«مشروعیـّت» مُدرن در ذهن ایرانی
رضا دانشمندی در یادداشتی با عنوان ««مشروعیـّت» مُدرن در ذهن ایرانی»، برای انصافنیوز نوشت:
اصلاً همهاش تقصیر یکی از شناختـهشدهترین منابعِ پایۀ رشتـۀ علوم سیاسی (وسایر رشتههای علوم انسانی) است – بالاخره باید کاسهکوزه را برسرکسی شکست، دیواری هم که کوتاهتر از دیوارِ دانشـگاهودانشگاهیان نیست!
چه بسا این کتـاب! – که گویا از سال 1373 تا کنون، به چاپِّ سیوپنجم رسیده – سبب شد در این دیار تفاسیـرِ مُدرن و دموکراتیک از «مشروعیـّت» Legitimacy هم با اَفزودنیهایِ جبرگرایانه و تمامیـّتخواهانه آمیختـه شود.
در فصلِ چهارم این کتاب (مفاهیـمِ جدیدِ علمِ سیـاست؛ «ایدئولوژی»، «قدرت» و «اقتـدار»، «نوسازی»، «فرهنگ/ جامعهپذیری/ توسعۀ سیـاسی» و «تحرُّکِ اجتماعی»)، مفهومِ «مشروعیـّت» هم بررسی شده است. نویسنـدۀ ارجمندِ کتاب اغلب، پس از بیان تعریفها و دیدگاههایِ گوناگون، به جمعبندی و ارائۀ تعریفِ برگزیدۀ خود میپردازد (و بیشتر توصیه میشود دانشجویان همین تعریف پایانی را بیـاموزند).
برای «مشروعیـّت» هم به تعریفهایِ اندیشمندانِ مختلف اشاره شده است، ماننـد تعریفِ استادِ آمریکایی و سرشناسِ جامعهشنـاسیِ سیاسی، «سیمور مارتیـن لیـپست» (2006-1922)، Seymour Martin Lipset:
«تواناییِ سامانِ سیاسی برای ایجادوحفظِ این باور که نظامِ سیاسیِ موجود، شایستهترین و مناسبترین نهاد برای جامعه است»(1).
اما، در جمعبندیِ تعریفهایِ «مشروعیـّت»، از «کتاب نویسندهای آفریقـایی»(2) یعنی «اکوودیبا نـُولی» Okwudiba Nnoli (3) استفاده شده است:
«پس میتوان نتیجـه گرفت که مشروعیـّت تواناییِ ایجادوحفظِ این اعتقـاد است که نظامِ سیاسیِ موجود برای جامعـه مناسب است، تودهها باید بیاکراه از آن اطاعت کننـد و تقـدُّسِ آنرا بپـذیرند و آنرا شایستـۀ احتراموحرمت بداننـد».
اما سه نکتـه:
-نخست، با اینکه جملۀ اوّلِ تعریفِ «نـُولی» همان تعریفِ «لیپست» است! روشن نیست که چرا بر خلاف توصیهها در «روشِ پژوهش»، منبـعِ دستِ اوّل و مرجع از اندیشمندی شناختهشده رها و به منبعی دست چندمِ استنـاد شده است.
-دوم، بیان نشده که سه گزارۀ هنجاری (پیرویِ بیاکراه، پذیرش تقدُّس و سنایشوگرامش)، فهم و تعریفِ استادِ نیجریهای است (که کشورش در زمان نگارش کتاب درگیر جنگهای داخلی و قومی بوده – 1960 تا 2000م.) یا نقـلِ قول از سایر اندیشمندان. هرچه باشد، این «باید»ها از ساحتِ «عمل» فراتر رفته و وارد عرصۀ «ذهن/ نظر» شده و در این شرایط، بهشدّت بویِ اشعریگری، جبرگریمسلکی و تمامیّتخواهی Totalitarianism از آن به مشام میرسد.
-سوم، این سه «باید» با تعریف رئیسِ «انجمن علوم سیاسی آمریکا» APSA از «مشروعیـّتِ» جمعناپذیرست و در تضاد؛ چراکه متعلّق به دو دورۀ تاریخی متفاوت است. به بیان دیگر، «لیپست» مشروعیـّت را پیـامدِ عملکردِ واقعی و «کارآمدیِ» حکومت Effectiveness میداند، و نه صرفاً نتیجۀ تحمیـلِ توجیههایِ ربّانی-لاهوتی یا کلامی-فلسـفیِ «قدرت» و یا پیامدِ یادآوری تبـار و دودمانِ حُکـّام.
کوتاه سخن، این نمونهای است از فهمِ ما نسبت به «مفاهیـمِ جدیدِ علمِ سیاست» – و اساساً مفاهیـمِ سازنـدۀ «مدرنیتـه». این ماجرا از دورۀ ناصری (قاجار) که ایرانیـان مستقیم یا غیرمستقیـم (از طریق هندوستان و عثمانی و مصر و قفقاز و…) با تجدُّد آشنا شدهاند آغاز شده و آگاهانه و ناآگاهانه همچُنـان ادامه دارد.
پ.ن.:
1-این تعریف در آثارِ «لیپست» مانند «انسانِ سیاسی: پایگاههای اجتماعی سیاست» Political Man: The Social Bases of Politics: 1981 و «ستیزهایِ اجتماعی، مشروعیـّت و دموکراسی» Social Conflict, Legitimacy, and Democracy بیان شده است.
2-«دیبـاچهای بر سیـاست» Introduction to Politics: 1986
3-گویا نامی است به زبانِ «ایگبـو»، از زبانهایِ رایج در نیجـریه.
- بابتِ تدریسِ غیر نقـّادانۀ این مفهـوم، از همۀ دانشجویانِ ارجمندِ علوم سیـاسی (و سایر رشتـهها) که در پانزده سال پیش با هم «مبـانی» خواندیـم، پوزش میخواهم.
-Instagram: reza.daneshmandi
-Twitter: DaneshmandiReza
-Telegram user ID:@rezadaneshmandi
انتهای پیام