خرید تور نوروزی

نگاهی به فیلم‌های جشنواره؛ «چرا گریه نمی‌کنی؟»، «عطرآلود»، سرهنگ ثریا»

لقمان مداین، منتقد سینما در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

«چرا گریه نمی کنی؟» اثری پر مفهوم از رضا معتمدی

فیلم چرا گریه نمی کنی؟ در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر, به کارگردانی و نویسندگی رضا معتمدی، تهیه‌کنندگی رضا محقق و نقش آفرینی علیرضا معتمدی، فرشته حسینی، باران کوثری، هانیه توسلی، علی مصفا، مانی حقیقی، لیندا کیانی، نهال دشتی و امیرحسین فتحی آمده تا با زبان نرم درد مردم را بیان کند.

تلنگر به اپوزوسیون خود برتر بین خارج نشین بزند، که چگونه کسانی که روزی بهترین راه حل زندگی خود را در فرار دیدند امروز می خواهند ناجی مردمی باشند که ایستادن را بر فرار ترجیح دادند؟ چگونه کسانی که خود مسبب این معضلات بودند می خواهند در نقش مصلح ظاهر شوند؟ مدافعان دفاع مشروع را به سخره می کشد، که شهر را با جنگل اشتباه گرفته اند و مبانی فکری آنان را به رسوا می کند، به جریان تدبیر و امید کنایه می زند که سال نود و دو، نود و چهار و نود و شش با وعده های بسیار آمدند و با بی تدبیری خود مردم را ناامید کردند، کسانی که با مردم صادق نبودند، آنگاه که در فیلم به دشت لاله می روند و شترهای اندکی را در بیابانی بی آب و علف به زیر گرمای آفتاب نشان می دهد، که نمایانگر وضعیت کسانی می داند که هنوز به این مسیر باور دارند.

به خود مردم پندارهای روشنفکر طعنه می زند و از آنان می خواهد سخن گزاف نگویند، از گفتگو و سعه صدر می گوید که می خواهد همه باشند اما با یک قدم فاصله!

دست رد می زند به کسانی که بخواهند برایش تعیین تکلیف کنند، از آسمانی نگاه کردن به مشکلات زمینی گله می کند، از جامعه ای که با عرفان های متفاوت به ذوق می آید، نگرش ها را به چالش  می کشد و زمین سیاست را به فوتبال بدل می کند و می گوید که چگونه مردم بلد نیستند در آن پا به توپ بشوند و اما با تمام نابلدی ها و سختی ها وقتی توپشان به زیبایی گل می شود داور آن را آفساید می گیرد!

فیلمنامه در قصه چیزی کم ندارد، خلاق بوده و پر کشش، عمیق بوده و پرروح، عنصر ارتباطی دارد، قهرمان و ضد قهرمان دارد، ضد ارزشی دارد که به مرور تبدیل به ارزش می شود، تعلیق منحصر به فردی دارد، دیالوگ پردازی بی نظیر آن با ته مایه طنز یک پتانسیل قدرتمند در متن ایجاد کرده است.

هرچند که کاشت، داشت و برداشت شخصیت کم و بیش رعایت نشده، اما آن قدر قدرتمند شخصیت را وارد داستان می کند که آسیب نمی زند، پیرنگ ها و خرده پیرنگ هایش دقیق است، روانشناسی شخصیت، عطف بندی و اوج دارد و شروعش جذاب است.

سکانس و دیالوگ برتر کم نداشت، روانشناسی رنگ داشت، گره گشایی به دست نویسنده انجام نمی شد، کدگذاری در روایت گری داشت، مانند چراغی که در پشت سر قهرمان روشن بود.

تدوین، صدا، رنگ و نورش خوب است، گریم و طراحی صحنه و لباسش کم نظیر است. بازیگرانش بی نقص ظاهر شدند، خودشکنی کرده و از تیپیکالشان عبور کرده بودند، آزاد بودند در نقش آفرینی، اسیر انقباض جسمانی و صلبیت کلام نبودند، صدا و بدنشان هماهنگ با صحنه و متن بود، پر مفهوم، منطبق با صحنه و متن انرژی خود را تنظیم می کردند، بر کلام تسلط داشتند، صادقانه واژه ها را تلفظ می کردند، ادای گویش مثبتی داشتند، تاثیر صدا در کنار سادگی و روانی بیان نقطه قوت آنان محسوب می شد. به شخصیت های خود بعد داده بودند، و با پرهیز از الگوهای مکرر تجربه جدیدی را آفریده بودند.
و در یک کلام با شخصی کردن نقش آن را زندگی می کردند.

کارگردان بسیار خوب وارد شده بود، از نحوه نورپردازی تا محل استقرار و حرکت دوربین، اندازه تصاویر، نوع زوایا، چینش سکانس و پلان ها، تا نقشی که از بازیگران خوبش مطالبه کرد.

نقد و بررسی فنی و بررسی جزئیات را به زمان انتشار نسخه خانگی موکول خواهم کرد. خدا قوت به کلیه عوامل فیلم.

«عطرآلود»، از درد نخبگان سخن می گوید، از سقط جنین، از مشکلات بیماران سرطانی

فیلم عطر آلود در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر، به کارگردانی هادی مقدم دوست، تهیه‌کنندگی یوسف منصوری، مدیر فیلمبرداری روزبه رایگا و نقش آفرینی مصطفی زمانی، هدی زین العابدین، کوروش تهامی، همایون ارشادی، حسام محمودی، سودابه بیضایی و شهروز ابراهیمی، آمده تا نشان دهد اولین مشکل یک بیمار سرطانی، پیدا کردن راه درمان نیست، بلکه نداشتن هزینه درمان است، همان اصلی که رهبری بارها بر آن تاکید کردند که نباید بیمار جز دغدغه درمان، مشکل دیگری داشته باشد.

از سقط جنین می گوید، که بر سر راه زوج های زیادی سبز می شود، درست در ایامی که خرج زندگی مشترکشان به سختی تامین می شود، مشاوری نیست که آنان را راهنمایی و دلگرم کند، نشان می دهد اصلی ترین مانع فرزند آوری در دغدغه تامین مالی آن است که حمایتی دولتی را طلب می کند.

مراکزی نیست که در بدترین حالت عمل سقط جنین را در وقت شرعی برای آنان با رعایت اصول بهداشتی انجام دهد و هنوزم قربانیان این خواسته باید به راهکارهای زیر زمینی پناه ببرند و خطرات جدی را بر سلامتشان متحمل شوند.

فیلم آمده تا از نگرانی های بیماران سرطانی بگوید، از ترس فردای خانوادشون. از درد نخبگانی بگوید که رهبری نیز اخیرا بر آن تاکید فراوان کردند، که اصلی ترین مشکل هر نخبه نبود شغل و درآمد است.

فیلمنامه فنی و نسبتا کاملی دارد، عطف بندی و اوجش درست ترسیم شده، قهرمان و ضد قهرمان، خرده پیرنگ، روان شناسی شخصیت و عنصر ارتباطی  آن خوب است، اما ضعف های جدی هم دارد، گره گشایی به دست نویسنده انجام می شود ما از ابتدا می دانیم که قهرمان به مقصودش خواهد رسید، موانع سر راهش به راحتی برداشته می شود و قهرمان را به چالش نمی کشد، برخی از اتفاقات درون فیلم به شکل نامشخصی حل می شوند و مهمتر از همه تعلیق نداریم، یعنی هیچ چیز ما را غافلگیر نمی کند مگر در انتها و در نهایت دیالوگ پردازی آن شعاری و دارای افشای اطلاعات است.

تدوین، رنگ و نور، گریم طراحی صحنه و لباس آن بسیار خوب و دقیق است اما صدا مشکل دارد، در ابتدا صدا با تصویر سینک نشده و با لحظاتی تاخیر نسبت به یکدیگر منتشر می شوند، و مازاد بر آن ضعیف و بم نیز هستند.

بازیگران دارای نقش آفرینی درخشانی بودند، ساده، موثر، روان و صادقانه با ادای گویش های حرفه ای، صدا و حرکاتشان با صحنه و متن منطبق بود، دارای انقباض جسمانی نبودند، صلبیت در کلام نداشتند، نقش را درک کرده و با شخصی کردنش آن را زندگی کرده بودند.

در کارگردانی، محل استقرار دوربین جالب و حرکت آن نوآورانه بود، صداهای صحنه و موسیقی استاندارد بود، اما در چینش سکانس و پلان ها ضعف بود، برداشت های بلند با حرکت طولانی دوربین ما را وارد دریچه نگاه شخصیت می کرد، اما تعداد تصاویری که از یک موقعیت گرفته می شد زیاد بود، تکرار الگوهای مکرر زیاد بود، فیلمنامه خرد و چکش کاری نشده بود.

نقد و بررسی فنی و بررسی جزئیات را به زمان انتشار نسخه خانگی موکول خواهم کرد. خدا قوت به کلیه عوامل فیلم.

«سرهنگ ثریا»، دروازه های مجاهدین خلق را درهم می شکند

فیلم سرهنگ ثریا در چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر، به کارگردانی و نویسندگی  لیلی عاج،  تهیه‌کنندگی جلیل شعبانی و نقش آفرینی ژاله صامتی، وحید آقاپور، حمیدرضا محمدی، دیبا زاهدی، شهروز آقاپور به صحنه آمده تا بگوید اینجا دهه شصت نیست، ارتش آزادی بخش شکست خورده، خانواده قربانیان فرقه، کمپ اشرف و تیرانا را به توبره می کشند. از هفت تیرکش های موسی خیابانی چیزی جز مشتی ربات فیک مجازی باقی نمانده است.

فیلم آمده تا خیانت نهادهای بین المللی را در این آدم ربایی آشکار نشان دهد، که چگونه دولت آمریکا برای آنان در آلبانی اسارتگاه تهیه می کند، آمده از مسخ شدگی بگوید، اثرش را در فیلم های زامبی شدگان جستجو نکنید، پای ویروس قارچ در میان نیست، جهل است، که بالای تفکر منسوخ شده کمونیسم، بسم الله گذاشتند، تا داعشی از جنس ایرانی بیافرینند.

فیلم دست بر روی درد و رنجی که خانواده آنان متحمل شدند می گذارد، تا نشان دهد چگونه با اشتباه یک فرد جمعی بی‌گناه تاوان می دهند و می سوزند. از قساوت قلب آنان می گوید، از جلاد و تروریست بودن‌شان پرده ای نو بر می دارد، ثابت می کند خانواده های محروم و مستضعفی که پی آنان می گردند هدفی جز رسیدن به فرزندانشان ندارند. تصفیه انسانی منتقدان رجوی را عیان می سازد، که چگونه مخالفان‌شان را سر به نیست کرده و در قبرستان کمپ، نه با عنوان مجاهد شهید که با عنوان مجاهد خالی به خاک می سپارد.

از دزدیدن قانونی فرزندان اعضا حرف می زند، از این ترانزیت بزرگ قاچاق کودک، از سرنوشت نامعلوم آنها که در بهترین حالت مانند فرزند سرکرده فرقه یعنی مسعود رجوی، به جرم مخالفت با سازمان، در حصر خانگی است. از کارتل های قاچاق انسان فرقه، در یونان و ترکیه سخن می گوید که مهاجران ساده را به بهانه زندگی بهتر راهی اسارتگاه خود کرده و از آنان استفاده ابزاری می کنند.

از قدرت عشق خانواده قربانیان سخن می گوید، که هیچ قدرت قهریه ای جلودار آن نیست. از ترس فرقه نسبت به شنیدن صدای خانواده توسط اعضای فریب خورده خود می گوید، می داند که اگر دقیقه ای آنها را با هم مواجه سازد کسی در کمپ هایشان باقی نمی ماند.

فیلم لحظه شکستن قدرت پوشالی فرقه را به دست خانواده مظلوم قربانیان نشان می دهد. آمده تا به زندانیان فرقه قوت قلب بدهد که اگر از آن اسارتگاه خود را خلاص کنند، هیچ کجا با آنان کاری ندارد و تحویل صلیب سرخ خواهند شد و این دارای  پیامی آشکار است یعنی نظام آنان را مهره های سوخته ای می داند که ارزش خبری ندارند.

شاهد یک شاهکار در نقش آفرینی هستیم، یک درخشش جمعی کامل و بی نقص، اثری از انقباض جسمانی در آنان نیست، صلبیت کلام ندارند، صادقانه، ساده و روان بازی می کنند، درد را حس کرده، قصه را شخصی و نقش را زندگی می کنند، ادای نقش آنان عمیق و پر مفهوم است، روح دارد و معنوی است، از تیپیکال خود عبور کرده اند و صدا و حرکاتشان مطابق باصحنه است، در تلفظ واژه ها و ادای گویش های محلی مسلط بودند، صدایشان تاثیر گذار بود و معنای کلام را درک می کردند، به کاراکترشان بعد داده بودند، از الگوهای مکرر پرهیز کرده و یک تجربه اولین بار را در نقش خلق کرده بودند.

فیلمنامه دارای اشکال است، عطف بندی آن مشکل جدی دارد، با هیچ پیرنگی به عطف دوم نمی رسد، پیرنگ حل و فصل نمی شود، شکل مستند دارد، در پیرنگ نگاری فرعی قدرتمند بوده، در تعلیق عالی ظاهر شده، دیالوگ پردازی آن کامل است، شعاری نیست، اطلاعات افشا نمی کند و کشمکش دارد، ترسیم ارزش و ضد ارزش دارد، مرحله بندی شخصیت را رعایت کرده، روان شناسی رنگ و شخصیت دارد، دقایق ابتدایی آن جذاب است، قصه دارای کشش است، اما صرفا برای مخاطبی که فرقه را بشناسد یعنی مخاطبی خاص.

تدوین فیلم خوب بوده اما برای دیالوگ های عربی زیرنویس فارسی نگذاشته، اصلاح رنگ و نور، گریم، طراحی صحنه و لباس و موسیقی بسیار خوب است.

تسلط کارگردان مخاطب را میخکوب می کند، همه چیز سر جای خودش است و هیچ چیز تکراری نیست، ضربان فیلم تند است، هیجان آن بالا است، برای همین است که سکانس ها و پلان ها زیاد و نماهای آن  کوتاه است و از زوایای زیاد فیلمبرداری شده، صداهای ویژه و موسیقی های خوبی در خلال فیلم طرح شده، محل استقرار دوربین عالی است، گرفتن بازی بی نظیر است، چینش سکانس ها حرفه ای است، و ما با یک کارگردان موفق طرف هستیم.

به عنوان منتقد وارد بررسی فنی سریال، فیلمنامه و جزئیات نقش آفرینی بازیگران خوبش نمی شوم، تا پخش آن به انتها برسد. خداقوت به یکایک عوامل این فیلم.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا