فاجعۀ زلزله و خدایی که…!
احمد زیدآبادی، روزنامهنگار در یادداشتی تلگرامی با عنوان «فاجعۀ زلزله و خدایی که…!» نوشت:
فاجعۀ زلزلهای که تاکنون هزاران کشته و دهها هزار مجروح و ویرانیهای گسترده در کشور همسایهمان ترکیه و همینطور سوریه به همراه داشته است، بینهایت دلخراش است.
خداوند به مردم مصیبتزدۀ این دو کشور تسلا و صبوری و قوت دهد تا اثرات این فاجعۀ بزرگ را پشت سر بگذارند.
هنگامی که زلزلهای به این شدت رخ میدهد و این میزان تلفات جانی و مالی بر جا میگذارد، ذهن ما انسانها برای اندیشه در مورد سرشت حیات و زندگیمان فعالتر میشود و پرسشهای بدون پاسخِ تاریخ بشر در برابرمان دوباره جان میگیرد.
بشر با استفاده از علم و تکنولوژی کوشیده است بر طبیعت چیره شود و قوای آن را به کنترل خویش در آورد. اما همۀ آنچه تاکنون به آن دست یافته در مقابل قدرت مهیب طبیعت، بیش از بازیچهای نیست! همچنان یک زمین لرزۀ بزرگ یا توفانی سهمگین یا سیلی خروشان یا خشکسالی پایدار میتواند زندگی شمار بسیاری از انسانها را بگیرد، بسیاری را دچار آلام شدید کند و آبادیهای آنان را به ویرانه تبدیل سازد. پس در برابر طبیعت باید کرنشی دوباره کرد و با آن از سر همزیستی در آمد نه اینکه چون غارتگری بیرحم به جان آن افتاد.
کشتارهای دستهجمعی ناشی از سوانح طبیعی معمولاً بحث متافیزیک را هم زنده میکند. در چنین موقعیتهایی خداباوران با این پرسش نیشدار خداناباوران روبرو میشوند که پس خدای شما کجاست؟ خداباوران البته میتوانند پاسخ دهند؛ به فرض که خدا جایی نباشد، آیا در آن صورت تحمل این فجایع آسانتر میشود؟ و یا به راحتی مورد قبول قرار میگیرد؟ در واقع، در پشتِ پرسش “پس خدای شما کجاست؟” نوعی نیاز به وجود خدا و خشم از نبود قدرت قاهری چون او برای جلوگیری از فجایع بزرگ نهفته است! با این همه، تردیدی هم نیست که فجایع سهمگین دل بسیاری از خداباوران را هم خالی میکند و آنان دچار این وسوسه عذابآور میشوند که نکند نباشد! و یا نکند ندای ما را نشنود! ظاهراً به همین دلیل است که جریانهای بزرگ الحادی در تاریخ زندگی بشر معمولاً پس از وقوع فجایع عظیم طبیعی یا انسانی به راه افتادهاند.
به نظر من اما همانطور که سهراب سپهری گفته است؛ خدا در همین نزدیکی است. نسبت او با طبیعت و قوای آن شاید نه آن است که برخی از ما آدمیان میپنداریم و یا انتظارش را داریم. همینطور مرگ و رنج ما انسانها نیز در نگاه او متفاوت از نگاه ماست. او در این مرحله از هستی که دنیا نام گرفته، انسان ها را محکوم به مرگ کرده است. از جایگاه او وقتی ما محکوم به مرگ هستیم چه تک تک و جدا از هم بمیریم و چه به صورت دستهجمعی چندان توفیری نمیکند! مرگ دستهجمعی برای ماست که ابعادی بینهایت فاجعهبار و دردناک دارد، برای او اما همان روالِ عادی مرگ و رنجِ روزانۀ هزاران انسان در روی کرۀ خاکی است!
در مورد زلزلۀ دلخراش ترکیه و سوریه اما فرض دیگری هم قابل طرح است. چه بسا اثرات و پیامدهای این زلزله، روند تحولات سیاسی در این گوشه از جهان را تغییر جهت دهد و برخی سیاستمداران خیرهسر را از ماجراجوییهای بوالهوسانۀ زندگیسوز باز دارد و در بلندمدت آرامشی به دنبال داشته باشد!
انتهای پیام