در کشور ما واقعیت از تئوری جلوتر است
آرمان ملی نوشت:
جامعه امروز ايران با چالشهايي مواجه شده است. از نظر جامعهشناسي تاريخي چه فرايندي در جامعه ما طي شده که ما به اين نقطه رسيدهايم؟
واقعيت و مشکل عيني است اما تبديل شدن آن به مسأله وضعيت را پيچيده ميکند. اين در حالي است که در فاصله مشکل تا مسأله تئوري نيز وجود دارد. وضعيتي که امروز ما با آن مواجه هستيم وضعيتي است که قبل از مشروطيت و جنگ جهاني اول با آن مواجه بوديم. يکي از معضلات ما همواره اين بوده که واقعيتها از تئوري جلوتر بوده است. دليل اين موضوع نيز اين است که فلسفه و انديشهاي که تئوريها را احصا کند نداريم. علم کلام رابطه دين و عالم خارج را اعم از ذهني به معناي دانشهاي بشري و چه عيني به معناي تکنولوژي و سبک زندگي را در برميگيرد. من هر چه به ريشههاي چالشهاي جامعه ايران فکر کردهام به اين نتيجه رسيدهام که پيروي از فلسفه ملاصدرا ما را به اين نقطه رسانده است. فلسفه ملاصدرا باعث عقيم شدن فکر فلسفي شده است. در چنين شرايطي فقه نيز شکل تقليلي به خود ميگيرد. به همين دليل ما در يک وضعيت بحران انديشگي قرار گرفتهايم.
اين بحران چه ويژگيهايي دارد؟
هنگامي که در اين بحران قرار گرفتهايم نميتوانيم واقعيتها را درک کنيم و واقعيتها را نميبينيم. اين وضعيت در علوم انساني نيز بروز و ظهور بيروني پيدا کرده است. اين در حالي است که علوم انساني در جهان به معناي عام خود از بين رفته است. يکي از مهمترين اصول انقلاب اسلامي در ايران بازگشت به خويشتن بود که توسط دکتر شريعتي مطرح شد. با اين وجود سرعت توسعه تکنولوژي به اندازهاي زياد است که اجازه نميدهد بازگشت به خويشتن شکل بگيرد. اگر به پس از انقلاب نگاه کنيم متوجه ميشويم که رسانههاي ديجيتال در طول سالهاي گذشته افزايش پيدا کرده و از سوي ديگر جهان نيز متحول شده است. امروز انسان با اين سوال مواجه شده که آيا بايد به سوژگي انسان حرکت کند يا ابژگي انسان؟ راستگرايان در پاسخ به اين سوال عنوان ميکنند که پيشرفت رسانههاي ديجيتال در جهان باعث شده که بايد به سمت سوژگي انسان حرکت کنيم. چپها در نقد راستگرايان عنوان ميکنند اين عده خيال ميکنند سوژه شدهاند و انسان در واقع به سمت ابژگي حرکت ميکند. در واقع يک نوع اعتماد به نفس مجازي در حال شکلگيري است. اين اتفاق بههمراه نوعي سانسور است مانند اتفاقي که در حال حاضر در اوکراين در حال رخ دادن است. به دليل اين سانسور است که کسي نميداند در اوکراين چه اتفاقي رخ ميدهد و کدام طرف دعوا درست ميگويد. امروز يک جريان ضد غربي عليه تمدن غرب شکل گرفته است. اين وضعيت را ميتوان در رويکرد کشورهايي مانند چين و هند مشاهده کرد. به همين دليل نيز بود که امانوئل مکرون رئيسجمهور فرانسه از ساخت اروپا صحبت کرد که اقتصاد دروني اروپايي داشته باشند. من سالها پيش عنوان کردم که روزي جنگ ارزها آغاز خواهد شد که در نهايت نيز آغاز شد. در شرايط کنوني نيز جنگ پنهان ارزها وجود دارد. نکته مهم اين است که پس از پايان جنگ اوکراين تازه پيامدهاي آن دامن کشورهاي جهان را خواهد گرفت.
اين جنگ چه پيامدهايي براي کشورهاي مختلف جهان دارد؟
وضعيت جنگ در اوکراين مانند کسي است که در حال دويدن بود و به يک باره زمين خورده و پايش زخمي شده است. وي در ابتدا متوجه درد پاي خود نخواهد شد اما پس از مدتي شدت درد افزايش پيدا ميکند و وي متوجه خواهد شد. اين وضعيت درباره جنگ يمن نيز وجود داشت و ما امروز شاهد هستيم که عربستان به سمت نرماليزيشين در حال حرکت است. اين اتفاقي است که در سالهاي گذشته در امارات نيز رخ داده و پس از آن در قطر نيز وجود داشت. برگزاري جامجهاني فوتبال در قطر يکي از نشانههاي بروز اين نرمالزيشين در بين کشورهاي عربي است که من نام آن را تمدن ويتريني ميگذارم. سوال مهم اين است که هنگامي که کشوري مانند عربستان به سمت نرماليزيشين در حال حرکت است سرمايه اجتماعي خود را از دست ميدهد يا اينکه سرمايه اجتماعياش افزايش پيدا ميکند؟ امروز شکاف طبقاتي در عربستان به بيشترين حد خود رسيده و از سوي ديگر با شهرهاي عقب ماندهاي در اين کشور مواجه هستيم که کسي حضور چنين شهرهايي را در عصر کنوني باور نميکند. در چنين شرايطي کشورهايي مانند ايران، هند و چين که داراي سابقه تمدني هستند تلاش ميکنند در تمدن آينده جهاني داراي جايگاه باشند. امروز صحبت از چند قطبي شدن جهان ميشود در حالي که برخي به چند تمدني معتقد هستند. سوال اين است که آيا امروز کشوري مانند چين به سمت تمدن و تمدن سازي در حال حرکت است يا اينکه به يک کپي از غرب تبديل شده است؟ امروز جهان با جنگ ارتودوکس مسيحي و يهوديت مواجه شده است. افرادي مانند سيدحسين نصر و هنري کربن شبکهاي را تشکيل داده بودند که يک فلسفه اسلامي براي شاهنشاهي ايجاد کنند. نکته قابل توجه اين است که مارکسيسم به عنوان يک نوع عرفان الحادي نيز در ايران گرفتار فلسفه ملاصدرا شد. در کشور ما خام انديشي فراوان است. اين وضعيت مانند فروش نفت خام به کشورهاي ديگر است.
چرا اين اتفاق رخ داد ؟
يک نوع راست گرايي پس از انقلاب در ايران شکل گرفت. پشتوانه اين جريان بازار بود که بعدها در انديشه دکتر سروش خود را نمايان کرد. کار سروش اين است که انديشههاي شريعتي را تکه پاره کند. شرايط به شکلي بود که دکتر سروش تئوري قبض و بسط تئوريک شريعت را نيز در دانشگاه امام صادق(ع) مطرح کرد. در ابتدا افرادي مانند آيتا… مشکيني و منتظري موضوع فقه پويا را مطرح کردند، اما پس از آن در انديشههاي دکتر سروش متبلور شد. اين در حالي است که در شرايط کنوني به نقش آيتا… مشکيني در اين جريان سازي اشارهاي نميشود. اين در حالي است که ايشان جريانهاي اصلاحي مهمي را در حوزه ايجاد کردند. در واقع آيتا… مشکيني يک جريان بزرگ اصلاحي در قم به راه انداخته بود. اين در حالي است که نقش ايشان در نوانديشي ديني ناديده گرفته شده است. دکتر سروش در جهاد دانشگاهي فلسفه ملاصدرا را تدريس ميکرد. با اين وجود پس از مدتي از اين انديشه فاصله گرفت و به سمت راست سرمايهداري و ليبراليسم گرايش پيدا کرد. آغاز جريان راست سرمايهداري با دولت هاشمي رفسنجاني همزمان شد که ايشان نيز به دنبال رويکرد تعديل اقتصادي بودند. به همين دليل نيز اين دو موج با هم همراه شدند و در نتيجه ما با جريان سرمايهداري جهاني جلو رفتيم. در مقابل اين جريان نيز نوعي سنتگرايي در داخل ايران شکل گرفت. در چنين شرايطي جنگ بين ليبراليسم و صدراگرايي آغاز شد.
اين جنگ چه ويژگيهايي داشت و آيا تا به امروز نيز ادامه داشته است؟
بله؛ اين جنگ تا به امروز ادامه داشته است. اين وضعيت در جهان نيز در اشکال تقابل ليبراليسم در مقابل فاشيسم وجود دارد. به تعبير من فاشيسم در واقع همان عرفان ايدئولوژيک است. به عنوان مثال عرفان ايدئولوژيک در اروپا و ايتاليا به فاشيسم تبديل شد. امروز نيز کشورهاي جهان به شکلهاي مختلف به دنبال تقويت فاشيسم هستند. اين در حالي است که فلسفه در مواجهه با پست مدرنيسم از بين رفته است و جاي خود را به نوعي عرفان الحادي داده است. اين عرفان نيز در حال بازتوليد تئوريک است. به همين دليل همه جهان به دنبال ارتش مستقل هستند و کشورهايي مانند آلمان و ژاپن نيز چنين رويکردي را در پيش گرفتهاند. به عبارت ديگر جهان در حال حرکت از ليبراليسم به سمت فاشيسم است. در چنين شرايطي يا جنگها دوباره در جهان آغاز ميشود يا اينکه کشورهاي جهان در وضعيت صلح مسلح قرار خواهند گرفت. مهمترين پيامد اين وضعيت اين است که فقر جهاني اوج خواهد گرفت و روز به روز تعداد فقرا افزايش پيدا خواهد کرد. احتمال ديگري که وجود دارد اين است که جريان جهاني شدن از بين برود و همه جهان تکه تکه شود. اين نوعي بازگشت به عقب است که امروز در جهان در حال رخ دادن است. اين در حالي است که هيچ انديشهاي نيز در ميان نيست. جهان چند قطبي يا پاره پارهاي که شکل خواهد گرفت ديگر وحدت رويه نخواهد داشت و در يک مسير پر ابهام به حرکت خود ادامه خواهد داد.
انتهای پیام