کدام دانشبنیان؟
مسعود سپهر، جامعهشناس سیاسی در هم میهن نوشت:
در ۹ماه گذشته تقریبا در هیچیک از بخشهای خبری صداوسیما نبود که سخن از حداقل یک شرکت دانشبنیان و دستاورد خیرهکنندهاش در تولید محصولی مشابه یا بهتر از نمونه خارجی و با یکچندم قیمت آن، نباشد. بیتردید من همچون همه هموطنان دوستدار سربلندی ایران، به هر دستاوردی ازسوی جوانان دانشمند، سختکوش و مبتکرمان میبالم و تشویق و حمایت آنان را وظیفه همگانی میدانم، اما بهتر است برای آنکه این مسیر بهدرستی طی شود، از نکاتی چند غافل نباشیم:
۱ |
شکوفایی دانشبنیانها به شکل انفجاری در رسانه در سالجاری رخ داد. واقعا چقدر از این میزان رشد حقیقت دارد و چه میزان با نامگذاری این سال با عنوان تولید دانشبنیان مربوط است؟ بهطورکلی همه تولیدات بهمعنای آن در سراسر جهان دانشبنیان هستند. آیا میتوان تولید هر محصولی که برای رسیدن به آن یک مقاله مطالعه شده یا مهندسی معکوس صورت گرفته است، دانشبنیان خواند؟ آیا رویکرد فعلی منجر به کارهای نمایشی، تولید رانتی و حیفومیل بودجههای پژوهشی بدون نتایج ملموس نمیشود؟ در عرف مرسوم عالم، شرکتهای دانشبنیان آنها هستند که بر لبه دانش حرکت میکنند و دستاوردهای آنها اولین در نوع خود، متحولکننده زندگی بشر و در عمل دارای بالاترین بازدهی مالی و سرمایهای باشند. آیا به کار بردن نابجای این حجم از یک واژه چون بسیاری واژههای دیگر در فرهنگ ما، خیانت در حق کلمات نیست؟ آیا بهتر نیست یک شرکت دانشبنیان در سطح جهانی داشته باشیم و معرفی کنیم تا آنکه هزار شرکت را نام ببریم و آنان را در میان هیاهوی رسانه
غیب کنیم؟
۲ |
ما از معاهده جهانی حقمولف پیروی نمیکنیم. این امر هرچند بهظاهر بهسود ماست اما در درازمدت نمیتواند جامعهای دانشبنیان بسازد که در آن مخترع، مولف و هنرمند قدر ببینند، بر صدر بنشینند و جهانی شوند. در ایران پژوهشهای علمی بسیارند اما همه به فریادند که اکثرا حاصل چسباندن بخشهای منتشرشده از دیگران و بدون ضریب نفوذ کافی و شوربختانه حتی سرقتی یا تقلبی هستند و بههرحال تاثیر چندانی در حل مشکلات کشورمان و رشد و شکوفایی در حوزههای مختلف ندارند. در چنین وضعی اینهمه شرکت دانشبنیان و موفقیتهای آنان را چگونه باید توضیح داد؟
۳ |
در همه گزارشهای مرتبط با شرکتهای دانشبنیان، ادعای قیمتکمتر و کیفیتبهتر تکرار میشود. اگر چنین است پس مشکل کجاست که همه بازارهای جهانی بهتصرف محصولات ما در نیامده است؟ بهعلاوه اگر واقعا میتوانیم یک محصول مشابه را با یکسوم قیمت تولید کنیم آیا بهدلیل یکسوم بودن دستمزد، هزینههای تولید و مانند اینها در کشور ما نیست؟ دراینصورت باید مطمئن باشیم که جوان مبتکر و خلاق ما، این محصول را بهعنوان دستاورد خود در سوابق کاریاش درج و بهجای صدور محصول، زمینه صدور مغز خود به خارج را فراهم میکند.
۴ |
نباید برای ارزیابی موفقیتهای اقتصادی، نامگذاری سالها فرصتی برای کارهای نمایشی شود. خوشبختانه اقتصاد، کمیترین و عینیترین بخش از علومانسانی است. من اینهمه موفقیتهای دانشبنیانها را باور نمیکنم چون سالهاست رشد اقتصادی، منفی و در میانگین صفر است. این درحالیاست که در کشورهای دیگر شرکتهای دانشبنیان چون گوگل، اپل، تسلا، سامسونگ، هوآوی، تویوتا و صدها مانند اینها که بهمعنای واقعی دانشبنیان هستند، نیرویمحرک اصلی اقتصادهای خود را تشکیل میدهند. روش ما تنها فرصت را بهدست کسانی میدهد که چون بلد نیستند مار بنویسند، شکل مار را میکشند تا دیگران را بفریبند.