تحلیل سروش دباغ از شهاب حسینی
به گزارش انصاف نیوز، «سروش دباغ»، استاد دانشگاه و فرزند دکتر عبدالکریم سروش در یادداشتی در فیسبوک خود نوشت:
دیشب و پریشب، دو فیلم « خانۀ پدری»، ساختۀ کیانوش عیاری و «ساکن طبقه وسط»، ساختۀ شهاب حسینی را دیدم؛ اولی را در دانشگاه تورنتو، دومی را در «بنیاد پریا». «خانه پدری» را به رغم تلخ و تکان دهنده بودنش پسندیدم؛ قصۀ پرغصۀ قتل ناموسی و کشته شدنِ خشنِ دختر خانواده توسط پدرو برادر و دفن جنازه در زیرزمین خانه و آثار و نتایج مترتب بر آن به نیکی در این فیلم به تصویر کشیده شده است. در میان کارهای عیاری، که به تعبیر شهاب حسینی، اهمیت و عمق آثارش، چنانکه باید در داخل و خارج کشور شناخته نشده، سریال « دکتر قریب» را خیلی دوست دارم. پس از مرگ عباس کیارستمی، از میزانِ ارادت این فیلمساز مشهور به کیانوش عیاری مطلع شدم و قدر و منزلتش در نظرم بیشتر شد….
«ساکن طبقه وسط» و تم محوری آنرا، قصه ماندن و رفتن و مرگ و جاودانگی، دوست داشتم. به تعبیر اونامونو، همۀ انسانها « درد جاودانگی» دارند و در پی این مهم اند که به نحوی از انحاء جاودانه و نامیرا و پایا بمانند و با کشیدنِ روی در نقاب خاک، قصۀ زندگیِ آنها تمام نشود. جماعتی جاوادانگی و تداوم خویش را در فرزند آوری می بینند؛ برخی دیگر، که این نحوه از استمرارو بودن را نمی پسندند و خوش نمی دارند، به نحو دیگری در اندیشۀ ادامه دادنِ به ادامه دادن اند، فی المثل از طریق خلق آثاری ماندگار در حوزۀ هنر و فلسفه و سیاست، اعم از موسیقی، نقاشی، مجسمه، شعر، مقاله، رمان…
«مرگ اندیشی» و «خودکشی» هم از دیگر مضامین این فیلم است، قهرمان فیلم که ساکن طبقه وسط است، نه ساکن طبقه پایین و نه طبقۀ بالا و در حالت تعلیق و سرگشتگی و پریشانی و حیرت به سر می برد؛ به اقتفای صادق هدایت به فکر خودکشیِ با گاز هم می افتد، اما نهایتا منصرف می شود. معنای زندگی ارتباط وثیقی با تصویر و تلقیِ انسان از «بودن» و به تعبیر دقیقتر «چگونه بودن» و تلقی اش از سرشت سوگناک هستی دارد؛ معنای زندگی هم عنانِ با درک انسان از «ترنم موزون حزنی» است که تا به ابد شنیده خواهد شد؛ « فکر نازک غمناکی» که هست و همیشه خواهد بود. حسینی، اندیشیدن به مقولۀ «عشق» و عاشق شدن ( اعم از عشق زمینی و عشق آسمانی) را مفرّی می بیند برای رها شدن از دغدغه های عافیت سوزی که در ذهن شخصیت اصلیِ «ساکن طبقۀ وسط» خلجان می کند و گریبانش را رها نمی کند.
پس از پخش فیلم، مجال گفتگو با شهاب حسینیِ عزیز فراهم شد؛ با یکدیگر دربارۀ مقولۀ مرگ و نسبت آن با رهایی و سبکباری و سبکبالی به نزد عرفا صحبت کردیم، همچنین دربارۀ مقولۀ خودکشی و این سخنِ آلبر کامو که «مهمترین مسئله فلسفه خودکشی است». پریشب هم مختصرا با هم گپ زدیم؛ درهر دو دیدار، صمیمیت و خونگرمی و فروتن بودنِ او سخت به دلم نشست. اصغر فرهادی عزیز را هم اینگونه شناخته ام: صمیمی، فروتن و دوست داشتنی….
به رسم یادگار، نسخه ای از آخرین کتاب خود، « فلسفۀ لاجوردی سپهری» را به شهاب حسینی نازنین تقدیم کردم. صمیمانه آرزو می کنم این هنرمندِ توانمند و محبوب کشورمان که شهرتی بین المللی دارد، همچنان بماند و خوش بدرخشد و با خلق آثار هنریِ ماندگاری چون « دربارۀ الی»، « جدایی نادر از سیمین»، « شهرزاد»، «فروشنده»… بیش از این به فرهنگِ این مرز و بوم خدمت کند.
انتهای پیام