آذر منصوری: احزاب در خطر هستند/ سکولاریسم در ایران اجتناب ناپذیر است / از سال ۹۶ سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان در ریزش بود / آبان ۹۸ از بدترین و تاسفبارترین اعتراضات تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود
دیدار نیوز نوشت: در سومین برنامه رکن سه میزبان آذر منصوری دبیرکل حزب اتحاد ملت بودیم. دبیرکل حزب اتحاد ملت با حوصله به پرسشهای سرویس سیاسی دیدار پاسخ گفت. آنچه میخوانید چکیده قسمت اول گفتوگوی دیدار با آذر منصوری است و ویدیوی زیر قسمت اول از این سومین برنامه رکن سه به تهیه کنندگی و اجرای اسفندیار عبداللهی است.
آذر منصوری:
با قانون جدید احزاب بیش از ۱۳۰ حزب در ایران خود را با آن تطبیق دادهاند، کجای دنیا اینگونه است؟ قاعده این است که چند حزب قدرتمند و متشکل با انسجام نیروهای موثر در کشور بر مبنای یک رویکرد و گفتمانی مشخص حضور یافته و محور تکثر آنها، تفاوت گفتمانی باشد. احزاب عضو جبهه اصلاحات، از نظر رویکرد گفتمانی بسیار نزدیک به هم هستند، به گونهای که قابلیت ادغام و یکی شدن دارند. این تعدد باعث شده انرژی زیادی از این جریان سیاسی صرف انسجام بخشی و ایجاد همگرایی بین خودشان شود. احزاب اصولگرا نیز همین شرایط را دارند.
قانون احزاب ایران را با قوانین حزبی چند کشور دیگر مورد مقایسه قرار دادم، آنچه به دست میآید این است که قانون احزاب در ایران سلبی است. قانون احزاب ما به طور کامل مزیت و کارایی را از احزاب گرفته است، به گونهای که حزب در ایران برای جامعه و بخصوص جوانان جذابیتی ندارد. کمیسیون ماده ۱۰ قانون احزاب وزارت کشور که متولی امور احزاب در کشور است، نقشی مانند شورای نگهبان برای خود قائل است. با تفسیری که از همین قانون احزاب میکنند، حیات احزاب ایران همواره در مخاطره قرار میگیرد؛ لذا معتقدم یا به سمت نظامی تک حزبی بروند یا این رویکرد خود را تغییبر دهند.
در ایران عمده فعالیت احزاب تلاش برای حضور در قدرت و نهادهای انتخابی است. اتخاذ این مشی از جمله مهمترین دلایل پدید آمدن تعدد احزاب است که آنها را در آستانه هر انتخابات مشغول گرفتن سهم خود از قدرت شوند. نتیجه اینکه معضل تعدد احزاب به خاطر دریافت سهم از قدرت است. بعد از انتخابات مجلس سال ۹۸ و ریاست جمهوری سال ۱۴۰۰ که اصلاحطلبان عملا از گردونه انتخابات حذف شدند، کارکردهای احزاب نسبت به همدیگر نیز با تغییر و تفاوت مواجه شده است، به این صورت که برخی از احزاب توجه خود را ساختاریتر و به سمت جامعه معطوف کردهاند که این حالت، تعدد را بی اثرمیکند و امور تشکیلاتی را کیفیتر کرده است.
احزابی فاقد مرام اقتصادی!
ما برای ادغام احزاب اصلاحطلب بسیار تلاش کردیم، ولی تا کنون بی نتیجه بوده است و تا ادغام فاصله زیادی داریم. احزاب اصلاحطلب و کلا اصلاحطلبان در مباحثی، چون حقوق شهروندی، دموکراسی، سیاست خارجی، مباحث اجتماعی و فرهنگی و اعتقاد به آزادی بیان و عقیده، سبک زندگی و حوزههای اینچنینی، نه صدردصد، اما از میزان بالایی از اشتراک نظر برخوردارند و اشتراک گفتمانی دارند. تنها در در اقتصاد و فلسفه اقتصاد سیاسی ممکن است یک حزب با دیگری تفاوت داشته باشد یا باید گفت متاسفانه عموما این احزاب فاقد تعریف و مرام اقتصادی هستند، موضوعی که باید بنای اختلاف و تکثر باشد، در واقع غایب است.
شرایطی که احزاب در ایران دارند، اقتضا میکند، بر خلاف ائتلافهای متعارف احزاب در جهان، در در ایران آنها قبل از انتخابات با هم ائتلاف کنند، این مشکل بزرگی است که باید حل شود. شرایطی که بعد از دو انتخابات اخیر در ایران به وجود آمد، ایجاب میکند که اصلاحطلبان در نگاه و راهبرد پیشین خود تجدید نظر کنند، چون نسبت به گذشته شرایط تغییر کرده و امکان مشارکت ناچیز در معادلات سیاسی نیز از این جریان سیاسی سلب شده است. رویکرد نظام در ۱۴۰۰ باعث شد حتی افراد و گروههای اصلاحطلبی که تا پیش از آن معتقد بودند به هر قیمتی باید در انتخابات ورود کرد را نیز به تامل وا دارد. به آنها نیز ثابت شد که تنها اصرار آنها و همکاری حاکمیت در تایید حداقلی صلاحیت آنها کافی نیست، حالا این جامعه است که حاضر نیست به هر قیمتی رای دهد.
اگر تا سال ۹۶ اندک امیدی برای اثر گذاری صندوق رای وجود داشت، با توجه به روند و سیاستی که بعد از آن اتخاذ شد و نهادهای انتصابی بیش از پیش بر نهادهای انتخابی چیره شدند، حتی امکان سیاست ورزی نیابتی -مانند آنچه در سالهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ اتفاق افتاد- هم از جریان اصلاحات گرفته شد و از سویی صندوق رای جذابیت و اثر گذاری خود نزد افکار عمومی را از دست داده است.
در گذشته شعار ما مطالبات حداقلی و مشارکت حداکثری بود، وقتی مردم متوجه شدند آن نهاد انتخابی به عنوان مثال حتی توان حفظ دستاوردی مانند برجام را هم ندارد، پیش خود میگویند، رای دادن یا رای ندادن چه تفاوتی با هم دارند.
بیانیه میرحسین موسوی از نظر آذر منصوری
بیانیه مهندس موسوی را مرور کردم. اینکه او از شعار «اجرای بدون تنازل قانون اساسی»، عبور و عدول کرده، پیام بسیار مهمی دارد. مخاطب او در این بیانیه تنها مردم نیست، او حاکمیت را هم خطاب قرار داده است. شالوده اصلی سخن او رسیدن به یک قانون اساسی جدید است و با نظر سید مصطفی تاجزاده مبنی بر «بازنگری در قانون اساسی» مباین و با آقای تاجزاده قرابت نظری دارد. ما ممکن است که نظرات خوب داشته باشیم و برای عبور از بحرانهای ساختاری مکانیسیمهای قوی ارائه دهیم، اما باید در مورد امکان تحقق و جاری شدن آن هم تفکر کرده و ارزیابی صورت دهیم، لذا چگونگی تحقق ایدههای خوب مسئله حائز اهمیتی است.
اصلاحطلبان چگونه رفراندومی میخواهند؟
طرح موضوع و پیشنهاد رفراندوم در بیانیه جبهه اصلاحات به صورت کلی بوده است و نیاز به تبین و تعیین ابزار تحقق است، رفراندوم در سطوح مختلف فرایندهای خاص خود را دارد، لذا در این رابطه بین اصلاحطلبان ضمن اینکه هیچ توافقی صورت نگرفته که حتی به طور جدی طرح مسئله هم نشده است. باید روشن شود، رفراندومی که پیشنهاد میکنیم، در قانون اساسی است یا بر قانون اساسی!
ما همواره تلاش کردیم موضوع حصر موسوی، رهنورد و کروبی به گونهای حل شود و تاجایی هم که امکانش را داشتیم با مواضع آقای مهندس موسوی همراه و همدل بودیم. اما در مورد آخرین مواضع منعکس شده او در بیانیه اخیر، فعلا نه در حزب ما و نه جبهه اصلاحات بحثی صورت نگرفته است. به هر حال آقای موسوی را شخصیتی صادق و مخلص میدانیم و معتقدم اگر پیشنهادی میدهد برای کمک به ایران است. این بیانیه مهندس موسوی نسبت به مواضع سابق ایشان چند گام فاصله دارد و مورد توجه جامعه قرار گرفته است، لذا ما هم باید نسبت به این بیانیه موضع خود را روشن و مشخص کنیم. البته همه میدانند در چهارچوب قانون احزاب و حساسیتهای حاکمیتی، ما هم به عنوان احزاب و هم در قالب جبهه اصلاحات، از یک حدی بیشتر نمیتوانیم جلوتر برویم. تا اینجای کار، بیانیه مهندس موسوی فراتر از توان و اختیار و میدان بازی احزاب در جمهوری اسلامی ایران را میطلبد و نیاز به یک تصمیم مهم و سطح بالا دارد.
بیانیه سید محمد خاتمی
مصاحبه دیدارنیوز با دبیرکل حزب اتحاد ملت T قبل از صدور بیانیه سید محمد خاتمی ضبط شده است، به همین دلیل در متن گفتگو اشارهای به این بیانیه نشده بود. فردای ضبط مصاحبه در جلسه دفتر سیاسی حزب اتحاد که به ریاست خانم منصوری برگزار شد، وی گفت: «در روزهای گذشته دو بیانیه از سوی آقایان میرحسین موسوی و سید محمد خاتمی منتشر شد که توجهات بسیاری را به خود معطوف کرد. پیش از آنها هم آقای تاجزاده متنی درباره ضرورت اصلاحات ساختاری صادر کرده بود. حزب اتحاد ملت نیز پیشتر در بیانیههای گوناگون نسبت به آینده کشور ابراز نگرانی کرده و راه حلهای خود را ارائه داده است. دیگر احزاب و شخصیتها و گروهها نیز در مدت اخیر به تکاپوهای فکری برای عبور از شرایط موجود به وضعیتی که شایسته ملت بزرگ ایران است، پرداخته اند و این نشانههای گویایی از توافق نانوشته، اما همگانی نسبت به نامطلوب و غیر قابل دوام بودن شرایط موجود است.»
علاوه بر حزب اتحاد چندین حزب دیگر از اول اعتراضات تا کنون درخواست تجمع ذیل اصل ۲۷ قانون اساسی کردند، چند بار هم پیرو آن، نامههای دیگری ارسال شد، اما هرگز جوابی دریافت نکردیم. یکی از مسئولان کمیسیون ماده ۱۰ قانون احزاب گفته بود حزبی که نمیتواند ۳۰۰ نفر برای کنگره خود جمع کند، چگونه انتظار دارد، مجوز تجمع دریافت کند؟ یا دخالتهایی که در انتخابات احزاب صورت میگیرد، این نوع نگاه یعنی کنار زدن نهادهای واسط و میانجی که میتوانست واسط بین معترضان و حاکمیت باشند. در مورد تعداد اعضای مورد نیاز مجامع عمومی، قانون احزاب کف ۳۰۰ نفر را برای مجمع عمومی و کنگره تاسیسی عنوان کرده است، اما مقام مسئول فوقالذکر با استناد به اساسنامه خودمان –نه قانون احزاب- سه ماه حزب اتحاد ملت ایران را تعلیق میکند. در حالی که خود وزارت کشور هم میداند جمع کردن ۳۰۰ نفر برای حزب اتحاد کار سختی نیست.
کنگره اخیر را با بیش از ۳۷۰ عضو برگزار کردیم، چون به هر حال رویکرد ما بر اصل همکاری با کمیسیون است، اما کلا رویکردی حذفی و سلبی وجود دارد که حزب مخالف و منتقد را تحمل نمیکند و تحمل حزبی که خواهان اصلاح وضع موجود باشد، در مورد رویکرد برخورد با حجاب بیانیه بدهد و خواهان اصلاح رفتارهای پلیسی با این مقوله باشد، برایشان سخت است. با وجود اینهمه فشار و رفتار غیر تخصصی، تنها علاقه به کشور و امید است که احزاب را سر پا نگاه داشته است. به همین دلیل اصرار داریم، بخصوص در این شرایط رویکردی اصلاحطلبانه در راس مدیریت کشور قرار گیرد. اگر امکان تحقق این رویکرد وجود نداشته باشد، باید بیش از پیش نگران آینده کشور بود.
درباره عدم شرکت در جلسه شورای عالی امنیت ملی
بعد از اعتراضات ۹۸ هم ما را به جلساتی در این سطح دعوت کرده بودند، که فکر میکنم یکی از بدترین و تاسفبارترین اعتراضات تاریخ جمهوری اسلامی ایران بود. در آن مقطع از ما (نمایندگان احزاب) راه برون رفت میخواستند، آنجا هم حرفهایی مطرح شد، دلایل وقوع اعتراضات بیان و پیشنهادات جدی مطرح شد. گفتیم اگر میخواهید جامعه به این نقطه نرسد باید انتخبات آزاد برگزار کنید، صدای اعتراض مردم را بشنوید و مجال و فرصتی برای بیان اعتراض مسالمت آمیز مردم طبق اصل ۲۷ قانون اساسی فراهم کنید. گفتیم باید دلایل شکاف بین مردم و حاکمیت را متوجه بشوید، اگر هدف حل مسئله است نه پاک کردن صورت مسئله. البته آن زمان دولت مستقر دولت آقای روحانی بود و نمایندگان احزاب جناح مقابل اتهامات و تقصیرها را متوجه دولت روحانی میدانستند. اما به رغم اینکه انتظار میرفت به پیشنهادات ما ترتیب اثر دهند، بستهترین انتخابات عمر جمهوری اسلامی در ۹۸ و ۱۴۰۰ برگزار شد.
در میانه جنبش زن، زندگی، آزادی نیز مانند سال ۹۸، با وجودی که فعالیت حزب تعلیق بود، مجدد دعوت شدیم، ظاهرا اینجانب را به صفت شخصی دعوت کرده بودند، در آن جلسه اتفاقا پیشنهادات خوبی هم مطرح شد، مثلا برخی از اصولگرایان گفته بودند، که چرا در این شرایط از اکنون زمینه برگزاری یک انتخابات آزاد مهیا نمیشود، خودشان هم به اینکه در ۹۸ و ۱۴۰۰ مشارکت حداکثری مبنای اراده حاکمیت نبوده است و تامین مقدمات انتخابات آزاد به حل مسئله کمک میکند و سیاست جمع کردن اعتراضات کارساز و موثر نخواهد بود، رسیده بودند.
آنجا من از شرایط کشور یک تحلیل ارائه و راهکارهایی را پیشنهاد دادم. به این ترتیب که بازداشت شدگان آزاد شوند، صدای اعتراض مردم شنیده شود، از صدور احکام سنگین جلوگیری شود، طرح صیانت کنار گذاشته شده و فیلترینگ برداشته شود. اینها در سطوح کوتاه مدت و بلند مدت ارائه شد. بر اساس مباحثی که در حزب مطرح بودیم، قرار بر این شد که یا در جلسهای شرکت نکنیم، یا اگر شرکت کردیم، محتوای گفتوگوها و پیشنهادات را منتشر و به مردم گزارش کنیم. قبل از آن هم در یکی از جلسات معاونت راهبردی ریاست جمهوری در وزارت کشور با محور سرمایه اجتماعی شرکت کرده بودیم، که تقریبا مشابه همین پیشنهادات را بیان کردم، البته ضمن آن گفتم که امیدی به توجه به این پیشنهادات ندارم.
به هر حال قرار بود دوهفته بعد جلسه دیگری برگزار شود، به فاصله چند روز بعد از جلسه اول، یکی از معترضین اعدام شد و خبر صدور احکام سنگین به گوش میرسید و یکی پس از دیگری صادر و حتی تصاویر صحنه اعدام را هم پخش کردند، در آن مقطع چیزی که به نظر ما رسید، نجات خود گفتوگو بود. گفتوگو اگر دو طرفه نباشد و به تغییرات حداقلی منجر نشود، موضوعیتی ندارد. حداقلیترین انتظار ما این بود که احکام سنگین صادر نشود. محور اصلی بحث ما در جلسه اول با آقای شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی این بود که هیچ چشم داشتی به قدرت نداریم و اگر در این گفتوگوها شرکت میکنیم با هدف پر کردن شکاف بین مردم و حاکمیت است و با شاخصهایی که معرفی میشود به سمت حکمرانی خوب با لحاظ نسبی بودن آن، برویم. اما برداشت ما این بود که یک تقابل بین آنچه اصلاحطلبان پیشنهاد دادند و آنچه محقق کردند، به وجود آمد، یعنی دقیقا آنچه ما پیشنهاد دادیم، خلافش اتفاق افتاد. به دنبال آن، خشم غیر قابل توصیفی در جامعه شکل گرفت، که هر نوع گفتوگویی را بی اثر کرده و تحت تاثیر خود قرار میداد. به قول آقای خانیکی گاهی بهترین کار، نجات خود گفتوگو و جلوگیری از لوث شدن آن است؛ لذا عدم حضور من در جلسه دوم، یکی همراهی با مردم معترض بود که میخواستند صدایشان شنیده شود و دوم نجات خود گفتوگو بود.
با وجود تجربه سال ۹۸ و ترتیب اثر ندادن به پیشنهادات جلسه اول در آن سال، این دوره را با مشورت دوستان دفتر سیاسی حزب شرکت کردم. همچنین عدم شرکت در جلسه دوم و انتشار متن پیشنهادی جلسه اول با نظر و پیشنهاد دوستان حزب بود.
جلسات شمخانی با احزاب با هماهنگی رهبری است
با توجه به جایگاهی که آقای شمخانی دارد، این جلسات بدون هماهنگی و اطلاع رهبری برگزار نمیشود. البته آنچه برای ما مهم بود کیفیت جلسات بود و اینکه چه میزان ثمربخش خواهد بود. ما سالهاست که از گفتوگوی ملی سخن میگوییم، اما وقتی قرار است از ما به عنوان زینتالمجالس استفاده شود، گام اول باید نجات خود گفتوگو باشد.
دلایل نزدیکی اصلاحطلبان به ملی مذهبیها
دال گفتمانی موسسان و موثران جبهه ملی و نهضت آزادی، حاکمیت ملی، حقوق شهروندی، آزادی و اتکای به قانون بود. غلبه راهبردهایی، چون حاکمیت ملی، آزادی و اصلاحات ساختاری در گفتمان امروز اصلاحطلبان، شاید بیشترین دلیل نزدیک شدن آنها به جریان ملی مذهبیها باشد. ضمن اینکه حتی منتقدین و مخالفین مرحوم مهندس بازرگان هم او را انسانی مصلح، متشرع، وطن دوست و با اخلاق میدانستند و میدانند. باید تاسف خورد حتی در این شرایط که تقویت افرادی مثل مهندس بازرگان به برون رفت از مشکلات میتواند کمک کند، اجازه برگزاری سالگرد مهندس بازرگان داده نمیشود.
مکتب سیاسی، از چپ اسلامی تا لیبرال دمکراسی
گرچه در بحث اقتصادی به طور کلی و با ارزیابیهایی که من دارم، جهت گیری اقتصادی مشخصی در درون احزاب وجود ندارد، اما سویه سوسیال دموکراسی در حزب اتحاد قویتر از گرایشهای دیگری مانند لیبرال دموکراسی است. برداشت من این است که اصل آزادی در حوزههای فرهنگی و اجتماعی و سیاسی، اصل و فصل مشترک نه تنها در حزب اتحاد که دال مشترک همه احزاب اصلاح طلب است. به بیان دیگر امروز این شمولیت بیشتر شده است، مثلا شاید ۵ سال یا ۱۰ سال پیش کمتر شاهد بودیم که این جریان سیاسی به صورت یکدست از آزادی در سبک زندگی، حجاب و پوشش، آزادیها و حقوق شهروندی دفاع کند، اما امروز در این بخشها مشکل گفتمانی در جریان اصلاحلات وجود ندارد؛ لذا قطعا در حوزههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی هم حزب اتحاد و هم اکثر فعالان جریان اصلاحات به لیبرال دموکراسی نزدیک میشوند، بنابراین اگر هم تفاوتی در مکتب و مرام در احزاب این جریان وجود داشته باشد، متمرکز بر حوزه اقتصادی است. با پررنگ شدن اعتراض به حجاب اجباری و آزادیهایی که مطالبه نسلهای جدید است، جریان چپ اسلامی دچار تغییر ملموس و روشنی شده است. همین که جریان اصلاحات در یک بیانیه از حق پوشش، حق انتخاب سبک زندگی و آزادیهای اجتماعی و فرهنگی دفاع میکند، باید گفت تغییر رویکرد بزرگی در جریان چپ اسلامی اتفاق افتاده است. در حالی که شاید بسیاری از همین افرادی که در جریان اصلاحات تغییر رویکرد دادهاند، روزگاری مدافع حجاب اجباری بوده باشند. انتظار هم همین است، چون به هر روی افراد موثر جریان اصلاحات در زمره و جرگه جریان نواندیشی دینی تعریف میشوند و ذات نواندیشی اقتضا میکند، مناسب و متناسب با نیاز زندگی و همراه و همساز با جامعه آماده تغییر باشند. من فکر میکنم امام هم یک نو اندیش دینی بود، چه آن زمان که با حق رای زنان مخالف بود و چه زمانی که امام در قالب گفتمان نوفل لوشاتو تحلیل و تعریف میشود. به طور کلی باید گفت راهی جز این نیست که نواندیشان دینی متناسب با شرایط زمانی و اقتضائات و مطالبات جامعه، پاسخ مناسب و متناسب بدهند. ضمن اینکه معتقدم چپ اسلامی در بسیاری از بزنگاهها از جامعه عقب مانده است. مثلا در مورد رفع تبعیض از زنان و بحث حجاب، آنها خیلی زودتر از اینها باید دست به کار میشدند و این باعث شده که نه تنها دهه هشتاد و نودیها که شصت و هفتادیها هم از مناسک دینی فاصله بگیرند، که به نظرم ریشه در بی توجهی و کمکاری نو اندیشان دینی دارد که اغلب در جریان چپ اسلامی تعریف میشوند.
احزاب پیرو جامعه شدهاند؟
حزب اگر نتواند رهبری جامعه را بپذیرد، موجودیتش بی معنا است. بعد از اعتراضات ۹۶ سرمایه اجتماعی اصلاح طلبان در حال ریزش بود. سال ۹۷ در یک برنامه خبری گفتم گرچه اصلاح طلبان از روحانی حمایت کرده اند، اما امروز که مردم اعتراض دارند، باید پشتیبان مطالبات مردم باشند، فارغ از اینکه دولت مستقر مورد حمایت ما باشد یا نباشد. یک حزب و جریان سیاسی اگر پشتوانه و سرمایه اجتماعی نداشته باشد، جایگاه و اعتباری ندارد؛ لذا در هر مقطعی صدای بی صدایان بودیم، دقیقا کارکرد حزبی و رسالت سیاسی خود را درست انجام دادهایم.
سکولاریسم و ملیگرایی
چه بخواهیم یا نخواهیم، سکولاریسم یکی از گزینههای پیش رو و مورد انتخاب جامعه ایران است. این حق را باید به جامعه داد که انتخاب کند. تجربه ۴۴ ساله حاکمیت دین که قرار بود به انسان کرامت بدهد، قابل دفاع نیست و لزوما غیبت سکولاریسم دلیل این آسیب به عقیده غالب جامعه نیست. شاید دلیل اصلی دین گریزی جامعه این باشد که بدترین دفاع طی این ۴۴ سال از دین شد، گاهی دفاع نکردن از بد دفاع کردن خیلی بهتر و موثرتر است. میشد از این اتفاق جلوگیری کرد، دین به گرانیگاه تقابل تندروهای سنتی با آنچه مطالبات و خواست جامعه بود، تبدیل شد و مشخصترین این تقابل هم در حجاب بود، که البته به مرور نمود و نمادهای دیگری هم پیدا کرده و میکند و به نوعی باید گفت زیر پوست این شهر و این جامعه غوغا است، همه این اتفاقات، سکولاریسم را به یکی از گزینههای گریز ناپذیر مبدل کرده است، گزینهای که نتیجه رفتار حکمرانان در طول ۴۴ سال گذشته است.
من بر سر موضوع ملیگرایی مناقشات زیادی دارم، چون موضوع پایان نامه ارشدم آسیب شناسی ناسیونالیسم و باستانگرایی در مطبوعات دوره رضا شاه بود. نوع رویکردی که در پهلوی اول نسبت به ملیگرایی پیش گرفته شد، باعث شکل گیری تضاد قومیتی در جامعه ایران شد و پانهای قومیتی ظهور کرد. ملی گرایی مهم است، اما نباید عامل نفی تنوع و تکثر باشد. تحلیلی که من از شرایط و جامعه دارم، فارغ از اینکه شخصا چه اعتقادی داشته باشم، یکی از راههایی که میتواند دین را نجات دهد یا احیا کند همین حکمرانی سکولار است.
انتهای پیام