خرید تور تابستان

سعید رضوی فقیه: بچه‌های پاکدشت و سقز کشته شوند تا عده‌ای در پاریس انقلاب پارتی بگیرند؟!

بحث‌ها و ابهامات پیرامون نایاک بسیار است. بخشی از مردم اعضای این سازمان را متهم به سفیدنمایی راجع به حاکمیت ایران و دروغگویی در اینباره می‌کنند. این هجمه‌ها تا جایی پیش رفته که «نایاکی» به یک ناسزا در فضای مجازی بدل شده است. در مقابل بخش دیگری از مردم هم سیاست‌های این سازمان را هم‌جهت با منافع ملی می‌دانند و این هجمه‌های مجازی را حاصل اقدامات برنامه‌ریزی شده‌ی برخی تندروها می‌دانند.

انصاف نیوز پیرامون «نایاک» و «نایاکی»، تندروهای داخلی و خارجی و اپوزیسیون خارج‌نشین با سعید رضوی‌فقیه، فعال سیاسی اصلاح‌طلب، که سابقه‌ی زندگی و فعالیت در خارج کشور را نیز داشته، گفتگویی کرده است.

انصاف نیوز: برخی ایرانیان مقیم خارج از کشور که میانه‌رو هستند و در سال‌های اخیر از برجام دفاع کرده‌اند یا با تحریم‌ها مخالفت کرده‌اند از فشارهایی که متحمل آن‌ها هستند می‌گویند؛ از جمله اینکه واژه‌ی «نایاکی» به ناسزایی علیه این میانه‌روها بدل شده است. نظر شما در مورد این فشارها و منشأشان چیست؟

رضوی فقیه: به گمانم بخش اعظم این گفتمان تهاجمی تندروها به قصد ارعاب و در نتیجه از میدان به در کردن جریان‌های میانه‌رو است. همانطور که در داخل کشور هم جناح تندرو و افراطی حاکمیت یکسره برای دوقطبی کردن فضا و حذف نیروهای اثرگذار میانه‌رو تلاش می‌کند افراطی‌های خارج از کشور هم  در همین جهت کوشش می‌کنند. پیش از این هم با جریان‌های مخالف مشی اصلاح‌طلبانه مواجه بوده‌ایم که به جای انتقاد از عملکرد اصلاح طلبان به تخطئه اصلاح طلبی می‌پرداختند. همان کسانی که معتقد بودند باید از اصلاح‌طلبان عبور کرد یا با برچسب زنی سعی می‌کردند برند اصلاح طلبی را به یک ناسزا بدل کنند و مثلا می‌گفتند تنها کارکرد نه تنها اصلاح‌طلبان بلکه مشی اصلاح طلبی استمرار همین وضعیت صرفا با رنگ و لعاب فریبنده و خوشایندتر است. این طیف‌های تندرو در واقع می‌کوشند پیش‌فرض‌های خود را به عنوان حقایق بدیهی با شانتاژ به مردم تحمیل ‌کنند و این کار را با استفاده از هیاهوی رسانه‌ای و با ارعاب و تخطئه انجام می‌دهند تا اکثریت را منفعل کنند و به حاشیه برانند.

اصطلاحا به این گروه‌ها اقلیت‌های پرسروصدا یا پرشور می‌گویند. فرقی هم نمی‌کند در کیهان تهران این شانتاژها منعکس شود یا در کیهان لندن. هر دو در پی حذف جریان‌های میانه‌رو و به دنبال ساکت، منفعل و مرعوب کردن اکثریت‌اند. حالا سعید قاسمی و حسین شریعتمداری در یک طرف طیف افراطی‌گری‌اند و سعید قاسمی نژاد و حسن شریعتمداری هم در یک طرف دیگر طیف. ظاهرا یک توافق نانوشته میان هر دو طرف موجود است مبنی بر قیچی کردن اکثریتی که در میانه ایستاده.

انصاف نیوز: شما باور دارید که این‌ها اقلیت هستند؟

رضوی فقیه: بله، فکر می‌کنم افراطی‌ها در اقلیتند و فقط صدایشان در فضای مجازی و رسانه‌های خاص این طرف و آن طرف آب بلند است. هم مخالفان افراطی حکومت و هم حامیان افراطی آن، یعنی مخالفان هرگونه اصلاح و تغییر تدریجی و برنامه ریزی شده با مشارکت همۀ نیروهای سیاسی و اجتماعی حتی روی هم رفته هم در اقلیتند. نه فقط نسبت به کلیت جامعه بلکه حتی نسبت به طیف‌های معتدل و عقلگرای جبهۀ خودشان. این طرف یک اقلیت درون ساختار قدرت قصد دارد صدای عقلای طرفدار جمهوری اسلامی و وفادار به آن را ساکت کند و آن طرف هم یک اقلیت دیگر سعی دارد صدای عقلای مخالف جمهوری اسلامی اما پایبند به اصول ملی و انسانی را خفه کند.

استراتژی هر دو سویۀ افراطی‌گری از آغاز شکل‌گیری جنبش اصلاحی این بوده که راه‌حل‌های میانه‌رَوانه به عنوان آلترناتیو در دسترس و دارای مقبولیت حذف شود. با امتناع از تغییرات مسالمت‌آمیز تدریجی و اصلاحگرانه طبیعتا راه‌حل‌های افراطی در دستور کار قرار می‌گیرد. از یک سو تشویق به تحریم و تهاجم نظامی یا گسترش انواع خشونت در جامعه، و از سوی دیگر سرکوب و بستن باب مدارا با منتقدان و مخالفان به قصد یکدست کردن حکومت. برای نیل به این هدف سروصدا می‌کنند، فضا را دوقطبی و آکنده از هیجانات کاذب می‌کنند. از ارعاب، تهدید، برچسب‌زنی و تقبیح استفاده می‌کنند و حتی سعی می‌کنند منتقدان درونی جبهۀ خودشان را لجن مال کنند. 

یک مثال مشخص همین واژه‌ی «نایاکی» است که شما به آن اشاره کردید. این عبارت فقط یک اسم است و هیچ بار منفی‌ از موضع اپوزیسیون و معارضه با جمهوری اسلامی نداشته و اگر هم داشته از زاویۀ دید نیروهای هوادار حاکمیت بوده است. ظاهرا اعضای نایاک عده‌ای از ایرانیان مقیم خارج از کشورند که می خواهند با روش‌های خاصی با جمهوری اسلامی مبارزه کنند یا در جهت گذار از آن به سوی یک نظم دموکراتیک و نرمال تلاش کنند.

اما می‌بینیم واژه‌ی «نایاکی» از طرف اپوزیسیون تندرو و برانداز به یک برچسب توهین آمیز بدل شده است. مثل واژه‌های لیبرال و جنبشی در گذشته. به نظر می‌رسد این رفتارها و تلاش برای گسترش چنین گفتمانی حساب شده است. ظاهرا طیف‌هایی از براندازان خارج از کشور می‌خواهند همه‌ی راه‌حل‌های معتدل و میانه‌رَوانه را برای گذار مسالمت‌آمیز به سوی یک نظم دموکراتیک یا نرمال شدن سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به حاشیه برانند تا را‌ه‌حل‌های مشخص دیگر به عنوان جایگزین‌های ناگزیر برجسته و توجیه شوند. شاید بیشتر کسانی که در فضای مجازی در این سمت و سو تلاش می‌کنند خودشان هم ندانند برای چه کسی و در جهت کدام غایت و هدف دست و پا می‌زنند. اما به هر حال چاهی را دارند می‌کنند که برای ملت آب ندارد اما برای عده خاصی نان دارد.

از جمله این راه حل‌ها یکی حمله نظامی است که به بهانه‌های مختلف ممکن است انجام شود و طبیعتا چنین بهانه‌هایی را عده‌ای باید دست و پا کنند تا به تهاجم نظامی مشروعیت بدهند. مثلا به بهانه‌ی اقدامات بشردوستانه، جلوگیری از تداوم جنایات علیه بشریت، جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران، یا به عنوان حمله‌ی پیشگیرانه و یا پیشگیری از اقدامات بی ثبات‌سازندۀ جمهوری اسلامی و امثال اینها.

در هر صورت به نظر می‌رسد هیاهوی افراطی‌ها در فضای مجازی و برخی رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور به شکل کاملا سازماندهی شده در حال پیشروی است و روز به روز هم شدت و حدت بیشتری پیدا می‌کند. فقط برای اینکه راه‌حل‌های مشخصی در اذهان عمومی جا بیافتد و بقیه راه‌حل‌ها به عنوان جایگزین‌های کم‌هزینه‌تر، مسالمت‌آمیزتر و معقول‌تر حذف شوند. اصلا هم مسئله میانه‌روی و تند روی در بین نیست. هر کسی که مانع کسب و کارشان شود باید از سر راه کنار برود یا حذف شود. بهترین شاهد این مدعا هم یقه‌درانی‌های درونی بین خودشان است. 

انصاف نیوز: عده‌ای از مردم حرف‌های همین اقلیت در مورد نایاک را باور دارند. فکر نمی‌کنید این به دلیل سیاست‌هایی است که سازمان نایاک در پیش گرفته است؟ مثلا اینکه به باور مردم نایاک یک چهره‌ی غیرواقعی از جمهوری اسلامی به دنیا نشان می‌دهد حتی اگر منافع ملی در گرو این دروغ‌ها باشد.

البته من آشنایی زیادی با نایاکی‌ها و فعالیت‌هایشان ندارم ولی می‌توانم بگویم آنچه الان در فضای مجازی در مورد نایاک و برخی جریان‌های دیگر که در داخل ایران و خارج از آن فعالند دارد اتفاق می‌افتد مصداق بارز خشونت و عدم رواداری مجازی است؛ نوعی جزمیت مطلقگرا و استبدادرای و خودکامگی مجازی است که بعدا می‌تواند در فضای واقعی برای جامعه‌ی ایران خیلی خطرناک باشد. 

اصلا کاری ندارم که نایاک چه فعالیتی داشته، خواسته‌های واقعی‌شان چیست، با چه جریاناتی در خارج از کشور ارتباط دارند، در مورد جمهوری‌اسلامی سیاه‌نمایی می‌کنند یا سفیدنمایی می‌کنند؛ ولی می‌توانم بگویم آنچه که تندروها در فضای مجازی انجام می‌دهند آن هم واقع‌نمایی و نمایش مستند واقعیت نیست بلکه ایجاد هیجانات افراطی در مردم و از بین بردن امیدواری آن‌ها نسبت به تغییرات تدریجی و مسالمت‌آمیز است. همانطور که گفتم مسئلۀ این اقلیت پر سر و صدا فراتر از میانه‌روی و تندروی است. چنانچه می‌بینیم گاهی خود افراطی‌ها هم یقۀ هم را سر سهم خواهی پاره می‌کنند.

اما اینکه عده‌‌ای از مردم به خصوص جوانان هم تحت تاثیر رسانه‌ها و فضای مجازی از اصلاح مسالمت‌آمیز و تدریجی امور بدون توسل به خشونت ناامید شده باشند و حتی برخی به فشار و تهاجم خارجی دل بسته باشند این هم امر محتملی است بلکه متاسفانه واقعیت دارد. کمااینکه در کشورهایی مثل سوریه، عراق، لیبی و بسیاری از کشورهای دیگر هم نمونه‌هایش اتفاق افتاده است. در واقع ابتدا ذهن مردم آمادۀ پذیرش این فقره می‌شود که هیچ راه‌حل دیگری جز مداخله‌ی خارجی باقی نمانده. تصاویری ایجاد می‌کنند که بسیار سیاه‌تر از واقعیت است تا به این نتیجه برسیم که هرچه اتفاق بیافتد بهتر از وضعیت فعلی است. 

بنابراین صرف نظر از اینکه نایاک و جریان‌هایی مشابه آن دقیقا چه می‌کنند، می‌توانم بگویم یک اقلیت افراطی به شدت در حال استفاده از فضای مجازی و رسانه‌های خاصی است برای اینکه یک دوقطبی کاذب ایجاد کند بین دو گزینه: یکی ماندن جمهوری اسلامی و تداوم اسفبار وضعیت موجود که البته با سیاه‌نمایی هم همراه است و دیگری تغییر به هر طریق ممکن که آن هم با سفیدشویی همراه است. غیر از این دو گزینه هر گزینۀ مفروض دیگر را ممتنع اعلام می کنند.

انصاف نیوز: آقای رضوی فقیه با توجه به اینکه شما از نزدیک فضای اپوزیسیون خارج از کشور را دیده‌ و لمس کرده‌اید چه برداشتی از این فضا دارید؟ چه برداشتی از تصورات و ایده‌های سیاسی ایرانیان مقیم خارج از کشور راجع به آینده‌ی ایران دارید؟

مقدمتا باید در نظر داشت که فضای خارج از کشور هم مانند داخل کشور بسیار متکثر است. شاید عینا نماینده و آینه‌ی جامعۀ داخل ایران و به اصطلاح جامعۀ مادر نباشد ولی به هرحال همین تکثر داخل را بازتاب می‌دهد. عده‌ای طرفدار جمهوری اسلامی هستند؛ کسانی که بورسیه‌های جمهوری اسلامی را دارند یا به هر شکلی از جمهوری اسلامی متنعم شده‌اند. بخشی هم در آستانۀ انقلاب57 و بلافاصله بعد از آن مهاجرت کرده‌اند و با همه‌ی جریان‌هایی که به نحوی در انقلاب سهیم بوده‌اند مخالفند. امثال این‌ها ممکن است طرفدار بازگشت سلطنت باشند. عده‌ی دیگری از اپوزیسیون در فاصله‌ی بهار 58 تا سال‌های میانی دهۀ شصت مجبور به مهاجرت شدند مثل گروه‌های چپ مارکسیستی یا  اعضا و هواداران سازمان مجاهدین؛ این‌ها هم در درون خودشان طیف‌های مختلفی را شامل می‌شوند و چه بسا بسیاری‌شان در مانیفست‌ها و برنامه‌های ایدئولوژیک و حزبی سابق خود تجدیدنظر کرده یا به کلی از آن برگشته باشند. عده‌ای اصلاح‌طلب شده‌اند، عده‌ای سلطنت طلب شده‌اند و عده‌ای هم اساسا سیاست را کنار گذاشته‌اند. تعداد زیادی هم در سال 88 تحت فشارها مهاجرت کرده‌ و رفته‌اند و شماری هم اخیرا در این سنوات گذشته رفته‌اند که دیدگاه‌ها و گرایش‌های متفاوت با دیگران دارند.

بنابراین اپوزیسیون خارج از کشور طیف‌های متنوعی را تشکیل می‌دهند. اینجا فرصت جریان شناسی اپوزیسیون خارج از کشور و دسته بندی آنها و رفتارشناسی هر دسته نیست؛ اما آنچه مشخص است این است که ایرانیان مقیم خارج فارغ از اینکه خاستگاه سیاسی‌، اجتماعی و طبقاتی‌شان‌ یا علت خروج‌شان از ایران چه باشد باید این را در نظر بگیرند مادام که خودشان شرایط حضور در ایران را ندارند و نمی‌توانند مستقیما ریسک‌ و مسئولیت فعالیت‌ها یا پیشنهادات سیاسی خود را در داخل کشور بپذیرند حق ندارند برای داخل کشور نسخه بپیچند و مثلا حمله‌ی نظامی یا فروپاشی سیاسی و اجتماعی را به مردم داخل ایران تحمیل کنند. حتی کوچکترین تبعات چنین اقداماتی مسئولیت اخلاقی دارد.

طبیعتا افزایش تورم در داخل کشور هیچ تاثیری در زندگی ایرانیان خارج از کشور نمی‌گذارد! اگر این‌جا مسکن، نان، ارزاق، کالاهای اساسی یا دارو گران شود هیچ تاثیری روی زندگی روزمره‌ی کسانی که در لندن، پاریس، کالیفرنیا و اتاوا زندگی می‌کنند ندارد! بنابراین ایرانیان خارج از کشور اخلاقا حق ندارند به گونه‌ای کنشگری کنند که روی افزایش تورم و کاهش قدرت خرید مردم اثر بگذارد؛ به طریق اولی نباید کاری کنند که زمینه‌سازی برای حمله‌ی نظامی به ایران باشد و مردم را در معرض خطرات و فجایعی مثل بمباران یا موشک‌باران و اشغال قرار دهد. همچنین نباید کاری کنند که به جنگ داخلی و شکل‌گیری خشونت و ناامنی در هر کجای جغرافیای ایران منتهی شود. هر چند احتمال این‌ موارد بسیار محدود است ولی به هر حال ما اخلاقا مسئول تصمیم‌گیری‌های خودمان هستیم و باید به تبعات احتمالی تصمیمات و اعمالمان بیندیشیم. هر چند که احتمال اندک باشد.

بنابراین فکر می‌کنم کنشگران خارج از کشور اگر می‌خواهند شرافتمندانه فعالیت سیاسی کنند این فعالیت‌ها باید دقیقا معطوف به منافع مردم در داخل کشور باشد نه به منافع سیاسی و اقتصادی خودشان در اروپا و آمریکا که قرار است حاصل قمارهای غیرمسئولانه‌ای باشد که آن‌جا انجام می‌دهند.

ایرانیان خارج از کشور باید جدی، مسئولیت‌پذیر و متفکر باشند و همچنین مسیری را طی کنند که منتهی به تیز کردن تیغ‌های دشمنان خارجی ایران نشود. دقیقا مرادم دشمنان کشور و مردم ایران است نه نظام حاکم بر ایران. برای بعضی کشورها مسئله مبارزه با جمهوری اسلامی مطرح نیست بلکه مسئله تصفیه حساب با کشور ایران و مردم ایران مطرح است و البته به هر حال در مناسبات بین‌المللی، حکومت‌ها نماینده‌ی کشورها به شمار می‌روند. از نظر برخی از قدرت‌ها تاوان ثبات و دوام جمهوری اسلامی را باید مردم ایران بدهند. یا با فلاکت زندگی کنند یا شورش کنند و خون بدهند تا لاشخورها و شارلاتان‌ها صورتحساب خون بهایشان را در امریکا و اروپا نقد کنند. فراموش نکنیم اتفاقی که در لیبی افتاده فقط به سقوط و قتل قذافی منجر نشد، بلکه به سقوط کشور لیبی و کشتار و فلاکت طولانی مدت مردم لیبی منتهی شد. بیش از یک دهه است مردم لیبی از فقدان حاکمیت ملی و  امنیت ابتدایی رنج می‌برند و گرفتار جنگ طولانی مدت و فاجعه‌بار خانگی‌اند. از آمریکا و کشورهای اروپایی تا روسیه و ترکیه و امارات هر وقت میلشان بکشد آنجا نیرو گسیل می‌کنند تا آتش برادرکشی در آن دیار شعله‌ورتر شود،

انصاف نیوز: این مدت شاهد اثرگذاری ایرانیان خارج از کشور در رساندن صدای مردم ایران بودیم اما اینکه این عمل گاهی هم‌جهت با منافع ملی بوده یا در تضاد با آن جای بحث دارد و تشخیص آن مشکل بوده است. با توجه به حرف‌های شما یعنی می‌گویید بعضی اوقات چه بسا نباید رساننده‌ی صدای داخل کشور باشند و باید در مواجهه با اتفاقات داخل کشور سکوت کنند؟

رضوی فقیه: نخیر، عکس این را می گویم. ایرانیان خارج از کشور اگر می‌خواهند کمکی به کشور و مردم کنند باید تقویت‌کننده‌ی صدای مردم در داخل و انعکاس دهنده‌ی مطالبات واقعی آن‌ها باشند نه اینکه دنبال زد و بند، لابیگری و تعیین تکلیف برای داخل باشند و  سرِخود برای آیندۀ فرآیند تحولات سیاسی و اجتماعی ایران سرمشق بنویسند. این تقسیم کار ناعادلانه‌ای است که بچه‌های پاکدشت و سقز و رباط کریم و حصارک کشته شوند تا عده‌ای در پاریس انقلاب پارتی بگیرند و با آهنگِ “برای یک زندگی معمولی” دانس کنند. جوان‌های محروم و کارد به استخوان رسیده خطر کنند و هزینه بدهند تا چوخ بختیارهای حسابگر تور تفریحی سیاسی در اروپا راه بیاندازند و با تقلب سند جنبش مردم را به نام خودشان بزنند. این نامعادله‌ها راه حل نجات مردم نیست بلکه نسخه فلاکت مردم و ویرانی کشور است. میدان واقعی مبارزه برای آزادی و برابری داخل کشور است و مبارزان اصلی هم بچه‌های ستمدیدۀ داخلند نه سلبریتی‌ها و مال‌خرهای سیاسی.

یک ایرانی شرافتمندِ خارج از کشور اگر می‌خواهد کنش‌گری سیاسی یا مدنی مثلا در حوزه‌ی دموکراسی خواهی، دفاع از حقوق زنان و معلمان و کارگران یا دفاع از آزادی‌ بیان، دفاع از حقوق بشر و امثالهم داشته باشد فقط و فقط می‌تواند تقویت‌کننده‌ی صدای داخل باشد و مدافع آنچه که مردم در داخل بیان می‌کنند. او نباید و  نمی‌تواند نسخه‌دهنده باشد؛ نباید بر سر آینده‌ی کشور و مردم ریسک کند یا وارد زدوبند و معامله شود.

انصاف نیوز: در مورد همین مثال «نایاک» و حمله‌هایی که به آن‌ها شده می‌بینیم که فعالیت علیه منافع ملی چه بسا ارزش تلقی می‌شود. به عنوان مثالی دیگر این اواخر ایده‌ای به وجود آمد که باید برای بستن سفارتخانه‌های جمهوری اسلامی تلاش کرد! به نظر شما چه می‌توان کرد که فعالیت علیه منافع ملی به ضد ارزش تبدیل شود و شرایط برگردد؟

به نظرم چنین فعالیت‌هایی که منافع و همبستگی ملی را کمرنگ می‌کند با هر توجیهی که می‌خواهد باشد؛ می‌تواند زمینه‌ای برای فروپاشی اجتماعی و سیاسی در داخل، تضعیف همبستگی ملی و اجتماعی، تجویز و توجیه حمله‌ی خارجی و آشفته کردن جغرافیای جمعیتی ایران در طولانی مدت مثل سوریه یا لیبی باشد. با این هدف نهایی که بعضی رقبای منطقه‌ای ایران بتوانند انتقام خود را از مداخلات ایران یا جمهوری اسلامی در منطقه بگیرند و بتوانند سال‌ها بدون ترس و نگرانی از قدرت گرفتن کشوری مثل ایران که پتانسیل‌های بسیاری دارد برنامه‌های خود را در منطقه پیاده کنند.

به طور مشخص می‌توانم بگویم اسرائیل و عربستان سعودی در راس این کشورهایند که با جدیت و با صرف هزینه و از طرق مختلف دنبال منحرف کردن جنبش مردم و کشاندن آن به سمت و سوی تضعیف مولفه‌های قوام دهندۀ همبستگی اجتماعی‌اند. آنها در پی فروپاشی سیاسی و اجتماعی ایرانند نه اسقاط نظام و تغییر رژیم جمهوری اسلامی. برخی کشورهای دیگر در شمال غرب و  بعضی از همسایه‌های جنوبی در حاشیه‌ی خلیج فارس هم می‌توانند از تضعیف ایران منتفع شوند. اگر قرار است حاکمیت ضعیف شود و امتیاز بدهد باید یک قدرت ملی در قالب جنبش فراگیر و سازمان یافته حاضر باشد تا از سوء استفادۀ دشمنان و رقبا جلوگیری کند. در غیر این صورت اگر ایران ضعیف شود ما در منطقه و جهان نه دوستی خواهیم داشت و نه برادری. همه در پی بردن سهم خود به ما هجوم خواهند آورد.

بنابراین به نظرم بعضی از کنش‌ها در فضای مجازی کاملا عامدانه و جهت‌دار و در جهت تضعیف همبستگی و از بین بردن حساسیت‌های ملی است. درواقع ذهنیت‌ها را می‌خواهند آماده کنند برای اینکه بعضی از اتفاقات مشروعیت پیدا کنند. مثلا می‌گویند «همین الآن هم بسیاری از مردم کشته می‌شوند پس از جنگ داخلی نترسید» یا می‌گویند «همین الآن هم بسیاری از آلودگی هوا و در تصادفات جاده‌ای کشته می‌شوند بنابراین از حمله‌ نظامی و مرگ جمعی نترسید». همه‌ی این‌ها توجیه یا آماده‌سازی ذهنی برای اتفاقات ناگوار است. تطبیع و عادی‌سازی فجایع، تلخ و ترسناک است. به کسانی که این مغالطات خطرناک را ترویج می‌کنند باید گفت «بسم الله! اگر راست می گویید بفرمایید خودتان پیشقدم شوید و قدم به مهلکه بگذارید تا بعد ما هم تصمیم بگیریم».

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. تندروهای هر دو طرف، به شدت خشن و بی منطق هستند و فقط دنباله روی احساسات نابخردانه خودشان هستند.

  2. انصاف نیوز عزیز متاسفانه برای این گفتگو که حاوی سرفصل هایی جدّی وقابل تامل است تیتر بسیار نابجایی انتخاب کرده اید که اگر نگاه پرسش شونده رانمیشناختم رغبتی به خواندن متن نشان نمیدادم .

    1
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا