خرید تور تابستان

به مناسبت پنجم دی‌ماه زادروز عزت‌الله فولادوند

شهریار صحاف در هم میهن نوشت: پنجم دی‌ماه، زادروز دکتر عزت‌الله فولادوند، استاد فلسفه و مترجم چیره‌دست آثار فلسفی و اجتماعی است. هرچند با رفیق همدلی، عزم ترتیب دادن گفت‌وگوی مبسوطی به این مناسبت با استاد فولادوند را داشتیم و نشد، اما عجالتا می‌خواهم در این سطور نکته‌ای را موردتوجه قرار دهم که باور دارم به مهم‌ترین بخش آثار و اندیشه استاد فولادوند مربوط است و آن اندیشه آزادی است. استاد فولادوند در زمانه‌ای که جو غالب سیاسی و فکری دنیا و متعاقبا ایران متاثر از اندیشه‌چپ بود، به سیاق اندیشمندان بزرگی چون هایک و میزس، خلاف جو غالب اندیشیده و به‌همین‌دلیل دست به ترجمه آثاری می‌زند که در تضاد با جو غالب و اندیشه‌های جریان روشنفکری بود. در عصری که روشنفکر ایرانی، جمع‌گرایی و متعاقبش دولت‌گرایی را فضیلت دانسته و در پس گزاره‌های فریبنده‌ای چون عدالت و برابری مترصد ترویج منویات سوسیالیستی و کمونیستی بود، آزادی برای فولادوند اصالت یافت. چه آنکه آزادی به‌مثابه نخ تسبیح اکثر آثار سیاسی و اجتماعی ترجمه‌شده توسط اوست. باتوجه به مولفه‌های موجود در جریان غالب روشنفکری ایرانی، حتی اگر فولادوند را روشنفکر بدانیم، اما پرواضح است که او طرحی‌نو درانداخته و خود را در قامت روشنفکری لیبرال مطرح کرده است. اساساً این خلاف جریان شناکردن فولادوند است که او و آثارش را موردتوجه قرار می‌دهد.
اولین اثر ترجمه‌شده او، «گریز از آزادی» اریش فروم است که فروم آن را به‌مثابه دادخواستی تألیف کرده که عناصر مخالف با رشد و پرورش، انسان و انسانیت را پای‌میز محاکمه کشیده و ازآنجاکه نخستین شرط اعتلای آدمی، آزادی است، کوشش اصلی آن نیز برای رسواکردن دشمنان آزادی است.
فولادوند، لیبرال کلاسیکی است که حتی در میان باورمندان به سوسیالیسم و مشتقات‌اش، اقرب افراد و آرا به آزادی را برمی‌گزیند؛ بر این مبناست که سراغ نویسندگانی چون فروم، نویمان و کامو می‌رود. اگرچه شاید این نقد وارد به‌نظر برسد که نیازی به کشف مفهوم آزادی از آثار اینان نیست و چه‌بسیار متفکران و نویسندگان لیبرالی که روشن و شفاف‌تر به این مقوله پرداخته‌اند، اما به‌نظر می‌رسد این نیز برآمده از همان روح لیبرال فولادوند یا روشی برای تقریب اذهان و اقناع باشد. فولادوند در زمانه عسرت آزادی و اندیشه آزادی، مانند یک سنگربان برای آزادی سراغ کتاب «قانون اساسی آزادی» «The Constitution of Liberty» فریدریش فون هایک می‌رود و آن را با عنوان «در سنگر آزادی» ترجمه می‌کند. هرچند در سنگر آزادی به‌نوعی خلاصه متن اصلی است و به‌نظر می‌رسد هایک در متن اصلی در پی نقد سوسیالیسم دموکراتیک است که آن را تهدیدی وجودی برای آزادی می‌داند؛ به همین دلیل محتوای آن نزدیک به راه بردگی هایک شده. فولادوند با ترجمه کتاب «آزادی و قدرت و قانون» فرانتس نویمان، باز هم تلاش کرده نسبت آزادی با گزاره‌هایی چون قانون و قدرت را برای جست‌وجوگران آزادی روشن کند. چنان که نویمان در این کتاب می‌گوید: «در عمل، آزادی و قانون باید دست در دست یکدیگر پیش بروند. دولت باید به‌منظور جلوگیری از سوءاستفاده از آزادی، قدرت داشته باشد. قانون و آزادی بدون قدرت، به‌معنای هرج‌ومرج است، قانون و قدرت منهای آزادی، مساوی با استبداد است و قدرت بدون آزادی و قانون، صفت بربریت است». چنان‌که در ابتدای متن آمد، فولادوند مقهور جریان روشنفکری نشده و همواره اصالت را با آزادی دانسته و به‌نظر می‌رسد به همین دلیل است که سراغ کتاب آزادی و خیانت به آزادی آیزایا برلین رفته؛ چراکه برلین در این کتاب ابراز داشته که جریان روشنفکری با وجود تمجید از آزادی، با آن دشمنی دارد. از همین منظر نیز ترجمه مقاله روشنفکر کیست؟ سرنوشت او چیست؟ رمون آرون، می‌تواند قابل‌توجیه و ملاحظه باشد. شاید بتوان این مقابله با جریان روشنفکری در حمایت از آزادی را در ترجمه کتاب «جامعه باز و دشمنان آن» کارل پوپر نیز دید. آنجا که پوپر افلاطون، هگل و کارل مارکس را دشمنان جامعه باز می‌داند و آنها را نقد می‌کند.
نکته آخری که می‌توانم در باب اندیشه و دغدغه فکری فولادوند در ترجمه برخی آثار داشته بگویم، این است که فولادوند اگرچه اهل فلسفه است، اما دغدغه‌های سیاسی و اجتماعی‌اش او را ترغیب به ترجمه این آثار کرده. بستر تاریخی این آثار ترجمه‌شده را که نیک بنگریم، متوجه خواهیم شد فولادوند به‌سان لیبرالی عمل‌گرا در هر برهه از تاریخ، اثری را ترجمه کرده که مناسب و درخور حال آن‌برهه از زمان بوده و پاسخگوی نیازهای فکری جامعه بوده است. شاهد مثال این نکته را هم می‌توان «آگاهی و جامعه» استیوارت هیوز، «خشونت» و «انقلاب» هانا آرنت، «مراحل، عوامل و موانع رشد سیاسی» و آثاری ازاین‌دست دانست.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. جان کلام، این سخن بود که آیینه امروز حاکمیت است: «قانون و قدرت منهای آزادی، مساوی با استبداد است».

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا