نخبهکشی ملی با چاشنی تحقیر و تخریب هنرمندان و ورزشکاران
امید کاجیان، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
چه خوشمان بیاید چه نه، چه آن را مهم تلقی کنیم و یا چشمانمان را به روی حقیقت ببندیم و از در انکار بر بیاییم، طی این چند ماهه بسیاری از چهرهها و نخبگان هنری، ورزشی و … با موضعگیریها و کارهایشان و یا بعضا خروج از کشور، با دنیایی که در آن به فعالیت مشغول بوده، خداحافظی کرده و راه دیگری در پیش گرفتند، راهی که قطعا به مذاق مسئولین کشور خوش نمیاید. جشنواره امسال فجر مصداق بارزی از نمایش این بحران بود.
باید پذیرفت که چهره های شاخص هنری و ورزشی، بخشی از نماد یک کشور هستند، اغراق نیست اگر آنها را نیز بخشی از نخبگان این سرزمین در عرصه خودشان بدانیم، نخبگانی که حالا بعضیشان تصمیم گرفتند از شهرت، جایگاه خوب مالی فاصله گرفته و راهی دیگر در پیش بگیرند، اگر بخواهیم این قطع همکاریها و تقابلها را کم از فرار مغزها بدانیم خود را فریب دادیم. فرار نخبگان عرصه هنر و ورزش و یا جدا شدن آنها از این حیطه، خود بی شک به منزله هزینه و ضربه به ظرفیتهای این کشور است و از این رو باید در جستوجوی راه حلی برای آن بود. اما شوربختانه در طول این مدت موضع بسیاری از مسئولین نه تاسف از این بابت و نه تلاش برای جلوگیری از تداوم این روند بود بلکه این آقایان تنها یک خط را دنبال کردند اینکه بگویند برایمان مهم نیست و جای خالی این چهرههای شاخص با افرادی تازه کار پر خواهد شد.
سرشناس ترین بازیگران زنی که می شناسیم، به واسطه اقداماتشان طی این چندماه، برای همیشه با بازیگری وداع کردند و در عوض مسئولین در تلویزیون با الفاظی جنسیتزده و بعضا چندشآور علیه آنها سخن به میان میآورند. مسئولان، رفتن ورزشکاران بزرگ و هنرمندان نامی به سایر کشورها را نیز بی اهمیت جلوه دادند و از جایگزین شدن افراد جدید به جای آنها گفتند. در حالیکه میدانیم جای خالی خیلی از اسطوره های ورزش و هنر به این سادگی پر نخواهد شد، مسئولین و کارشناسان خاص صدا و سیما و رسانههای داخلی تلاش کردند تا این واقعیت را نادیده بگیرند که از دست دادن این چهرهها، جلوهای از یاس و نا امیدی حاکم بر کشور است، با بی اهمیت دانستن تحریم جشنواره فجر یا قهر فعلی هنرمندان، یا خروج چهره های ورزشی و فرهنگی از کشور نمی توان آنچه که در این فرایند تلخ در حال وقوع هست را نادیده گرفت.
با خط و نشان کشیدن در برابر سلبریتی ها و منت گذاشتن بر سر آنها نیز همین طور. امثال صداوسیما هم این روزها نمیتوانند القا کنند که موفقیت و سرشناس بودن هنرمندان و ورزشکاران به واسطه تلویزیون بوده است چرا که بسیاری از چهره های سرشناس این عرصه ها راه پیشرفت و شهرت و موفقیت را از مسیری دیگر طی کردند و کمترین وابستگی به رسانه ملی دارند و اتفاقا این رسانه ملی و سایر مسئولین هستند که از وجود آنها بی بهره شده اند. یادمان نرفته روزگاری وجود همین سلبریتی ها بود که بساط انتخابات در ایران را گرم می کرد و آن موقع نظراتشان برای سیاسیون ارزشمند بود و حالا نه!
موج خروج هنرمندان و ورزشکاران از ساختار موجود، بی تردید نکته بی اهمیتی نیست به ویژه آنکه هر بار هنرمندی و ورزشکاری به این جمع افزوده می شود و این به معنای آن است که اکنون کشور فصل جدیدی از نخبهکشی را تجربه می کند. نخبگانی که عطای شهرت و جایگاهش را به لقایش بخشیده اند و به واسطه اعتراضاتشان مورد غضب واقع شده اند. این یعنی با روند جدیدی از جنس همان فرار مغزها یا فرار چهره های بزرگ روبهرو هستیم و این نه به معنای تنها خروج ورزشکاران و هنرمندان از کشور بلکه به معنای خداحافظی آنها از عرصه های هنری و ورزشی هم هست. موضوعی که مسئولین کشور تا به امروز یا به دیده تحقیر و تخریب به آن نظر افکنده اند یا کم اهمیت جلوه دادنش، در حالیکه تداوم چنین روندی به نفع هیچ کس نیست و در واقع ما با بحران از دست دادن سرمایه های اجتماعی روبهروییم؛ آن چه که مقامات به روی خودشان نمیآورند.
انتهای پیام
تا بزرگان میدون رو خالی نکنند، کوتوله های سیاسی و رانتی، دیده نمی شوند…
دقیقا کسانی مثل خانم علی دوستی و… باید نباشن که اقای زاکانی بتواند خودی نشان دهد و وااسف به جامعه ای که با این افراد توهم پیشرفت و ترقی داشته باشد
گاهی اوقات انسان دچار نوعی خود بزرگ بینی میشه مثل مسولان رادیو تلویزیون میلی که هرچه کار خوبه مربوط به انان و کارهای بد مربوط به سلبریتیها ‘ مثلا اقای فروغی از خود نپرسید اگر عادل خان اینهمه سعی نمیکرد ایا برنامه نود بجایی میرسید ‘پس چرا نتوانست جانشینی برایش بگذارد ‘ ایا علی دایی را تلویزیون سلبریتی کرد یازحمات شبانه روزی خودش ‘اگه تلویزیون مرده حالاسلبریتی درست کنه!!