خرید تور نوروزی

یاران دبستانی

محمد زارع شیرین کندی، پژوهشگر فلسفه در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، به بهانه‌ی روز دانشجو نوشت:

دانشگاه بیست ساله نشده بود که آتش جنون وخشونت و خون در مکان ومرکزِ آرامش و عقلانیت و علم و فکر و فرهنگ شعله‌ور شد ونهال نوپایی را که قرار بود برای جامعۀ جدید ایران ثمرها دهد بشدت سرکوب کرد. آن “سه یاردبستانی” جان جوانشان را در پای ریچارد نیکسون قربانی کردند و نماندند درپایِ مطالعه و تحقیق و پژوهش و علم آموزی و در جهت آینده و پیشرفت و بهروزی ملت ایران پیر شوند. وقتی دانشگاه، مرکز دانایی و مدنیت و فرزانگی، و دانشجو، سفیرصلح و کتاب و گفتگو و وفاق، مورد هجوم توحش و بربریت وجهل و جمود قرار می گیرد به این سهولت نمی تواند قد راست کند و طبعا روزبه روز بی خاصیت تر و بی‌اثرتر می‌گردد.

 ازهمان روز تاکنون جایگاه دانشگاه و نسبت آن با جامعه در هاله ای از ابهام مانده اما دانشگاه با سیاست درآمیخته است. دانشجو به جای آن که ذهن و اندیشه و اراده و توان و نیروی شگفت انگیز جوانی اش را درراه علم و فن و ترقی و توسعه به کارگیرد به هواخواه جریانات و مبارزات سیاسی و یار و یاور احزاب بیرون ازدانشگاه بدل شد. کار اصلی دانشگاه و دانشجو که عبارت است از جستن و آموختن و ورزیدن و ساختن و آفریدن، پاک فراموش گشت و پرداختن به سیاست که برای دانشجو امری فرعی و ثانوی به شمار می آید در جای همۀ اصل ها نشست. درفقدان نظامی قانونمند و سازگار و دموکراتیک و در غیاب ارکان دموکراسی، ازجمله پارلمان نیرومند و مطبوعات واحزاب و جامعۀ مدنیِ کارآمد، دانشجو نقش فعال/ کنشگرسیاسی را ایفا کرد.

جامعۀ توسعه نیافته و نیازمند و آشفته که احساس و عاطفه برآن غلبه دارد نتوانست ازمعلومات، آرا، تئوریها، اختراعات واکتشافات فرزندان دانشجوی‌اش بهره ببرد و آنان را در پای سیاست و سیاست بازان سیّاس فدا کرد. دانشگاه در این مدت نسبتا طولانی به نهادی اصیل برای آموزش و پژوهش و تولید علم و فکر و فناوری و خلق آثار مبدل نشد و صرفا نمادی از برایِ نمایش و تظاهر و تفاخر باقی ماند. دهه هاست که دانشگاه و دانشجو هیچ ارتباطی با جامعه ومقتضیات و خواست ها و نیازهای آن ندارد جز ارتباط سیاسی. ازینرو، دانشگاه و دانشجو چیزی جز پدیده هایی انتزاعی در جامعه ای نامتوازن و بدقواره نمی توانند به شمارآیند. تمام ابتکارات و دستاوردهای دانشگاه در قالب مقالاتی به زبانهایی اروپایی در ژورنال هایی خارجی منتشر می شود و کسی نمی پرسد این کار چه فایده ای برای این کشور دارد زیرا کشور هم واردات آماده اش را از جایی دیگر تهیه می کند و کسی نمی پرسد پس این دانشگاه برای چیست.

داستانِ دانشگاه درجامعۀ توسعه نیافته، مانند داستانِ علم جدید وفلسفۀ جدید وعلوم انسانی جدید و تکنیک واقتصاد و بوروکراسی جدید، “یکی داستان است پرآب چشم”. تاریخ دانشگاه و دانشجو در این جا تاریخ غمباری است که با گریه و ناله شرح و بیان شدنی است نه  با تحلیل عقلی واندیشیدنِ منطقی.

در این بخش از دنیا دانشگاه و دانشجو نمی تواند به سیاست بی تفاوت باشد زیرا فراز و فرودها و پستی و بلندی هایش همواره جلو چشم اند وگاه بسیار دردناک و آزارنده و تحریک کننده، و وجدان پاک و بیدار دانشجو در آن سن نمی تواند همۀ آنها را نادیده بگیرد. تمام دانشجویان دنیا، حتی دانشجویان کشورهای پیشرفتۀ غربی، نیم نگاهی به سیاست و رویدادهای سیاسی دارند و در مقاطعی مانند دهۀ 60 قرن بیستم اعتراضات و جنبش های حق طلبانه و عدالت خواهانۀ بزرگی به وجود آورده اند اما مسئله آن است که در برخی کشورها همچون این جا دانشگاه با سیاست و در آن زاده شده و بدون آن قادر به تنفس نیست. اعتراض به شیوه ها و خط مشی ها و انتقاد از رویکردهای سیاسی و اجتماعی و اقتصادی جزوی از کارهای دانشجویان دراقصی نقاط جهان است اما مسئله آن است که در برخی کشورها به دانشگاه و دانشجو نیازی احساس نمی شود وآن دو موجوداتی زاید و مزاحم قلمداد می گردد. دانشگاه های جهان اعضای لاینفک جامعه هایشان هستند و قرار نیست مسئولیت اعتراض و فریاد همۀ مشکلات و ناکارآیی های جامعه بر دوش دانشجو باشد زیرا مقصود از دانشگاه و دانشجو اساسا چیزدیگری است اما در برخی کشورها آن مقصود اصلی فراموش شده وتکلیف دانشجو و کار وآیندۀ او چندان روشن نیست. شاید به همین سبب است که ورودی های هردوره خودشان را یاران وهمراهان دبستانی می دانند که در “دشت بی فرهنگی”شان پناه و پشتیبانی جزخود ندارند و احساس می کنند که جز آنها کسی نیست که “این پرده ها را پاره کنه” و “دردشان را چاره کنه”.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا