خرید تور تابستان

یک فعال اصولگرا: «اصولگراها بچه ننه بار آمده اند»!

خبرآنلاین نوشت: حسین قدیانی،فعال رسانه ای اصولگرا در کانال تلگرامی خود نوشت:

در این قریب ربع قرن روزنامه‌نگاری هیچ وقت دفتر نداشتم ولی روزنامه‌دیواری حق از آن‌جا که صفحه‌بندی می‌شد و صفحه‌بند لازم داشت، دفتر هم می‌خواست. بر میدان پاستور یک خانه‌ی قدیمی بود که دو سالی دفتر کار من شد. نشانی‌اش سرراست‌ترین نشانی تهران بود: میدان پاستور، پلاک صد و یازده. خانه حیاط داشت و قدمت هم؛ هم‌سایه‌ها می‌گفتند اواخر زمان مصدق ساخته شده.

صرف‌نظر از بستن صفحات با وسواسی در حد جنون، کار مهم‌تر من در این دفتر کهنه، ویرایش مطالب نوقلم‌ها بود. از رعایت فاصله و نیم‌فاصله بگیر تا دقت روی مهندسی جمله. در حوزه‌ی محتوی هم من تا حد امکان از بچه‌ها خواستم که خودشان را مقید به قواعد مرسوم روزنامه‌نگاری در جناح انقلابی نکنند و این‌جور فکر نکنند که نوشتن از مارادونا کسر شأن ژورنالیست حزب‌اللهی است. از بچه‌ها خواستم که ادبیات را صدر سیاست بنشانند و رمان بخوانند و ان‌شاءالله در آینده رمان بنویسند.

گاهی در کانال تلگرام، ویس می‌فرستادم و رسما داد می‌زدم سرشان که چرا جمله‌تان این همه «که» دارد. باری یکی از هم‌سایه‌های پاستور آمد دم دفتر که صدای ویرایش‌تان به گوش ما هم رسیده؛ فقط چرا این‌قدر حرص می‌خوری؟ گفتم به مطالب این بچه‌ها به چشم ناموس نگاه می‌کنم و دوست دارم متن به متن پیشرفت کنند. کراواتش را مرتب کرد و گفت گمانم از کودتای بیست و هشت مرداد به این طرف، اولین بار است که از این خانه‌ی تاریخی، صدای قصه بیرون می‌آید.

القصه! هفته‌ی پیش تماس گرفتند که صاحب‌خانه به شکل فجیعی کشیده روی اجاره‌خانه و ما هم دیگر از پسش برنمی‌آییم.

از رفقا اما هر که فهمید، گفت بشنو و باور نکن؛ داری تقاص مطالب اخیرت را پس می‌دهی. خودم قضاوتی ندارم. این را هم به قصد طعنه نمی‌گویم. واقعیتی است: تنها رابطه‌ی اداری من با جمهوری اسلامی همین دفتر بود. دفتری که در آن دو سال تمام مشق می‌نوشتم و دیکته می‌گفتم ولی هرگز عقاید درست یا غلط سیاسی‌ام را به بچه‌ها دیکته نکردم. من ابدا از بچه‌ها نخواستم مثل من فکر کنند؛ فقط خواستم فکر کنند. فکر کنند، بخوانند، بنویسند و قلم را جدی بگیرند. بلندی‌های بادگیر امیلی برونته را بخوانند و در نقدش بنویسند.

الساعه مسرورم که حتی قدر یک دفتر هم مزاحم نظام نیستم و البته نوشته‌های اخیرم را هم مصداق خوردن نمک و شکستن نمک‌دان نمی‌دانم. جمهوری اسلامی اگر از درون نقد نشود، از همین درون می‌پوسد. خواستن هم‌زمان جمهور و جمهوری اسلامی جرم نیست؛ تلاش برای کاستن از خشونت است. کاش نظام، ما را درک کند؛ عوض آن‌که دشمن بپندارد. گفت: دفتر خوب و قشنگی داشتیم…‌‌

او همچنین در توییتر خود نوشت:

دو سال بعد از ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، جناح راست که در مجلس اکثریت کرسی‌ها را در اختیار داشت، به صرافت استیضاح عطاءالله مهاجرانی افتاد. همه هم حتم داشتند که وزیر ارشاد دولت دوم خرداد نمی‌تواند از گردنه‌ی استیضاح پیروز بیرون بیاید اما هر چقدر که وکلای دست راستی بد حرف زدند، مهاجرانی عالی ظاهر شد. نتیجه هم شد عکس همه‌ی پیش‌بینی‌ها و وزیر ارشاد همان که بود، باقی ماند.
بعدها جناح راست، اسمش را عوض کرد و کرد اصول‌گرا، کرد انقلابی، کرد سوپرانقلابی ولی رسمش را همان که بود نگه داشت؛ ماست.
 مشکل جناح راست این است که می‌داند اگر انتخاب جمهور را هم هم‌راه نداشته باشد، انتصاب جمهوری اسلامی بی‌کارش نمی‌گذارد. مع‌الاسف حمایت غلط نظام از راستی‌ها- که شما می‌توانید بخوانید اصول‌گراها یا انقلابی‌ها یا سوپرانقلابی‌ها- به شکل فجیعی این جماعت را بچه‌ننه بار آورده.
اگر حریف حرف مهاجرانی نشوند، دل‌گرم به حمایت‌های اطلاعاتی حاکمیت، آن‌قدر برای بنده‌خدا حاشیه درست می‌کنند که دست‌آخر تن به هجرت دهد.
واقعیت آن است که مهاجرت مهاجرانی نه به خواست خود او بل‌که با فشارهای محسوس و نامحسوس جناح راست محقق شد. جناحی که هر کجا کم بیاورد، عوض اصلاح خود، حمایت حاکمیت را به رخ رقیب می‌کشد. کاش این جناح، دردانه بار نمی‌آمد و ما این روزها مصطفی تاج‌زاده را نه در زندان که در تلویزیون می‌دیدیم. چی داشت می‌گفت مگر این اواخر تاج‌زاده؟ الا آن‌که جمهوری اسلامی به‌تر است این‌جور عمل کند و آن‌جور عمل نکند؟
شگفتا! تاج‌زاده این آخرسری‌ها بیش‌تر از ضد انقلاب فحش می‌خورد اما نظام با فرستادن او به زندان، متوجه نشد که فی‌الواقع دارد این پیام را به دوست و دشمن منتقل می‌کند: من تن به اصلاحات نمی‌دهم. این‌که امروز عناصر جناح موسوم به اصلاحات هم‌پا بل‌‌که بعضا بیش‌تر از اصول‌گراها از توده‌ی مردم ناسزا می‌شنوند، یک زنگ خطر جدی برای جمهوری اسلامی است.
چی از این بدتر که مردم حتی به تاج‌زاده‌ی دربند هم طعنه بزنند که وقتی از امکان اصلاحات در نظام حرف می‌زنی، حقت همین اوین است؟
به چهره‌ی زعمای جناح راست نگاه کنید. دقیقا کجای جماعت شبیه یوسف است که جمهوری اسلامی این همه بین بچه‌های خود فرق می‌گذارد؟ گیرم حرف‌های تاج‌زاده غلط؛ به‌تر نیست عوض زندان، با زبان، مچش را بخوابانی؟
وقتی سوپرانقلابی‌ها با پارتی‌بازی به درجه‌ی عماری می‌رسند، باید هم از منش عیاری، عاری باشند. قبول کنید که با دوره‌ی دوم خرداد هیچ فرقی نکرده‌اید.
هنوز هم تا کم می‌آورید، یا حریف را می‌برید در حاشیه یا در حبس…

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا