان بیان و فرصت عضوگیری می دهد. کثرت گفتمانی در فرآیندهای دانشگاه به عنوان دانشجوی پرسشگر رخ می دهد. نقد مولفه‌های دانش انضباطی و تلاش برای رهایی از بندهایش در سپهر خردورزی دانشگاهی قابلیت میابد.

پ. جمعیت ناهمسان

اعضای دانشگاه در کسوت دانشجویان دارای تعلقات هویتی چندگانه اند. جابه جایی مکانی تحصیلی این پدیدار را فراهم می‌کند که جامعه ای کوچک در دانشگاه شکل بگیرد که با تعلقات قومی، دینی، طبقاتی، زبانی و جنسیتی متفاوت به نمایندگی تنوع ملت بپردازد. این جامعه کوچک امکان میابد تا به نقض «نژادگرایی دولتی» بیانجامد یا «دگم های فاشیستی» را به چالش بکشد چنان که فوکو در نقد نازیسم و سوسیالیسم یادآور می شود. در واقع جنبش دانشجویی این شخصیت اجتماعی را دارد تا قاعده تبعیض را بشکند و منتقدانه پرسش نماید: چگونه می توان یک زیست قدرت را به اقدام و اعمال حقوق جنگ، حقوق کشتار و کارویژه ی قتل وادار کرد اما نژادگرا نبود؟ نژاد در اینجا نه بحثی ژنتیک و بالینی بلکه امری مبتنی بر «دیگری» است. این دیگری می تواند هر وجهی داشته باشد. تا آنجا که از «علیه ملت دیگر بودن» به «علیه مردم خود بودن» مبدل می شود. بنابراین می توان تاکید نمود که باید از جامعه دفاع کرد!

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا