صندلی حسین شریعتمداری در اتاق اعتراف؟
مطهره شفيعي در آرمان ملی نوشت: بدون شک مهمترين نقش رسانه اطلاعرساني به جامعه و آگاهيبخشي است البته چارچوبهايي براي تحقق اين رسالت وجود دارد که رسانهها خود را پايبند به حرکت در همان ساختار ميدانند، اما برخي رسانهها خود را فراتر از اين رويه ميدانند و اقدامات قابل تامل آنها سابقه طولاني دارد، مانند کيهان. «حسين شريعتمداري» مديرمسئول روزنامه کيهان روزگذشته با اشاره به اعدام عليرضا اکبري به جرم جاسوسي نوشت: «اکنون نوبت انتقام به ما رسيده است و انتظار آن است که وزارت محترم اطلاعات برخي از اطلاعات مربوط به سرنخها، سرپُلها و عوامل سرويسهاي اطلاعاتي انگليس و موساد را که در بازجوييهاي فني و کارشناسانه از جاسوس مورد اشاره بهدست آورده است، منتشر کند. لطفا در افشاي اطلاعات بهدست آمده- و يا حداقل- در افشاي بخشهاي رسواکننده دشمن کوتاهي نکنيد. از اطلاعات کسب شده بايد به موقع استفاده شود وگرنه با مرور زمان و عبور از موقعيت موثر، به کاغذ پارههايي تبديل ميشوند که به درد کارخانههاي مقوا و کارتنسازي ميخورند!» نوشتار شريعتمداري محل سوال است. نخست اينکه او در چه جايگاهي است که وظيفه انتقام را بر دوش خود احساس ميکند؟ شريعتمداري در چه جايگاهي از مفاد اعترافات خبر دارد که از وزارت اطلاعات درخواست انتشار اطلاعات دارد؟ آنچه شريعتمداري نگاشته درحوزه کاري وزارت اطلاعات و نهادهاي قضائي و امنيتي است نه يک روزنامه!
اعترافات در نزد کيهان
البته کيهان بهطور کلي علاقه زيادي به انتشار اعترافات دارد. در سال 98 اعتراف يکي از بازداشتشدگان را منتشر کرد: «در خارج و داخل کشور آموزشهايي ديده بوديم. تعيين زمان شروع آشوبها برعهده ما نبود و به ما توصيه کرده بودند که گوش بهزنگ باشيم تا زمان مناسب را به اطلاعمان برسانند. ما نميدانستيم موضوع اعتراضي که قرار است به خاطر آن دست به آشوب و تخريب بزنيم چيست و گفته بودند شما به موضوع و علت اعتراض کاري نداشته باشيد ماموريت شما تخريب و آشوب و آتش زدن است. براي چند نفرمان اسلحه گرم تهيه شده بود ولي همهمان موظف بوديم قمه يا دشنه و چاقوي بلند و ماسک با خود داشته باشيم.» قبل از آن در مردادماه سال 1378 روزنامه کيهان تصويري از سعيد امامي عامل قتلهاي زنجيرهاي را در صفحه اصلي خود منتشر کرد. رسانهها در واکنش به اقدام کيهان از تيتر «اعترافات سعيد امامي که در روزنامه کيهان منتشر شد» استفاده کردند. براساس آنچه کيهان منتشر کرد، سعيد امامي در آن زمان و در رابطه با قتلهاي صورت گرفته گفته بود: «تحليل من اين بود که با توجه به درگيريهايي که در جو سياسي و فرهنگي کشور پيش آمده، چند قتل پرسروصدا و با جلوههاي بد مثل ضربات کارد متعدد در مورد خانواده فروهر، يا مفقودشدن نويسندگان و بعد پيداشدن جنازه ميتواند در داخل و خارج کشور مورد بهرهبرداري قرار گيرد.»
اعترافات قطبزاده
کيهان به اعترافات قطبزاده هم علاقه داشت و کيهان به نقل از خاطرات مرحوم محمدي ريشهري نوشت: «جريان بازداشت آقاي قطبزاده در تاريخ 17/1/1361 به اتهام توطئه نظامي براي براندازي جمهوري اسلامي ايران، مهمترين و خبرسازترين اقدامات دادگاه انقلاب اسلامي ارتش در سال 1361 بود. جريان آقاي قطبزاده در اطلاعات سپاه پيگيري ميشد و دادگاه انقلاب ارتش، بهدليل اينکه موضوع آن براندازي بود و با تعدادي از نظاميان نيز بهگونهاي ارتباط داشت، احکام مورد نياز اطلاعات سپاه براي پيگيري، اين موضوع را در اختيار آنان قرار ميداد. در پي تعقيب و مراقبت از آقاي قطبزاده و فعاليتهاي اطلاعاتي ـ که حدود يکسال و نيم طول کشيدـ مشخص شد که وي درصدد ايجاد يک جريان براندازي است و براي اين منظور ارتباطاتي را در داخل و خارج آغاز کرده است. براساس آنچه از طريق فعاليتهاي اطلاعاتي بهدست آمده بود و اظهارات آقاي قطبزاده پس از دستگيري که آن را تأييد کرد، وي به اين نتيجه رسيده بود که جمهوري اسلامي از مسير خود منحرف شده و براي بازگرداندن آن به مسير اصلي، راهي جز برخورد نظامي وجود ندارد.»
ادعايي درباره ريشه اعترافات
اقدامات کيهان در راستاي موضوع اعتراف به خارج ايران کشيده شد، چنانکه ايسنا در آذر 91 نوشت: «روزنامه کيهان نوشت: شبکه بي. بي.سي اخيرا با تهيه فيلمي به نام اعترافات با حضور مازيار بهاري، فرج سرکوهي، علي افشاري و رامين جهانبگلو تلاش کرد تا اعترافات مستند اين افراد هنگام محاکمه در ايران را تحت فشار معرفي کند، اما از آنجا که بازيگران اين فيلم (افراد ياد شده) سناريوي تدوين شده توسط حلقه ديگري را بازي و روخواني ميکردند، ادعاهاي شاخداري مطرح کردهاند که دروغ بودن آن محرز است. بي.بي.سي در اين فيلم سعي ميکند همه اعترافات افراد مذکور را زير سر کيهان معرفي کند و طبق روش سابق و برخلاف واقعيات، مديرمسئول اين روزنامه را بازجو جا بزند. علي افشاري از عناصر فرصتطلب دفتر تحکيم نيز که سالهاست حتي مورد التفات اپوزيسيون قرار ندارد، در فيلم بي.بي.سي ادعا ميکند در زندان مقالهاي از روزنامه «کيهان» و با عنوان «براندازي در سکوت»، را به او دادهاند تا براساس آن متن اعترافاتش را تنظيم کند. دروغ وي آنجاست که مقاله «براندازي در سکوت» اساسا پس از انتشار اعترافات اين به اصطلاح فعال اپوزيسيون به چاپ رسيده است!»
در نتيجه…
مشخص نيست برخي از اين موضوعات چگونه به کيهان ميرسد و چرا رسانههاي ديگر از دستيابي به آنها محروم هستند. آيا حسين شريعتمداري داراي سمتي در برخي نهادها است و يا مانند ماجراي ديدار خاتمي و سوروس اطلاعرساني نادرست و جوسازي است.
انتهای پیام
کیهان به سرپرستی جناب شریعتمداری نور چشمی است.
اگر چنین نبود تاکنون به دلیل جعل خبر ها تعطیل و جناب شریعتمداری توی زندان بود.
مگر قبلا ایشون جزو اعتراف گیرنده های رژیم بوده اند؟؟؟؟