درد زایمان و قرص استامینوفن!
جعفر گلابی در روزنامه اعتماد نوشت: سالها پيش زن و مرد جواني از اهل فاميل، خانه كوچكي در حومه شهر اجاره كرده بودند، آن زمان هنوز موبايل نيامده بود و خيلي از خانهها تلفن ثابت نداشتند. زن كه باردار بود در نيمه شبي درد شديدي احساس ميكند ولي چون هنوز زمان اعلامي دكتر براي وضع حمل نرسيده بود اين بندگان خدا مستاصل شده و چون هيچ تجربهاي هم نداشتند و كسي هم دردسترسشان نبود لذا عقلهاي خود را روي هم گذاشته، نتيجه گرفته بودند كه زن قرص استامينوفن بخورد تا دردش آرام شود! بالاخره وقتي شدت درد افزون ميشود وسيلهاي تهيه و زن را به بيمارستان ميرسانند ولي وقتي ماجرا را به پرستاران گفته بودند صداي خنده اهالي زايشگاه به هوا ميرود كه درد زايمان و قرص استامينوفن؟! در شرايط خاص كنوني كشور انصافا رفتار بعضي مسوولان در برابر انواع بحرانها و مشكلات شبيه نوع چارهجويي همين زن و شوهر جواني است كه ذكرش در ابتدا آمد. در اين فقره مثالهاي بسيار ميتوان آورد تا به سادگي روشن شود كه سهلانگاريها و عدم شناخت از موضوعات تا چه حد خسارتبار و درمانها تا چه ميزان ابتدايي و سطحي است. هنوز يادمان نرفته كه در دولت آقاي احمدينژاد در يك نوبت براي كم كردن آلودگي هواي تهران هواپيماي سمپاش به كار گرفتند تا شهر را آبپاشي كند! در همان زمان از كارشناسي خواندم كه با محاسبه دقيق آورده بود براي اثرگذاري چنين روشي روزانه بايد صدهواپيماي سمپاش 24 ساعته روي شهر آب بپاشند تا بلكه موثر شود! روزگار نه چندان دوري دلار20 هزار توماني وحشتناك مينمود و اقتصاددانان مرتبا هشدار ميدادند كه اگر برجام امضا نشود و وارد ليست سياه FATF شويم ممكن است به چنين نقطه خطرناكي برسيم. دلار با خسارتهاي زياد خصوصا فشار به معيشت مردم از 20 هزار تومان گذشت ولي به هر صورت از آن عبور شد و اگر بحرانساز بود بحرانش زير لايههاي مكتوم جامعه لابهلاي ديگر بحرانها رفت چنانچه كسي گفته باشد: ديديد هيچ نشد و توانستيم از آن بگذريم؟ نوبت به دلار 30 هزار توماني رسيد و همه ترسها متوجه آن شد و از قضا به آن هم رسيديم و از آنهم عبور شد! نوبت به دلار 40 هزار توماني رسيد و تا 44 هزار تومان هم پيش رفت و حالا رسانهها پيروزمندانه اعلام ميكنند كه ارز نرخ كاهشي به خود گرفته تا 38 هزار تومان هم پايين آمده است! به عبارت ديگر اگر چارهجويي اساسي صورت نگيرد شايد بتوانند فعلا دلار را روي 35 هزار تومان تثبيت كنند و باز هم بفرمايند كه ديديد نگذاشتيم نرخ ارز صعود وحشتناك به خود بگيرد؟!
اين يادداشت اقتصادي نيست و نميخواهد نوسانات ارزي را مورد كنكاش قرار دهد، بحث بر سر روندي است كه سالها جريان داشته و همواره با كمي تفاوت تكرار شده است و در سايه عادي شدن اين تكرار چيزي كه هرگز عادي نميشود فشار روزافزوني است كه متوجه اقتصاد مردم خصوصا معيشت محرومان جامعه است.
در زمان دولت اصلاحات با وجود مثبت شدن همه شاخصهاي اقتصادي و روند روبهرشد كسب و كارها و معيشت مردم البته زير سايه هر 9 روز يك بحران براي دولت طي يادداشتي مستفاد از نظر اقتصاددانان نوشتم اينها همه خوب است ولي آنچه نياز كشور است جهش اقتصادي است و جهش اقتصادي جز در سايه تنشزدايي كامل در روابط بينالملل و اصلاح ساختارهاي اقتصادي به دست نميآيد و اصلاح ساختارهاي اقتصادي هم نيازمند زمينه فراخ سياسي است. متاسفانه با روي كار آمدن دولت آقاي احمدينژاد همان روند روبه رشد ناكافي هم متوقف و بعضا دچار عقبگرد شد و حالا با غمي بزرگ و احساسي توام با افسوس و حسرت در محاصره روزافزون تحريمها هستيم و نرخ دلار به تناوب با روح و روان و معيشت مردم بازي پرخسارت ميكند و معلوم نيست اگر با همين روند ادامه دهيم به كجا خواهيم رسيد؟ تغيير رييس بانك مركزي پاسخي به فريادهاي انتقادي بود كه از هر طرف حتي از طرف علما و مراجع بلند شد ولي مگر آقاي فرزين ميتواند معجزه كند و مگر مشكلات به اين بزرگي ناشي از سوءمديريت يك نفر در بانك مركزي است؟ به نظر ميرسد اگر همه برندگان جايزه صلح نوبل اقتصادي گردهم آيند تا زماني كه سياستهاي خارجي همين باشد و تحريمها از بين نروند و در داخل عدهاي وضع موجود برايشان زمان طلايي اندوختن ثروت باشد و از بالا رفتن نرخ ارز مشعوف شوند همه اين اقتصاددانان برجسته هم كاري از دستشان برنخواهد آمد، چه بسا بگريزند تا دانش اقتصادي كه اندوختهاند بههم نريزد! موضوع كاملا روشن است نتيجه سياستهاي كنوني همين است كه ميبينيم و اگر صدبار ديگر چاره كار در افزودن جلسات و بازديدها و رفع مشكل مجوز فلان واحد توليدي خلاصه شود جز ازدست رفتن زمان چيز ديگري عايدمان نخواهد شد. با يك حساب سرانگشتي ميتوان لمس كرد، فهميد و درك كرد كه پرواز چند باره قيمت دلار چه بر سر اقتصاد خانوادههاي پرجمعيتي ميآورد كه همه درآمدشان 5، 6 ميليون تومان بيشتر نيست.
اعتراضات چند ماه گذشته براي سبك زندگي بود ولي شاخصهاي اقتصادي خبر از نارضايتي عميق و گستردهاي ميدهد كه براي اصل زنده ماندن و رفع گرسنگي و داشتن سرپناهي محقر است. مشكل اصلي اينجاست و خطر فزاينده هم در اين نقطه متمركز است. كمكهاي كميته امدادي ديگر مسكن هم نيست، وقتي تورم مواد خوراكي بالاي 60درصد باشد يعني حتما عده زيادي از هموطنان شبها با شكم گرسنه خود و فرزندانشان سر بر بالين ميگذارند، وقتي دولت درآمد لازم را نداشته باشد يعني درياچه اروميه خشك خواهد شد، خشكسالي به عمق استخوان جامعه خواهد رسيد و اينها با تغيير رييس بانك مركزي خم به ابرو نميآورند. هزاربار گفته شده كه دارد دير ميشود و چه بسا دير شده باشد ولي تنها چيزي كه مشاهده نميشود تغيير است!
انتهای پیام