فهم ایران امروز
محمدصادق جنانصفت در جهان صنعت نوشت:
ایران سرزمین و جای زاد و رشد میلیونها ایرانی است که در هر گوشه پهناور این آبوخاک زندگی میکنند و میلیونها ایرانی که به هر دلیل در این مرز و بوم زندگی نمیکنند و هیچکس هم نمیتواند بگوید بیش از دیگری میهن را دوست دارد و برای آبادی و آزادی بیشتر آن هر کاری میکند.
هیچ فرد و گروه و نهادی حق ندارد خود را میهنپرستتر از دیگری بداند و با این داوری نادرست که چون سهمی از قدرت به او رسیده، باید دیگران را نبیند و به آنها انگ و نشان بزند. ایران سرزمینی است باستانی که بر پایه انباشت رخدادهای تاریخی، بارها با یورش دیگران روبهرو شده و باز هم از جا برخاسته است. هسته ایران امروزی به رغم همه رخدادهای تلخ اما دهههای پشت سرهمی است که پابرجا مانده است و تواناییهای جغرافیایی آن امکان این را دارد تا این سرزمین را از آبادترین سرزمینها کند. اما شوربختانه الان در نقطه سست و لرزانی ایستاده است و در حالی که دیگر کشورها به ویژه هماوردهای منطقهای ایران در جاده پیشرفت مادی قرار دارند، ایران در روزگار سختی و تلخی قرار گرفته است. بدون چون و چرا باید بدانیم و تن ندهیم که این روز و روزگار ایران اگر پابرجا باشد، روزی میرسد که توانایی چانه زدن سیاسی با کشورهای کوچک و تازه به دنیا آمده را نیز از دست میدهد.
تجربه شوروی فروپاشیده نشان میدهد نیرومندترین ارتش و مهیبترین ابزار و آلات جنگی نیز نمیتواند کشوری را در برابر نارضایتی شهروندان و اقتصاد فروپاشیده نجات دهد. حزب کمونیست شوروی به گواه تاریخ معاصر نیرومندترین سازمان مادی و اندیشهای بوده است که علاوه بر شوروی بزرگ که پس از فروپاشی، ۱۵ کشور از دل آن بیرون آمدهاند و بر نیمی از اروپا نیز حکمفرمایی میکرد هنگامی که در اداره اقتصاد ناتوان شد فرو پاشید و الان یک کشور معمولی است که با جنگ اوکراین آخرین خیمههای استواری آن فرو خواهد ریخت. در این وضعیت است که برخی احزاب و گروههایی که قدرت سیاسی و اقتصادی نهادینهشده در دولت و مجلس و قوه قضاییه و دیگر نهادهای نظامی و اطلاعاتی را در اختیار دارند میگویند بهتر از دیگران میتوانند کشور ایران را اداره کنند. اما واقعیت این است که این گروه در همه سالهای پس از جنگ بخش اصلی قدرت را در اختیار داشته و ریاست بر نهاد دولت از سوی اندیشهای دیگر که حدود ۱۶ سال طول کشید را بهانه کرده و ناتوانیهای ایران را بردوش آنها میاندازد، حالا خود آزمایش پس داده و ناتوانی خود را در اداره کشور را نشان میدهد.
تعارف را کنار بگذاریم و به آینده این سرزمین و نسل جوان و نسلهای بعدی آن بیندیشیم و راهی را برویم که ایران را آباد و آزادتر از هر دورهای کند. چرا تا اینجای کار ناتوان بودهایم و چرا به رغم اینکه رسانههایی میخواهند برای این دولت دستاوردسازی کنند با انبوهی از گرههای بازنشده روبهرو هستیم و چرا روند تهیدستتر شدن شهروندان شتاب گرفته و هیچ سرمایهگذاری که نام و آوازهای دارد به ایران نمیآید و تازه متخصصان و شهروندانی که مهارت و سرمایه دارند از ایران میروند؟ دلیل اصلی این وضعیت درک نادرست و فهم غلط از مساله ایران است. ایران باید زندگی عادی داشته باشد و ایرانیان باید زندگی آرام داشته باشند و این ممکن نیست جز اینکه فهم درستی از ایران در ذهن قدرتمندان شکل بگیرد.
انتهای پیام