تغيير چهره حزب کارگر
سودابه رخش در روزنامه ی شرق نوشت: کودتا ناکام ماند، جرمی کوربین بار دیگر انتخاب شد. با وجود تلاشهای هواداران تونی بلر، رسانههای جریان اصلی و سازوکارهای سرمایهداری، نماینده چپگرای پارلمان بریتانیا بار دیگر در انتخابات درونی حزب کارگر بریتانیا پیروز شد؛ کسی که در طول مبارزات انتخاباتیاش تهدیدی برای سیاستهای نولیبرال بهشمار آمد، آنهم در یکی از گرانیگاههای این ایدئولوژی، جایی که تاچریسم را به جهان پیشکش کرد. حالا جرمی کوربین که با بهدستآوردن ٦٢درصد آرا در رقابتهای پرحاشیه حزب کارگر، برای بار دوم رهبر این حزب شده، میگوید باید «رقابتهای درونحزبی را فراموش کرد».
همین سه ماه پیش، مخالفان او در حزب کارگر در بحبوحه بحران ملی بریتانیا و همهپرسی خروج این کشور از اتحادیه اروپا با بهراهانداختن کمپینی رسانهای هرآنچه در توان داشتند دربرابر یکی از اصلیترین سیاستمداران تاریخ مدرن بریتانیا خرج کردند و در کودتایی که حالا نافرجامبودنش قطعی شده، ١٧٢ نفر از اعضای حزب کارگر در پارلمان بریتانیا به رهبری او رأی عدم اعتماد دادند و در پی تلاشهای بیوقفه مخالفان کوربین، انتخابات درونی حزب کارگر یکبار دیگر برگزار شد.
بااینحال او دوباره انتخاب شد، اینبار حتی قاطعتر از سال گذشته؛ سال ٢٠١٥ او توانست ٥٩,٥ درصد آرا را به دست آورد و اینبار حدود ٦٢درصد از آرای اعضا و هواداران حزب. در مقابل او «اوئن اسمیت» که محبوب رسانههای جریان اصلی بود و بارها رهبری کوربین را به چالش کشیده بود توانست ٣٨.٢ درصد آرا را از آن خود کند.
کوربین در همه ردهها از اسمیت پیشتر است؛ چه در میان اعضا و حامیان ثبتنامکرده برای رأی و چه در آرای اتحادیههای کارگری. او توانست حمایت ٥٩درصد از اعضا، ٧٠درصد از حامیان و ٦٠ درصد از حامیان وابسته به اتحادیههای کارگری را به دست آورد.
کوربین پس از اعلام پیروزی خود در گردهمایی حزب در لیورپول، گفت که تلاش خواهد کرد دودستگی در حزب را ترمیم و دوباره این حزب را متحد کند. او گفت: «ما بیش از نقاط افتراق، با یکدیگر نقاط اشتراک داریم».
از سال گذشته که کوربین با بهدستآوردن ۵۹ درصد آرا، به رهبری حزب کارگر رسید، هزاران عضو جدید به این حزب پیوستهاند. اتحادیههای کارگری و هرآنکه مخالف ریاضتهای اقتصادی و نژادپرستی است، در این انتخابات در کنار کوربین ایستاده بود. لن مککلاسی، دبیرکل اتحادیههای کارگری هوادار کوربین یکی از همانهاست. او که در انتخابات گذشته و کنونی یکی از طرفداران کلیدی کوربین بوده، در پی پیروزی او گفت که نمایندگان پارلمان حالا باید پشتسر کوربین بایستند و «توطئه و تلاش برای کودتا» را کنار بگذارند. به گفته او: «این انتخابات عبث و غیرضروری بود، اما پس از یک تابستان متلاطم حالا میتوانیم به آینده و گرفتن دولت از دست حزب محافظهکار و افشای سیاستهای تفرقهانداز و نخبهگرایانهاش فکر کنیم و بر آن متمرکز شویم».
پیروزی قاطع کوربین در برابر تلاش هماهنگ برای بازگرداندن حزب کارگر به دوران بلر گویای ظهور هواداران جدیدی در دایره حامیان این حزب هم هست، اما پایان اختلافات درونحزبی نیست. بیشک طیف راستگرای حزب کارگر تسلیم نمیشوند و اگرچه ممکن است چارهای جز پذیرش رهبری کوربین نداشته باشند، اما نمیتوان این نکته را نادیده گرفت که بخش زیادی از آنها مخالف سیاستهای کوربین هستند. برخی تحلیلگران میگویند میتوان حدس زد که این طیف با سنگاندازی تلاش کنند وعدههای جرمی کوربین را بیاعتبار کنند، مانند آنچه بر سر حزب سیپراس در یونان آمد، اما از آنسو نباید فراموش کرد که نه بریتانیا، یونان است و نه جرمی کوربین، الکسیس سیپراس. کوربین در یک سال گذشته نشان داده که مسائل کلیدی را میداند و برای سیاستگذاری در حملونقل عمومی ارزان، مسکن ارزان برای جوانان و سالخوردگان و بازسازی جامعه تلاش کرده و در مسائل اساسی حاضر به سازش نشده است. جرمی کوربین، برخلاف کابینه بلر شیفته قدرت شخصی یا ثروت روزافزون نیست، جنبشی که به راه انداخته نیز بهقدر کفایت پروپیمان است. بااینهمه به باور بسیاری از تحلیلگران تنها راه پیروزی جرمی کوربین در مسیر دموکراتیزهکردن بریتانیا، دموکراتیزهکردن حزب کارگر و ساختن حزب ضدریاضتی گستردهتری است؛ کارزاری که بتواند با طیفی از سوسیالیستها و احزاب سبز متحد شود و به بخشهایی از بریتانیا نفوذ کند که تاکنون حزب کارگر هیچ ارتباطی با آنها نگرفته است. جریان ضدریاضتی، جناح راست حزب کارگر را به شکست واداشت، اما این دلیلی بر آشتی آنها با جرمی کوربین و تبدیلشدن حزب کارگر به حزبی ضدریاضتی نیست. شاید همانطور که حزب سوسیالیست بریتانیا میگوید، سؤال اصلی پس از پیروزی کوربین، چگونگی تحکیم پیروزی اوست و شاید پاسخ این پرسش بهراهانداختن جنبشی فراگیر از سوی همه آنهایی است که خواهان کوتاهکردن دست محافظهکاران از دمودستگاه سیاسی بریتانیا هستند؛ طبقه کارگر، سوسیالیستها و مخالفان ریاضت اقتصادی. هرآنچه پیش آید، یک چیز دیگر آشکار شده است: حزب کارگر بریتانیا رادیکالترین رهبر خود را در طول سالیان حیاتش برگزیده است، سیاست در بریتانیا دوباره جان گرفته.
انتهای پیام
سلام ،
به هر حال مایه خرسندی است که در این بلبشوی حکومت پول و سرمایه در جهان، آنهم از نوعِ هارِ آن ( نئو محافظه کاری ) یک بورژوای متوسط الحال، حتی با نامی جعلی ( حزب کارگر ) دارای رآی و تریبون اصلی در جامعه ای مانند بریتانیا بشود ! ایکاش مردم آمریکا به آن حد از احساس مسئولیت ملی و شناخت منافع خویش برسند، که یک کوربین را ، با همین حداقل هایش در آنجا به صدارت بردارند !