به اغتشاش مفاهیم دامن نزنیم | حامد زارع
حامد زارع، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانهی توییتی از عباس عبدی، تحلیلگر سیاسی، نوشت:
ظاهرا رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس در جایی گفته است: «من ندیدم در کشوری که انقلاب شده باشد، انقلاب دیگری رخ داده باشد.» این اظهار نظر به هیچ عنوان دقیق نیست. مردم فرانسه در سه سده گذشته چندین بار دست به انقلاب زدهاند. تاریخ اروپای غربی انقلابات متعددی را به خود دیده است. حتی تاریخ روسیه و چین نیز شاهد چندین کنش و واکنش انقلابی بوده است. اما موضوع این یادداشت، توئیت عباس عبدی درباره این اظهار نظر است که خطاب به رئیس دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس نوشته است: «اتفاقا در ایران تا به حال دو تا بوده. چون از اولی درس نگرفتند، دومی آمد. امیدوارم دومیها درس بگیرند تا سومی نداشته باشد.»
آقای عبدی تحلیلگر شجاع و باهوش عرصه سیاسی ایران است که در سه ماه گذشته با کمترین خودسانسوری و با بیشترین دغدغهمندی و میهندوستی نظرات خود را به صورتی صریح مطرح کرده و با استقبال خوبی نیز واقع شده است. اما در مورد توئیت پیشگفته میتوان گفت که احتمالا به دلیل عدم احاطه کافی بر مفاهیم علمی دانش سیاست و بیاطلاعی از مواد و مصالح تاریخ دوره جدید ایران نکته نادرستی را بیان کرده است.
فرض آقای عبدی این است که رویداد مشروطیت که با فرمانی در چهاردهم مرداد 1285 خورشیدی به سرانجام رسید، یک انقلاب بود! شاید هم مقدمات فراهم آمدن آن فرمان را جزئی از فرآیند انقلاب دانسته و یا اینکه اتفاقات پس از آن در دوره پادشاهی محمدعلی شاه قاجار و خلع او از سلطنت را اجزای یک انقلاب میداند. اما در هر سه صورت تصور آقای عبدی نادرست است و نه تنها اتفاقات منتج به صدور فرمان مشروطیت بلکه، رخدادهای قهری پس از آن نیز مندرج در تحت انقلاب نمیتواند قرار بگیرد. برعکس اتفاقی که منجر به رویداد بیست و دوم بهمن 1357 شد که نه تنها خود رویداد یک انقلاب تمام عیار است، بلکه اتفاقات پیش و پس از آن که خود آقای عبدی از مشارکتکنندگان فعال آن بوده تنها با تعریفی کلاسیک از انقلاب قابل انطباق است. از این بابت در تاریخ دوره جدید ایران تنها یک انقلاب رخ داده و حرف آقای عبدی درباره انقلاب اولی و انقلاب دومی محلی از اعراب ندارد. احتمالا منابع آقای عبدی ناظر به تحقیقات اولیه راجع به جنبش مشروطه است که مشروطه دوم و فتح تهران توسط مجاهدان مشروطهطلب را به عنوان یک انقلاب ارزیابی میکنند. اما پژوهشهای جدید نشان داده است که مشروطیت ایران یک نهضت اصلاحی نخبهگرایانه بوده و نه یک اقدام انقلابی تودهمحورانه.
سهلگیری در کاربرد کلمات و عبارات وقتی قرار است نقشی توصیفی و تحلیلی آن هم در شرایطی بحرانی ارائه دهند کاری غیرمسئولانه است که از تحلیلگر ماهر و قابلی نظیر آقای عبدی بعید مینماید! دانشجویان و دانشآموختگان علم سیاست به خوبی میدانند که هر رویداد حائز اهمیت سیاسی و هر رخداد شایان توجه فکری نمیتواند انقلاب باشد، هر چند افرادی را دچار هیجان کند و آنان را منقلب سازد. اگر قرار بر این گشاده دستی باشد باید جنبشهایی نظیر 30 تیر 1331 و یا رویدادهای منتج به ملی شدن صنعت نفت و یا حتی عزل بنیصدر از ریاست جمهوری را نیز باید یک انقلاب نامید!
صدور فرمان مشروطیت با توجه به رویدادهای پیشین و پسین آن یک جنبش برای تاسیس آزادی از طریق برپایی حکومت قانون است که پژوهشگران دانش سیاسی از عنوان دقیق «نهضت» برای آن استفاده میکنند. مشروطیت ایران با امضاء یک فرمان به نتیجه رسید و تلاشهای نظری روشنفکران، حمایتهای نظامی مجاهدان و تمهیدات اجتهادی فقیهان در پیش، حین و پس از صدور فرمان به عنوان یک نهضت مورد شناسایی قرار میگیرد. نهضتی که میتواند با وقایعی نظیر جنبش می 1968 فرانسه مقایسه کرد. درست بر خلاف انقلاب 1357 ایران که میتواند با انقلاب 1789 فرانسه مقایسه شود. هر تفاوتی که میان رویدادهای نهضت مشروطیت و انقلاب 1357 در ایران میتوان جست، میان جنبش می 1968 و انقلاب 1978 در فرانسه نیز میتوان برشمرد.
با این مقایسه تطبیقی پرپیدا است که انقلاب ناظر به وضعیتی براندازانه است که ایران 1357 و فرانسه 1789 نمونههای کلاسیک آن است. اما نهضتهایی نظیر مشروطیت ناظر به حرکات اصلاحی است. در مشروطیت نه سلسلهای فروافتاد و نه خاندان رقیب آن سلسله برآمد. نه زندانیانی آزاد شدند و نه کسانی دیگری به زندان افتادند. نه خشونتی تجویز شد و نه دادگاههایی برای صدور حکم اعدام برپا شدند. ولی همه این موارد برای انقلابات 1789 فرانسه و 1357 ایران اتفاق افتادند. آقای عبدی به عنوان مشاهدهگر، کنشگر و تحلیلگر، مُحق است که رویدادهای پیش و پس از بهمن 1357 را انقلاب بداند. اما انقلاب خواندن یک نهضت اصلاحی ناظر به تاسیس آزادی که از بنیاد با مفردات انقلابی در تباین و تناقض است، نه تنها اشتباه است، بلکه آدرس غلط دادن است.
این نکته که رویداد انقلاب 1357 به خاطر درس نگرفتن از نهضت مشروطیت در سال 1285 است نیز تا حدود زیادی بیراه است. چه اینکه انقلاب 1357 تنها علیه سلطنت پهلوی نبود، بلکه علیه کلیت نظام مشروطیت نیز بود. به عبارت دیگر از همان ابتدا مبارزان انقلابی در فکر براندازی مشروطه سلطنتی و برقراری یک جمهوری بودند و از این حیث رعایت دستاوردهای نهضت مشروطیت، مدخلیتی در قصد انقلابی مبارزان برای براندازی نداشت، چه اینکه نابودی نهاد مشروطیت یکی از اهداف اصلی انقلابیون بود. چه اینکه به گفته آیتالله خمینی، رهبر انقلاب 1357، نظام مشروطه سلطنتی حتی با فرض کارآمدی و حقانیت، تنها به این دلیل که انتخاب نسل پیش از نسل انقلاب بود و فرزندان انقلاب خواهان نظم جدیدی بودند نیز باید از میان برداشته میشد.
بدین ترتیب به نظر میرسد اظهارات آقای عبدی در توئیت پیشگفته از چند جهت مغشوش است. واقعیت این است که تاریخ دوره جدید ایران همواره نیازمند تذکر و حتی تکرار تجریه نهضتهای اصلاحی نظیر مشروطیت و نتایج برآمده از آن جهت مشروطه کردن قدرت مطلقه و مستقر کردن حکومت قانون است. اگر چه آقای عبدی به درستی آسیبهای انقلاب و نتایج رادیکال آن را مورد اشاره قرار میدهد، اما با بیاعتنایی به تفکیک میان انقلاب و نهضت، سره را از ناسره جدا نمیسازد و ناخواسته به اغتشاش مفاهیمی که در علوم انسانی ما حاکم شده دامن میزند.
عباس عبدی در میان همکاران مطبوعاتی به پرکاری شهره شده است. ظاهرا او به صورت روزانه یادداشتهایی تحلیلی برای یکی دو روزنامه چاپ تهران مینویسد. از تحلیلگر توانایی نظیر آقای عبدی برمیآید که اینچنین پُرکار باشد. اما همزمان این توقع نیز از او میرود که دقت را فدای پُرکاری خویش نکند.
انتهای پیام
سلام – دوست عزیز ! هیچ مفهوم سیاسی, اجتماعی مطلق نیست و هر کدام با توجه به شرایط و زمان, دارای نسبیت خاصِ خودش است- مثلآ در همین کشور خودمان اگر بتوانیم یک اصل یا یک فصل از فصول متعدد قانون اساسی را اصلاح یا تغییر دهیم ( بطور مثال فصل 8 ) میتوان آن را در حد یک انقلاب فرض کرد. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل…