تعطیلی انجمن ایرانشناسی فرانسه: خودزنی به روش ما
امیر هاشمی مقدم، دانشآموختهی ایرانشناسی و انسانشناسی و عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی دربارهی تصمیم وزارت امور خارجه مبنی بر تعطیلی انجمن ایرانشناسی فرانسه نوشت:
اخیرا و در پی کاریکاتورهای هتاکانه نشریه شارلی ابدو، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران ضمن احضار سفیر فرانسه و تسلیم یادداشت اعتراضی به وی، در نخستین گام و در راستای مقابله به مثل، فعالیت انجمن ایرانشناسی فرانسه را تعطیل اعلام کرد. این واکنش حقیقتا عجیب و ناراحتکننده بود. اینکه ما در برابر یک رفتار نادرست آنها که علیه ماست، خودمان هم به تلافی رفتاری انجام دهیم که باز هم علیه ما باشد. تعطیلی انجمن ایرانشناسی فرانسه بیگمان به زیان ماست و کاری است کاملا نادرست. چرا؟
۱- جمهوری اسلامی در جنگ روایتها باخته است. این را بارها در یادداشتهای دیگر هم بحث کردهام. شوربختانه ما نه رسانه حرفهای دولتی در کشورمان داریم و نه اجازه پا گرفتن رسانههای حرفهای به بخش خصوصی دادهایم. همین است که مرجعیت رسانهای و خبری بخش قابل توجهی از ایرانیان به بیرون از کشور منتقل شده. در رویدادهای اعتراضی اخیر دیدیم که این انتقال مرجعیت رسانهای به خارج از کشور بیش و پیش از هر چیز، دودش به چشم جمهوری اسلامی میرود. رسانههای خارج از کشور همیشه تصویری منفی از ایران نمایش میدهند و در این میان، نهادهای علمی و فرهنگی همچون انجمن ایرانشناسی فرانسه، از معدود فرصتهایی است که میتواند تصویری بهتر و واقعیتر از ایران و توانمندیهای فرهنگی و تمدنیاش به جهانیان نشان دهد. عجیب است که ما این روزنهها را با دست خودمان یکی یکی میبندیم.
۲- در برابر انتقاد بالا، برخی بر این باورند که این نهادها زیر پوشش فعالیت فرهنگی و هنری، فعالیتهای ضد امنیتی انجام میدهند. این سخن البته چندان هم بیربط نیست؛ بسیاری از این نهادها در طول تاریخ چنین فعالیتهای مخربی داشتهاند، اما نه همهشان. از سوی دیگر همه کشورهای جهان با اشراف بر فعالیت نهادهای فرهنگی بیگانه در کشورشان، تا حد امکان از فعالیتهای غیرعلمی این نهادها پیشگیری میکنند؛ اما کمتر کشوری میتوان یافت که به بهانه مقابله به مثل، این نهادها را تعطیل کرده و به خود آسیب بزند.
۳- نگاه ما به نهادها و شخصیتهای ایرانشناسی غربی همیشه همراه با شک شدید و در راستای تئوری توطئه بوده است. بسیاری از ایرانشناسان ایراندوست را با برچسبهای اثباتنشده راندیم و به کسانی که تمایل به پا گذاشتن در وادی ایرانشناسی داشتند، آشکارا پیام منفی فرستادیم که «واعتبروآ یا اولیالابصار!. این سرنوشت آینده شما هم خواهد بود». برخوردی که با ریچارد فرای (با امضای «ایراندوست» پای نوشتههایش و با همسری ایرانی) که وصیت کرده بود در ایران به خاک سپرده شود، و اجازهای که ندادیم و مشتهایی که علیهاش گره کردیم، از واپسین نمونههاست. کسانی ریچارد فرای را جاسوس و… خواندند که سوگند میخورم حتی جلد کتابهای او را هم ندیده بودند؛ کسی که کتابهای ارزشمندش در تعریف و تمجید از ایران، جزو منابع درسی ما در تحصیلات تکمیلی ایرانشناسی بود. همچنین برخوردی که تندروها بارها تاکنون با آرامگاه پروفسور پوپ در اصفهان کردهاند، نمونه گویای دیگری از این دست است.
۴- در چند دهه اخیر کشورهای جهان و بهویژه همسایگان ما در منطقه، تلاش زیادی کردهاند برای جذب یا حتی کمک به راهاندازی چنین موسساتی در کشورهایشان. از سوی دیگر بودجههای هنگفتی نیز برای راهاندازی کرسیهای معرفی کشورشان در کشورهای دیگر هزینه میکنند. امارات، قطر، عربستان، ترکیه و… برخی از نمونههاست. این در حالی است که کرسیهای ایرانشناسی در کشورهای دیگر یکی یکی در حال تعطیلی است؛ چرا که عموما از سوی ایران کمک مالی دریافت نمیکنند و در سوی دیگر با پیشنهادهای وسوسهکننده رقبای فرهنگی ایران روبرو میشوند. این البته تنها محدود به کشورهای غربی نیست و در کشورهای اسلامی نیز با چنین معضلی روبرو هستیم. برای نمونه رشته زبان فارسی که برای چندین سده زبان رسمی و ادبی بنگلادش (بهعنوان بخشی از امپراتوری هند گورکانی) بوده، جایش را در دانشگاههای این کشور به رشته زبان عربی داده که با کمکهای دولت عربستان به شدت حمایت میشود.
۵- این مراودات فرهنگی بینالمللی است که اجازه میدهد اذهان خالی و سفید مردمان کشورهای دیگر، نسبت به پیشینه یک کشور و مردمانش شکل بگیرد. بنابراین تعجب نکنیم اگر میبینیم بسیاری از اروپاییان در پی تبلیغات گسترده کشورهای عربی، اکنون کاربرد نام جعلی برای خلیج فارس برایشان دارد عادی میشود. ما فرصت گفتگوهای فرهنگی میان خودمان و آنها را از بین بردهایم. این تنها نمونهای است از دهها و بلکه صدها مورد مشابه دیگر.
۶- انجمن ایرانشناسی فرانسه پیشینهای بیش از هفتاد سال دارد و در این مدت اندیشمندان بزرگی همچون رومن گیرشمن، دو مورگان، هانری کربن، کریستف بالای در آن مسئولیتدار بودند؛ همچنانکه انتشارات این انجمن آثار ارزشمندی را منتشر و روانه بازار کرده است. تقریبا بیشتر باستانشناسان و انسانشناسان بزرگ فرانسوی که در ایران فعالیت پژوهشی انجام دادند، با حمایت این انجمن بوده است.
۷- نشریه شارلی ابدو حقیقتا نشریه زرد و به تمام معنا غیرحرفهای است که با چاپ مطالب موهن و جدلی تلاش دارد خود را در مرکز توجه قرار دهد. این نشریه تاکنون بارها چهرههای بزرگ سیاسی فرانسه (همچون مکرون)، اروپا (همچون مرکل) و مسیحیت (همچون حضرت عیسی)را به بدترین شیوه ممکن ترسیم کرده. واکنش مردم و دولتهای اروپایی به آن کاریکاتورها هرگز رسمی و جدی نبود. شوربختانه به نظر میآید این نشریه بر روانشناسی مسلمانان و سیاستمدارانشان حساب کرده و تاکنون موفق هم بوده است. اینکه هر بار با یک کاریکاتور موهن چنین نشریهای، دستگاه دیپلماسی کشور و بسیاری از چهرههای بزرگ مذهبی خود را مشغول به این نشریه بیارزش کنند، تنها به هدر رفت وقت و انرژی و از دست دادن فرصتهایی همچون حضور نهادهای فرهنگی (مانند انجمن ایرانشناسی فرانسه) میانجامد.
در پایان امیدواریم این تصمیم وزارت امور خارجه کوتاهمدت بوده و پس از مدتی دوباره اجازه فعالیت به این انجمن را بدهد. وگرنه این دومینوی محدود کردن ارتباط خودمان با جهان و اجازه دادن به دشمنان برای پر کردن این جاهای خالی برای تصویرسازی از ایران، سلسلهوار ادامه خواهد یافت.
انتهای پیام