پرسشی در باب توتالیتاریسم | محمد جواد لسانی
محمد جواد لسانی در اعتماد نوشت: عشق بورز!/ اما مراقب باش به چه عشق میورزی۱ (آگوستین قدیس)
یافتن موضوعی ناب برای رساله دکترا، هر دانشجویی را وسوسه میکند تا به دنبال چیزی باشد که بتوان حاصل کارش را حرف آخر او در زمانه خودش حساب کرد. رساله هانا آرنت هم از این قاعده جدا نیست. شاید بتوان گفت «از عشق گفتن» به مثابه نقطه پرگاری است که در میان انبوهی از نوشتههای او خودنمایی میکند. این نظریهپرداز سیاسی آنچه در این رساله آورده، به راهنمایی کارل یاسپرس بوده و مهر تایید این کاردان را با خود دارد. از آنجا که این استاد، شهر بازل را برای زندگی و تدریس برمیگزیند تا مسیر معنوی خود را به دور از هیاهوهای پس از جنگ جهانی دوم طی کند آرنت را هم برای راهجویی رسالهاش به کشور سوییس میکشد. این استاد-مربی، میتواند او را در برابر پرسش از انسان بیتوان شده امروز، یاری کند، زیرا درد بیتوشهگی آدمی سبب شده تا او در برابر هر قدرت قاهری بسان یک ذره ناچیز سر کرنش فرود آورد. او با این سرسپردگی میخواهد درون خالی شده خویش را
پر کند و جایگزینی برای سایه از دست رفته اقتدار قدیم، دست و پا کند. دفاع از انسان خالی شده از سنتهای هزار ساله، عنوان آشنایی میطلبید تا اجتماع آماده را در برابر هر سلطهای که بخواهد هست و نیست او را به تیول خود در آورد نیرومند سازد. عنوان رساله، از هوش ذاتی این زن حکایت میکند؛ «(مفهوم) عشق و آگوستین قدیس» اهمیت این رساله تا آنجاست که آرنت آن را به هرجا کوچ میکند، میبرد. زمانی که او میهنش، آلمان را به سال ۱۹۳۳ میلادی ترک میگوید آن را همراه خود دارد. همچنین در سالهای اقامت در خاک فرانسه با جان و دل حفظش میکند تا آنکه درنهایت به جایی دورتر از اروپا یعنی امریکا سفر میکند. سالهای بسیاری از نوشتن آن گذشته و این وجیزه با همه فرسایش در اوراق خود، شاهدی خاموش است که مستندوار میخواهد نسخه شفابخشی باشد برای مصون ماندن هر جامعهای که راه مدرنیته را میطلبد. افراد یک اجتماع با وجود مجهز شدن به فناوری روز، مستعد
فرو روی در روزمرّگی خود هستند. آنها تنها تملکات خود را دوست میدارند و ترس فقدان آن را هم دارند. در ژرفای ذهن آرنت، نکتههای شورانگیزی از عشق نهفته است که تعریف شفاف آن را از دل تاریخ بیرون میکشد. آرنت در همان سن جوانی با وامگیری از درس نوشته آگوستین که در سده چهارم میلادی میزیسته به قدرت عشق پی میبرد؛ «آنچه عشق در پی آن است، بیترسی و بیباکی است… این قِسم بیترسی فقط در آرامش کامل مهیا میشود؛ آرامشی که رویدادهای آتی، یا رویدادهایی که احتمال وقوعشان میرود، زین پس نمیتوانند آن را برهم زنند… پس تنها زمانی معتبر است که به دریافتن اکنون (با عشق) انجامد…» در معنایی ژرف، آدمی همان است که دوستش میدارد و قابلیت تبدیل به آن را در خود دارد. عشقورزیدن چگونه و به چه طریق ممکن است؟ به طور قطع ظهور ایدئولوژیهایی مانند توتالیتاریسم، انگیزه نوشتن از عشق را دو چندان کرد اما وسواس پرداختن به حواشی، چاپش را نیم قرن به عقب انداخت درست زمانی که نویسنده، دوستداران خویش را برای همیشه ترک کرده بود. آرنت نخستینبار از آگوستین بود که عبارت «عشق به جهان» (amor mundi) را الهام گرفت، همان مفهومی که این نظریهپرداز سیاسی را در مواجهه با پرسشهای سنگین روئینتن کرد. اینکه چرا بشر به راحتی تسلیم شر میشود و این تن دادنِ دور از کرامت، رفته رفته برایش عادی میشود. در این بزنگاه است که آرنت به پادزهر شرّ میرسد. کتاب عشق و آگوستین قدیس، بازنگری در زمان حال است که آرنت آن را به زیبایی تمام میکند. او با راهنمایی کارل یاسپرس، تفسیری وجودگرا از عشق به دست میدهد که جوهره آن از آگوستین قدیس است. عشق به مثابه نحوهای از «در جهان بودن» به تعبیر مارتین هایدگر. آگوستین بر دو مولفه پافشاری دارد که عبارتند از: کوپیدیتاس و کاریتاس؛ اولی عشق تملکجویانه است به هر چیزی که پیرامون آدمی است اما دومی عشق بیآلایش و هر خواستنی که فاقد خودبینی باشد. هانا آرنت بر این دو زاویه دید که از نظر ماهیتی جدا از هم هستند «در جهان بودن» را به دو گونه معنا میکند که غایت رفع شر سباسی، آزادی از هر آن چیزی است که انسان را به بند میکشد و در انقیاد خود قرار میدهد. کوپیدیتاس همیشه میان دو ترس در آمد و شد است: ترس از نرسیدن به آنچه میخواهیم و ترس از فقدان آنچه به تملک درآوردهایم. زندگی ما همواره یا «نه هنوز» است یا «نه دیگر». در مقابل، کاریتاس یعنی «عشق به همسایه». آرنت این تعبیر مسیحی را به معنای عشق به همه انسانها میداند بیآنکه سود انگار باشد و تنها به دایره خود چسبیده باشد. حاصل کار رساله این است که اگر پای دلبستگی به انسانها و عشق بزرگ در میان نباشد چگونه میتوان جامعهای ساخت که بتواند در برابر هر سلطهجویی مصونیت بورزد؟۲
۱. Love, but be careful what you love, /philosopher Saint Augustine.
۲. عشق و آگوستین قدیس
Love and Saint Augustine
نوشته هانا آرنت، مترجم مریم خدادادی، نشر بیدگل، چاپ سوم،
خورشیدی ۱۴۰۰
انتهای پیام
