آینده قرمز و آبی در سیاست آمریکا
علیرضا ایمانخانی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «آینده قرمز و آبی در سیاست آمریکا» نوشت:
ظاهراً همه چیز در سپهر سیاسی آمریکا به نحوی تقسیم شده است که هیچ وقت و هیچ زمانی در ساحت سیاسی این کشور دیکتاتوری و خودکامگی در حکمرانی شکل نگیرد.
برای درک بهتر باید توجه داشت که معمولاً از نظر کارشناسانه، حکمرانی در کشورهایی با سیستم دموکراسی به دو مدل ریاستی و پارلمانی تقسیم میشود که در این تقسیم بندی، آمریکا کشوری با نظام ریاستی شناخته میشود. در تعریف سادهتر یعنی این ریاست جمهوری است که تبلور آرای اکثریت جامعه بعد از انتخابات است.
حالا در همین آمریکا کشوری که نظام ریاستی دارد به دلیل جلوگیری از خودکامگی و دیکتاتوری اکثریت و شخص ریاست جمهوری، کنگره با آرای دو سوم نمایندگان (که معمولاً کمتر شکل میگیرد) میتواند دستان رئیس جمهوری را برای وتو مصوبه نمایندگان ببندد و البته طرح کنگره خیلی باید ملی ، مهم و حیاتی باشد که فضایی که غالباً از نظر تعداد نمایندگان دو حزب مساوی و یا با اختلاف بسیار اندک است را به سمت اکثریت مطلق ببرد تا وتوی ریاست جمهوری را باطل کند.
اهرم دوم برای تبلور دمکراسی در جامعه و رفع خودکامگی دستگاه قضایی مستقل است.
قوه قضائیه آماده شنیدن شکایتی است که گاه از سمت یک مهاجر به طرفیت ریاست جمهوری که ممکن است شخصی مثل ترامپ هم باشد و در نهایت نتیجه آن میشود که یک بازرس ایالتی دستور این شخص قلدر را در مورد مهاجران بی اثر کند (باید توجه داشت منظور نگارنده تبیین قوانین این کشور است و شاید این مدل برای خیلی از کشورها ایدئال نباشد و یا حتی از همین مدل استقلال قوا هم سوء استفادهها شود)
ولی حالا سوالی در نزد خیلیها شکل گرفته که آیا تا ابد این توازن آرا در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و کنگره در مورد تقسیم قدرت پایدار خواهد بود؟
آیا این تقسیم بندی سنتی آرای آبی به دموکراتها در دو سوی اقیانوس شامل ایالتهای ثروتمند شمال شرقی مانند نیویورک و غرب دور مهاجر نشینی مانند کالیفرنیا همیشه به دموکرات متمایل خواهند بود و ایالتهای سنتی و مذهبی مرکز و اصطلاحاً سفید پوستهای اصیل به جمهوری خواهان وفادار خواهند بود؟
پاسخ سؤال در دیدگاه نگارنده در مورد انتخابات ریاست جمهوری قطعاً خیر است و در انتخابات کنگره قدری زمان لازم دارد.
برای درک چرایی این موضوع قدری باید موشکافانهتر موضوع را نگریست.
در انتخابات آمریکا از مجموع 50 ایالات متحده فدرال ذائقه و آرای بیشتر ایالات از قبل به دلایلی که در بالاتر به اختصار بیان شد تا حدود زیادی مشخص است. یعنی ایالاتی مانند کالیفرنیا، واشنگتن، اورگان در غرب دور و نیوجرسی و مین و نیویورک و دلاور در شمال شرقی معمولاً به دموکراتها متمایل بوده و ایالاتی مانند آلاسکا، لوئیزیانا، کنتاکی، تنیسی که معمولاً سنتی و مذهبیتر هستند معمولاً ذائقه رنگ قرمز و جمهوری خواهانه دارند.
حالا در این شرایط که تقریباً مساوی است چند ایالات تعیین کننده وجود دارند که نامزدهای ریاست جمهوری تمام توان خود را برای جذب آرای این ایالات که اصطلاحاً چنج گیمر هستند بکار میبرند.
ایالتهای پنسیلوانیا، میشیگان، ویسکانسین معروف به دیوار آبی در شمال، فلوریدا و کارولینای شمالی در جنوب، و نوادا در غرب است که آرای سیال داشته و بسته به اتفاقات و متغیرهای جدید آرای خود را به یکی از نمایندگان دو حزب میدهند. (در همین انتخابات اخیر هم برتری ترامپ بر خانم کلینتون به لطف چند هزار رأی بیشتر در دیوار آبی بود که موجب پیروزی ترامپ شد هر چند که از نظر تعداد آرا چند میلیون آرای ترامپ کمتر بود و فقط به لطف سیستم آرای الکترال او برنده انتخابات شد) ودر انتخابات اخیر برتری بایدن در دیوار آبی به لطف چند هزار رأی پستی بیشتر بود.
ولی تفاوتهای این انتخابات صرفاً در همین چند ایالات خلاصه نمیشد و آرای چند ایالت تغییرات ملموسی داشته که قابل تأمل و تفکر است.
اول پیروزی دموکراتها در دو ایالت جورجیا و آریزونا
دوم نزدیکی آرای دموکراتها به جمهوری خواهان در دو ایالت تعیین کننده تگزاس و آیوا
سوم پیروزی چندباره جمهوری خواهان در ایالت فلوریدا با آرای بیشتر
هر سه گزاره فوق قابل تأمل و مهم است. در مورد اول پیروزی بایدن بر ترامپ در ایالت جهوری خواه آریزونا را خیلی ازکارشناسان اتفاقی و فقط به دلیل بی احترامی ترامپ به مک کین و حمایتهای همسر ایشان از بایدن به دلیل تمسخر این کهنه سرباز محبوب توسط ترامپ در یک برنامه تلویزیونی میدانستند که موجب شکست جمهوری خواهان در این ایالت شد. ولی واقعیت امر بیش از این تصورات ساده است.
بعد ازپیروزی سناتور دمکرات در انتخابات اخیر در سنا از ایالت آریزونا فرضیه فوق عملاً مردود شد و نشان داد در ایالت آریزونا و مخصوصاً جورجیا به لطف فعال شدن شبکه بزرگی از سیاه پوستان روشنفکر و سهم خواهی آنها از قدرت و تمایل ذاتی اقلیتها به دموکراتها این پیروزیها اتفاقی نیست و تکرار شدنی است و پیروزی کشیش سیاه پوست وارناک در جورجیا به عنوان ایالتی که بیشترین درصد جمعیت سیاه پوست را داراست موید همین تغییر بود.
در مورد نزدیک شدن آرای ایالت تعیین کننده تگزاس، که با داشتن 38 الکترال بعداز کالیفرنیا دومین تعداد آرای الکترال را در انتخابات ریاست جمهوری داراست بسیاری آن را مرهون مهاجرت گسترده مردم از کالیفرنیا به این ایالت به دلیل شرایط بهتر اقتصادی و قیمتهای ارزانتر ملک در این ایالت و فرصتهای شغلی جدید برای لاتین تباران دانستند که تحلیل درستی بود و نتایج رأی گیری درتگزاس نیز نشانگر این تأیید بود و همه این عوامل نشان از تغییر ذائقه این ایالت به نفع دموکراتها است و شکست بایدن در این ایالت نیز فقط با دو درصد آرا بوده که قطعاً با این موج مهاجرت بعید نیست در انتخابات بعدی دموکراتها برنده دوئل آبی و قرمز باشند.
اما در میان ایالتها، فلوریدا ایالت تعیین کننده دیگر است که ورق آن به نفع جمهوری خواهان برگشته است. فلوریدا به لطف سکونت نظامیان بازنشسته معمولاً جمهوری خواه، دیگر رسماً در سبد آرای جمهوری خواهان قرار گرفته است. و تقریباً دیگر می شود این ایالت را یک ایالت جمهوری خواه نامید و فراموش نکنیم که در سال 2000 الگور به لطف شکست در این ایالت و فقط با کمتر از پانصد رای پر حاشیه با آرای دادگاه عالی کاخ سفید را تقدیم جرح بوش پسر کرد.
اما در دیوار آبی نیز اوضاع به نفع دموکراتها است و در حال تغییر اساسی است و با مهاجرت گسترده طبقه روستایی به کانتی ها شهری و تمایل طبقه شهری و غیر سنتی به دموکراتها سبد رای دموکراتها را پربارتر از گذشته خواهد بود.
عامل مهم دیگری که ورق را به نفع دموکراتها تغییر چشمگیر خواهد داد مهاجرت گسترده لاتین تبار به آمریکا در موج جدید مهاجرت است و از آنجایی که اقلیت ها معمولا به دموکرات ها تمایل دارند کار جمهوری خواهان را سخت تر کرده است شاید به همین دلیل است که نامزد جدید جمهوری خواهان برای انتخابات آینده شاید نیکی هیلی هندی تبار باشد که با این ترفند هم از متحد همیشگی (انگلیس) که ریشی سوناک هندی را نخست وزیر کرده اند عقب نمانند و هم برای ترامپ دیوانه رقیب جدی ایجاد کنند و هم دل مهاجران و اقلیتها را به دست آورند.(البته تحلیل عمیقتر آن را باید در استراتژی جدید آمریکا در مهار چین توسط هندوستان دانست و بی دلیل نیست که آمریکا به بزرگترین سرمایه گذار در هندوستان تبدیل شده و هندوستان سه فاکتور اصلی جمعیت زیاد، دشمنی ذاتی با چین و داشتن اقتصاد با رشد بالا را دارد و بهترین بدیل برای آمریکا در مرزهای چین به جهت کنترل این غول جدید است)
در پایان باید گفت هدف از نگارش این مرقومه و آنالیز انتخاباتی آمریکا در آینده کمک به تعیین استراتژی در سیاست خارجه کشور است که جهت تصمیم گیری ها به دلیل تفاوت ذائقه دو حزب راهبرد بهتری داشته باشد.
انتهای پیام