اگر ستایش زنده بود، امسال کلاس اول می رفت!
سیدجمال الدین سجادی، روزنامه نگار افغانستانی مقیم ایران در یادداشتی برای انصاف نیوز نوشت:
چندی پیش خبر قتل هولناک دختر بچه مهاجر افغانستانی تیتر یک خبرگزاری های مطرح جهان شد. حالا ستایش قریشی را همه می شناسند، او دختر بچه مهاجر افغانستانی بود که در 21 فروردین امسال مورد تجاوز قرار گرفت و بیرحمانه به قتل رسید. ستایش اگر زنده می ماند، این روزها باید به کلاس اول می رفت.
ستایش قربانی لجام گسیختگی شهوت نوجوانی شد که پس از تجاوز به او، با قساوت تمام جنازه اش را در وانی از اسید انداخت تا جنایت خود را پنهان کند. قاتل ستایش در همین جامعه ای زندگی می کند که ما در آن هستیم، پس همه ما در برابر این فاجعه مسوولیم، زیرا همه ما فرزندانی داریم، خواهر و برادری داریم و ممکن است روزی این اتفاق برای ما نیز بیفتد.
پس از رسانه ای شدن این فاجعه، دنیا شاهد بود که تمام افراد حقیقی و حقوقی به پشتیبانی از خون به ناحق ریخته شده ستایش قدعلم کردند.
پس از گذشت چند ماه و برگزاری چندین جلسه دادگاه، بالاخره حکم ابتدایی دادگاه برای قاتل ستایش اعلام شد. او به جرم قتل عمد و تجاوز به عنف به دوبار اعدام محکوم شد. عسگر قاسمی آقباش، وکیل مدافع ستایش در این باره گفته است: قاتل به دوبار اعدام و پرداخت ارش البکاره محکوم شده و جنایت بر میت نیز از محکومیت های دیگر اوست.
این حکم در حالی صادر می شود که خانواده ستایش گفته اند تنها به قصاص می اندیشند و برای اینکه این حادثه دیگر تکرار نشود، از حکم قصاص نمی گذرند.
حکم بدوی صادر شده از سوی دادگاه به وضوح بیانگر این است که در ارتباط با پرونده ستایش هیچگونه اغماض و تساهلی برای قاتل ایرانی در نظر گرفته نشده و او در برابر جنایتی که انجام داده است به اشد مجازات محکوم شده است.
هر حکمی غیر از این می توانست دستاویزی برای خدشه وارد کردن بر عدالت در دستگاه قضایی باشد، اما حالا حکم صادر شده و همه دنیا می بینند که در دادگاه جمهوری اسلامی هیچ تفاوتی بین یک مهاجر بی پناه و یک ایرانی الاصل وجود ندارد.
شاید پرونده ستایش بهانه ای باشد برای اینکه ملت ایران بخشی از دردهای مهاجرین افغانستانی، این میهمانان ماندگار خود را بشنوند و با آنها همدردی کنند.
ما شاهد بودیم که بسیاری از دوستان ایرانی ما در هر پست و مقامی که بودند، صبورانه در کنار خانواده ستایش قرار گرفتند و از او به شکل های مختلف پشتیبانی کردند.
ستایش دیگر نیست تا ببیند که ایرانیها چقدر برای او اشک ریخته اند، چقدر برای او شمع افروخته اند و پا به پای خانواده اش پله های دادگاه را بالا و پایین رفته اند.
او نیست اما ستایش های زیادی در این شهر هستند. هیچ انسانی دوست ندارد خاک و آبادی خود را رها کند و به غربت برود، مگر اینکه مجبور باشد.
مهاجرین افغانستانی مقیم ایران، سی چهل سال است که از جنگ گریخته و به همسایه دیوار به دیوارشان پناه آورده اند. خودشان راضی به این همه زحمت نیستند، اما چاره ای جز این هم ندارند، مگر نمی بینید که هنوز هیولای جنگ و انتحار در کابل قربانی می گیرد؟
جدایی افغانستان و ایران تاریخچه چندان درازی ندارد، این دو کشور در واقع یک کشورند که بینشان دیواری کشیده اند. در دنیا هیچ دوکشوری به اندازه ایران و افغانستان مشترکات زبانی و فرهنگی و تاریخی ندارند.
پرونده ستایش می تواند جریان ساز یک اصلاح فکری در بستر اجتماع باشد، هیچ تفاوتی بین افغانستانی بودن مقتول و ایرانی بودن قاتل وجود ندارد، هر دو در یک کوچه زندگی کرده اند و هر دو در همین هوا نفس کشیده اند.
در بسیاری از پرونده های مشابه روی هویت افراد تاکید می شود، این خطاست که هر جا قتلی انجام شد، هر کسی جرمی مرتکب شد، آنرا به ملیت مجرم تعمیم بدهیم و از کاه کوه بسازیم.
مهاجرین اگر جرمی مرتکب می شوند، اگر جنایتی از جانب آنها سر می زند، این نمی تواند دلیلی بر مجرم بودن تمام مهاجرین باشد. بلکه از میان همین مهاجرین نخبگانی هم سربرآورده اند که افتخار تمام فارسی زبانان هستند.
در طول این سالها رسانه ها هیچ دیواری کوتاهتر از مهاجرین پیدا نکردند و هر جرمی را به آنها نسبت دادند، حال اینکه برای فرار از واقعیات ما نمی توانیم تا ابد دیگری را محکوم و متهم کنیم.
حالا وقت آن رسیده که این مرزها بشکند و ستایش بهانه ای باشد برای همدلی های بیشتر و همدردی های مداوم بین دو ملت.
اما ای کاش این اتفاق نمی افتاد، چرا باید شاهد پرپر شدن یک نونهال باشیم و بعد به این نتیجه برسیم که با هم مهربان باشیم و همدیگر را در آغوش بگیریم؟
هیچ کس نمی تواند از مرگ یک انسان خوشنود باشد، حکم اعدام قاتل ستایش شاید اجرای عدالت باشد، اما به هیچ وجه نمی تواند ستایش را برگرداند و من به عنوان یک انسان از اینکه یک نوجوان به دوبار اعدام محکوم می شود اندوهگینم و خودم را مسوول می بینم.
همه ما در برابر این جامعه مسوولیم و باید به فکر این باشیم که دیگر هیچ ستایشی در هیچ جای این مرز و بوم قربانی نشود.
به یاد داشته باشید که هر آینه فرزندان ما می توانند در جایگاه قاتل یا مقتول این پرونده باشند، پس این ما هستیم که باید اصلاح را از خود و خانواده مان آغاز کنیم.
انتهای پیام
متاسفانه افکار عمومی دست در دست شائبه بی توجهی به برادران و خواهران افغان و پامال کردن حقوق این مهمانان عزیز فضا را مشوب ساخته است. هیچ کس نیست که قلبش از آن چه بر سر ستایش رفت آتش نگرفته باشد. از طرف دیگر اکنون پسری نوجواتن «زیر تیغ» است که البته باید سخت مجازات شود؛ اما این نکته را نیز باید در نظر داشت که او نیز هنوز بچه است. کاش «افکار عمومی» در این مسائل قضائی پیچیده وارد نشود تا تصمیم گیری برای قضات محترم آسانتر باشد.
جدایی افغانستان و ایران تاریخچه چندان درازی ندارد، این دو کشور در واقع یک کشورند که بینشان دیواری کشیده اند. در دنیا هیچ دوکشوری به اندازه ایران و افغانستان مشترکات زبانی و فرهنگی و تاریخی ندارند…!
چرا هستند!؟! آذربایجان ، ارمنستان ،ترکمنستان ،بحرین و …
چند وقت پیش کامنت های مربوط به ویدئوهای یوتیوب مربوط به قفقاز رو میخوندم که به الفبای لاتین و به زبان ترکی نوشته نوشته شده بود بالای نود درصد مملو از شورو عشق به ایران بود بعد از دویست سال زخم تزار و کمونیسم و حکومت لائیک فعلی !
با بقیه مطالب مقاله موافقم
بله اگر افغانی ها نبودند الان خیلی از تجاوزها و تعرض ها هم نبود خیلی از خانواده های ایرانی عزادار نمی شدند خیلی از جوانان این کشور معتاد نمی شدند آرامش و امنیت در کشور حاکم بود و خیلی از قتل ها اتفاق نمی افتاد که حتی قاتلش از ایران به افغانستان گریخته و ردی از خودش بر جای نگذاشته بعد از همه این نا هنجاری ها بله اگر الان ستایش افغانی زنده بود به کلاس اول درس می رفت روحش شاد
درود بر شما.واقعا درد ناكه قتل دختر بچه نازنين.جداي اينكه قاتلش بايد به سزاي عمل ناجوانمردانه خود برسدولي رخ دادن اين جنايت و جنايات مشابه بايد علل و عوامل ديگر بايد مورد كنكاش قرار گيرد.تا انشالله ديگر جنايتي مشابه رخ ندهد.جداً هر انساني از شنيدن چنين جنايتي قلبش اتش مي گيرد حالا اين انسان ايراني باشد يا خارجي.