توکلی و خانیکی؛ هم دانشگاهی های چپ و راست / چریک گفتگو و چریک انتقاد
هم میهن نوشت:
مراسم نکوداشت احمد توکلی و هادی خانیکی دو چهره با خط و مشی سیاسی مختلف و حتی روبهروی هم که یکی در جرگه اصلاحطلبی شناخته میشود و دیگری اصولگرایی، اما در سالهای پیش از پیروزی انقلاب همسنگر مبارزاتی در دانشگاه شیراز بودند، در تالار فردوسی بوستان ورشوی تهران برگزار شد. مراسم به همت دبیرخانه مقابله با فقر و نابرابری آموزشی، خانه اندیشمندان علوم انسانی، انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، انجمن کوی ارم (فارغالتحصیلان) برای تقدیر و به پاس یک عمر تلاش در تربیت فرزندان ایران از این دو چهره فرهنگی سیاسی انجام گرفت. در این جلسه علاوه بر هادی خانیکی و فرزند احمد توکلی، چهرههایی مانند علی ربیعی، پیروز حناچی، احمد میدری، علیرضا محجوب و محمدحسین مقیمی به سخنرانی پرداختند که بخشی از آن در ادامه میآید.
گفتار یک
گفتوگو، دوای امروز و فردا
هادی خانیکی
استاد علوم ارتباطات
تشکر میکنم از این برنامه اما خودم را شایستهی این تقدیرها نمیدانم. آقای میدری به خاطر دغدغهای که برای عدالت و توسعه ایران دارند، بهدنبال این هستند که رویکردهایی را جستوجو کنند تا ایران را از پرتگاههایی که ریشهاش ناگفتوگویی است، نجات دهند. بههمین دلیل بهدنبال صدای سوم و یا جریانِ واسط هستند. آقای ربیعی نیز که در میانه سیاست و فرهنگ و اجتماع بهدنبال این کار هستند. من نیز با اینکه عضو هیئتمدیره انجمن مطالعات فرهنگی در کنار ایشان هستم، اما تا همین روزهای اخیر از این کار مطلع نبودم و از عزیزانی که در کوی ارم و انجمن دانشآموختگان دانشگاه شیراز، این مجموعه را به یک مجموعه گفتوگویی بر سر مسائل معرفتشناسانه رساندهاند، متشکرم. اینها تدارک کاری را دیدند که زیباییها دارد (منهای من) و معناهایی دارد که باید آن معناها را خواند.
البته این را بگویم که نه من و نه آقای توکلی هیچکدام فارغالتحصیل دانشگاه شیراز نشدیم. چون به زندان افتادیم و بعد اخراج شدیم، تحصیلات ما ناتمام ماند. البته تدبیر مدیریتی آن روز دانشگاه این بود که ما را صریح و سیاسی اخراج نکردند و به این بهانه اخراج کردند که بهموقع ثبتنام نکردهایم.
من و آقای توکلی در مسیرهایی با دغدغههای مشترک و حتی در مقاطعی با رویکردهای متفاوت، کنار هم بودیم. در این روزهای آخر هم، زندگی، ما را در یک خیابان قرار داده است و حالا هر دو با بیماری دستبهگریبان هستیم. امیدواریم دوستانی که برای ما نکوداشت گرفتند، ما را فقط بهعنوان بهانهای بدانند برای موضوعی بزرگتر؛ اینکه میشود متفاوت بود و در عین حال مواجههای شفاف و صادق با هم داشت.
من در آن ایام با آقای مجتبی کاشانی (خیر مدرسهساز و شاعر) مراوداتی داشتم. یکی از هماتاقیهای او، فرد تنگدستی بود. هماتاقی او گفته بود برای تامین هزینهها میخواهم سر مردم را اصلاح کنم، اما کسی سرش را در اختیار او نمیگذاشت. من از او خواستم سر من را اصلاح کند و بعد دیدم خیلی تپهتپه سر من را اصلاح کرده است!
حالا میخواهم بگویم اگر قرار است آقای میدری سری را اصلاح کند که به گفتوگو برسد، بیاید و سر من را اصلاح کند تا دیگران یاد بگیرند!
من سهبار برای مسئلهی مهمی به شیراز رفتم؛ دو بار همراه آقای توکلی بودم و مرتبهی سوم بدون ایشان. برای بار اول، هر دو به دانشگاه رفتیم و به مبارزات سیاسی پیوستیم و اولین اشتراک ما در دانشگاه بود. برای بار دوم هر دو به زندان رفتیم. در زندانِ اول با هم بودیم و زندانِ دوم متفاوت بود. دفعه سوم اما من برای انجام یک جراحی سنگین به شیراز رفتم که اینبار با احمد نبودم. من خوشترین خاطرات عمرم، زمان دانشگاه و زندان شیراز بود. در دو مرتبهی اول، امکان گفتوگو را پیدا کرده بودم اما در موردِ سومین سفرم به شیراز نمیدانستم به قول فوکو این امکان را پیدا خواهم کرد یا نه! در زندان با قاتلها و قاچاقچیها هم گفتوگو میکردم ولی اینجا نمیدانستم فرصت گفتوگو پیدا میکنم یا نه؟ که البته در آنجا هم امکان گفتوگو یافتم و با برجستهترین پزشکان شیراز که به منزل ما میآمدند به گفتوگو نشستم! اولین سوال من از این پزشکان این بود که چرا در ایران ماندهاید؟ و گفتوگو شروع میشد.
هرچه تا امروز نوشتم، همان چیزی بوده که آن را زندگی کردهام. وقتی برای عمل جراحی میرفتم، بیماریام را هم همنشین خود دانستم و سعی میکردم با سرطانم حرف بزنم. وقتی به اتاق عمل میرفتم برای یک لحظه برای همسر و دخترم یک صحبت داشتم. دیدم چشمهای همسرم نمناک است. حتی همین را نگفتم چون احساس کردم باعث میشود گریه کند. به همین دلیل بود که رفتم و شما میدانید که وقتی در اتاق عمل بودم برادرم در مشهد بهخاطر کرونا از دنیا رفت. من مشکلاتِ خود را با دنیایی که بر ارتباطات بنا گذاشتهام، پشت سر گذاشتهام و با آن کنار آمدهام.
دوست نداشتم بهخاطر من مزاحم شما شویم، اما ایکاش راههایی برای خروج از قطبیشدگی جامعه پیدا کنیم. آن راهها پیدا نمیشود جز از طریق گفتوگو! معتقدم این راهها جز از طریق گفتوگو پیدا نمیشود. تلقی من از گفتوگو فقط گفتوگوی سیاسی نیست؛ باید گفتوگو با ساحت، جنسیتی، نسلی، سیاسی، فرهنگی و… داشته باشیم. باید بگذاریم این گفتوگوها در ساحتهای مختلف شکل بگیرد. گفتوگوهای میاننسلی با افرادی که بهنظر میرسد نمیشود با آنها صحبت کرد. امیدوارم وجه مشترکی که برای این تجلیل بین من و احمد (توکلی) دیدید، مریضی ما نباشد، بلکه این باشد که ما توانستیم بهرغم تفاوتها، همدلیهایی با هم داشته باشیم و به این خاطر یاد ما بکنند.
باید بر سر دو چیز گفتوگو کنیم؛ دغدغهی امروز ایران و نگرانی در مورد فردای ایران. اگر این دو مسئله را مبنای گفتوگو قرار دهیم، دیگر گفتوگو محدود به اصولگرا و اصلاحطلب نمیشود، فراتر از ایندو کسانی به میدان آمدهاند که دغدغهی ایران دارند.
سال 77 در بیستمین سالگرد انقلاب، جز معدود زمانهایی بود که تلویزیون به سراغ من آمد و من خاطرهای از زندان شیراز تعریف کردم که مقیمی هم یادش هست. در زندان شیراز یک شاگرد نجار بیسواد هفتمین دوره زندانی سیاسی خود را میگذراند و با ما در زندان بود؛ مردی به نام عبدالرسول عدللو. روش مبارزه او با دیگران متفاوت بود. او از زندانیان میپرسید من اجازه دارم بگویم با شما دوست هستم؟ اگر کسی میپذیرفت که میگفت و اگر نمیپذیرفت به بازجو میگفت اجازه ندارم جواب این سوال را به شما بگویم. او در زندان خواندن را پیش من و آقای توکلی یاد گرفت. من به تلویزیون گفتم که او مثل ابوذر بود که پتک هم به سرش میزدند، دست از اعتقاداتش بر نمیداشت و بهصورت اتفاقی آقای توکلی هم دقیقا همین خاطره را گفته بود، بدون اینکه ما با هم هماهنگ باشیم. عبدالرسول عدللو که در مجموع 13 بار زندان رفته بود، هیچ مسئولیتی قبول نکرد، ولی در راه خود ثابتقدم ماند.
خاطره میتواند گذشته ما را بههم نزدیک کند. چنانچه چند روز پیش احمد توکلی در کنار کیوان صمیمی در سالگرد شهادت ساسان صمیمی قرار گرفته بود، اما آنچه میتواند ما را بههم نزدیک کند گفتوگو است و این گفتوگو باید بر سر دو چیز باشد: دغدغه امروز ایران و نگرانی برای فردای ایران؛ و این فقط محدود به اصولگرا و اصلاحطلب نمیشود و بسیاری دیگر هم با دغدغههای دیگر امروز به میدان آمدهاند و دغدغه گفتوگو دارند.
من از آن دیدگاه رادیکال چریکی به اینجا رسیدم که دوای امروز و فردای ایران، گفتوگوست. ما ضعف فرهنگ و مهارت و ساختار گفتوگو داریم و باید اول در عرصهی فرهنگ اهمیت گفتوگو را درک کنیم. نهادهای مدنی ما ضعیف هستند، از مسیر تقویتِ نهادهای مدنی میتوانیم به سطح سوم، که سطح سیاستورزی بر پایهی مسئلهی مشترک است، برسیم. این رویکرد مشترک بازخوانی و بازنگری تمام تجربههایی است که در طول این سالها داشتهایم. بنابراین گفتوگو و تقویتِ نهادهای مدنی و تقویتِ رقابتهای سیاسیِ قانونمند مبتنی بر مشارکت سیاسی برای امروز و فردای ایران میتواند مفید باشد.
گفتار / 2
شتر هجدهم و نیروی وسط
احمد میدری
معاون رفاه اجتماعی وزارت تعاون دوره ربیعی
ضرورت برگزاری چنین نکوداشتهایی را به تعبیر ویلیام یوری، استاد دانشگاه هاروارد و استاد حل منازعات، بیان میکنم. او بسیاری از سخنرانیهایش را با مثال «شتر هجدهم» شروع میکند: «فردی 17 شتر داشت. وصیت میکند که یکدوم شترها به یک فرزند، یکسوم به فرزندی دیگر و یکنهم به فرزند دیگر برسد. پس از فوت این شخص فرزندان میگویند تعداد شترها نه قابل تقسیم به 9 و نه 2 و نه 3 است. اول قصد دست بردن به شمشیر را داشتند اما در نهایت سراغ پیر قوم میروند و او میگوید من به شما یک شتر میدهم و 18 تقسیم بر 2، میشود 9 و تقسیم بر 3 میشود 6 و تقسیم بر 9 میشود 2 که جمعشان 17 شده و در نهایت یک شتر من را هم پس میدهید.»
مشکلات بشر گاهی راهحل علمی ندارد و نیاز است فرد سومی بیاید که مسئلهاش منافع شخصی نباشد و بهدنبال حل مشکل باشد. پس مهم آن است که آن شتر هجدهم را در زندگی و جامعه کشف کنیم. یوری یک سوال مطرح میکند که چرا «مسئله اسرائیل برای ما مهم است؟ آنجا بیشتر از آفریقا یا خیلی جاهای دیگر کشته نمیدهد. اما در اسرائیل افراد یا مسیحی، یا مسلمان و یا یهودی هستند.
وجه اشتراک آن ادیان ابراهیمی بودن است و خصوصیت مردم این ادیان مهماننوازی است.» او تاکید دارد که ما باید با هم راه برویم تا بتوانیم مشکل را حل کنیم. جامعه ما و مشکلاتش، آسان حل نمیشود، دولت ما خودویرانگر شده و با تصمیماتش روزبهروز پایگاهش را در جامعه کوچکتر میکند. از سویی دیگر با افراد و گروهی در جامعه روبهرو هستیم که برای رسیدن به خواستههایشان از هیچ فشاری به دولت و تضعیف آن کوتاه نمیآیند.
نیروی وسط بهدنبال یافتن راهحل و بیان آن است. وضعیت فعلی مانند طلاق زن و شوهر است و برندهای ندارد و نیروی وسط میخواهد همبستگی ایجاد کند. افرادی مانند آقای خانیکی و آقای توکلی راهی را ترسیم کردهاند که ما را به رسیدن به شتر هجدهم نزدیک میکنند. گفتوگوی آقای خانیکی و مبارزه با فساد آقای توکلی همین مسیر است. اگر واقعا این دو مشرب را کنار هم بگذاریم راهی برای ترسیم مسیر رسیدن به شتر هجده را پیدا میکنیم.
گفتار / 3
گفتوگو و عصیان نسل جدید
پیروز حناچی
شهردار پیشین تهران
حدود دو هفته پیش تلویزیون در برنامه «شیوه» که در این دورهها قدری جذابتر نسبت به بقیه برنامههای تلویزیون است؛ دو استاد دانشگاه شریف را دعوت کرد و آنها در خصوص برنامه جامع علمی کشور صحبت میکردند. لحظات اول بحث کاملا دو نقطه مقابل هم بودند و وقتی بحث کمی بیشتر در گرفت، اواخر برنامه تقریبا نظرات این دو عزیز بههم نزدیک شده بود. دو استاد از یک دانشگاه درباره یک موضوع حضور پیدا کرده بودند و چنین روندی اتفاق افتاد که نشان از آن دارد که در جامعه ما کمتر گفتوگو صورت میگیرد. ما اگر برای مسائل مهم فضای گفتوگو را فراهم کنیم، نسل جدیدمان اینچنین عاصی نمیشود و اگر نقد منصفانه درباره مسائل داشته باشیم، شاید تحملها بیشتر شود. شاید خصیصه ایندو بزرگوار همین باشد که آنها به نقد منصفانه و داشتن ظرفیت گفتوگو شهره هستند. درباره آقای توکلی به یک نکته اشاره میکنم، شهرسازی اگرچه دیسیپلین هست اما ماهیتا سیاسی است. زیرا تولید رانت میکند و سیاست و رانت ارتباط معنیداری باهم دارند. من در دبیرخانه شورایعالی بودهام، بارها و بارها دیدهام که آقای توکلی در مواردی که درگیری ایجاد میشد و عدهای پشت رانت پنهان میشدند و علاقه داشتند که با سیاسی شدن آن، از پاسخگویی فرار کنند، منصفانه موضعگیری میکردند. بهرغم اینکه بنابر دستهبندی سیاسی، ایشان در دسته اصولگرایان است، اما از نقد منصفانه اجتناب نمیکردند. درباره آقای خانیکی هم که شاهد هستیم عمده نسل جوان از همه طیف دور ایشان جمع میشوند و این نشان از انعطاف ایشان در برابر افراد مختلف در سنین مختلف و با نگاه مختلف است. امید که این روند گفتوگو و شفافسازی جای «بگمبگم» در کشور را بگیرد و مستدام باشد. در این شرایط سخت همه نگران آینده هستیم. کشور ما پیشینه تاریخی دارد و اگر به آن نگاه کنیم، بارها شرایط دشوار برای ما پیش آمده است. من به خمسه نظامی اشاره میکنم؛ آنجا که اسکندر از سد یأجوج و مأجوج عبور میکند و به آرمانشهر ایران میرسد و هر که میخواهد دستاندازی کند عارضه میبیند و اسکندر درمییابد نباید دستاندازی کند. بدین ایمنی چون رهی از گزند/ که بر در ندارد کسی قفل و بند/ ندارد ز ما کس زکس مال بیش/ همه راست قسمیم در مال خویش/ شماریم خود را همه همسران/ نخندیم بر گریه دیگران. راهکارها در تاریخ ما وجود دارد و باید به آن رجوع کرد.
گفتار / 4
شور، هیجان، اختلاف و اشتراک
علیرضا محجوب
دبیرکل خانه کارگر
کمنظیر است در چنین شرایطی به فکر افرادی باشیم که موضوعات اساسی را یادآوری میکردند. این جلسات را جلسات یادآوری برای خودم و دیگران میدانم. من با آقای توکلی سالها در مجلس سروکار داشتم و پیشتر در دوران وزارت کار هم با او جنگ و جدال داشتم. ما در دو صفبندی متفاوت حداکثر حرفهایی که میشد بزنیم را گفتهایم. به یاد دارم پیش از مجلس یکبار آمد و خواست در خانه کارگر صحبت کند. آمد و خواست هرچه خاطره ناگوار از گذشته است را بشوید. چنین شد و ما هم دیگر نمیخواهیم به گذشته برگردیم؛ گرچه آن گذشته هم شاید اسباب وصل است و نه اسباب فصل. او با شور و هیجان نگاهش را دنبال میکرد و ما با شور و هیجان مخالفت میکردیم. در مجلس آقای توکلی در صف عدالتجویان و عدالتخواهان بود. بهعبارتی آنچه نقطه اشتراک ما است، امضای همه آنچه بهدنبال عدالت بوده، است؛ از امضای سوال تا طرح و لایحه و نامه. برای عدالت حدومرزی قائل نبود؛ نه حدومرز سیاسی و نه فراکسیونی. و ایشان در این زمینه همیشه همراه بودهاند. چنانچه ما هیچوقت بهدنبال صدقه نبودهایم، یارانه نقدی را بدترین نوع یارانه میداند و هم من و هم آقای توکلی در مخالفت با آن سخن گفتیم، اما تعدادمان فقط چهار نفر بود. درباره آقای خانیکی هم رابطه رودرروی زیادی بین ما نبود، اما در نوشتهها و آثار ایشان، قرابتهای بسیاری با او احساس میکردم. ایشان همیشه گفتوگو و دعوت به کنار آمدن با هم را مطرح کردهاند. پس تجلیل ما از ترسیمکنندگانِ راهی است که عدالت را محور قرار دادهاند. خط عدالتی که از دستاندازی ثروتمندان به کاسه فقرا و جیب فقرا جلوگیری میکند. زندهباد عدالت و سلام به این دو بزرگواری که عدالت در سخن و آثار آنها موج میزند.
گفتار / 5
جریانهای انحرافی و مسلخ چهرهها
علی ربیعی
سخنگوی دولت حسن روحانی
چرا نکوداشت آقایان خانیکی و توکلی؟ ظاهر آن است که هر دو دانشجوی دانشگاه شیراز بودهاند، ولی به نظر من هر دو افرادی شاخص در دو مشرب مختلف هستند که با اعتقاد و بر اصول خودشان که بهبود وضع جامعه است، سالهای سال ایستادهاند؛ اصولی که انسانی و تغییرناپذیر است و کارشان برای زندگی بهتر دیگران است. هر دو بهدنبال ساخت زندگی بهتر و جامعه آرمانی مبارزه کرده و به زندان رفتهاند. هردو نمونه سختکوشی هستند و تلاش بدون چشمداشت مادی را در کارنامه خودشان دارند و زندگیشان قابلیت الگوسازی و نمادسازی را دارد.
نکوداشت، وظیفه اخلاقی امروز ماست و پاسداشت این افراد نشان دادن راه درست برای پیمودن به آیندگان است. پس پاس میداریم زحمات انسانهایی را که برای رواج انسانیت در جامعه کوشیدهاند. غمگنانه نشستهایم و میبینیم آدمهای دلسوز در معرض دو جریان انحرافی قرار گرفتهاند و بازنمایی غلط از چهرهشان میشود. از یکسو چهرهای خشن و نامهربان با فاصلهای زیاد برای نسل جدید و مطالبات آنها بازنمایی میشود که پرچمدار چنین کاری شبکههای فارسیزبان خارج از کشور هستند و نسلی زحمتکش را به مسلخ میبرند.
جریان دیگر که غمگنانهتر است؛ در اینسو هم عدهای بهعنوان چهره انقلابی معرفی میشوند که فرسنگها با منش این بزرگواران فاصله دارند. آدمهای زیادهگو با حرفهای غیرعلمی و بیربط، پرخاشگر و درشتگو امروز مظهر فرد انقلابی میشوند.
ما خانیکی عزیز و توکلی عزیز را بهعنوان نمادی از یک نسل زحمتکش پاس مینهیم که سالیانسال بهجز شرافت، هیچ، بهدست نیاوردهاند و برای سعادت کشور ایستادهاند. فراموش نکنیم هیچ نسلی بدون قهرمان نمیتواند زندگی کند. پس اگر نمادهای راستین تکریم نشوند و نشان داده نشوند در مسیر تاریخی دچار نوعی انقطاع خواهیم شد.
گفتار / 6
در کنار مردم
حمید توکلی
فرزند احمد توکلی
به نظر میرسد سه ویژگی در هادی خانیکی و احمد توکلی، مشترک است. اولی اینکه انگیزه مبارزه این دو بزرگوار و طیف فکری آنها، مبارزه با استبداد و رسیدن به آزادی بوده است. چراکه اگر آزادی را از انسان بگیریم، چیزی از انسان باقی نمیماند و هدف از خلقت انسان نیز همان است.
مبارزه پدر من با محمدرضا پهلوی، مخالفت با بنیصدر، مخالفت با آقای هاشمی و مخالفت با احمدینژاد، ریشه در استبدادستیزی ایشان داشت. زمانی که ایشان سال 76 روزنامه فردا را تأسیس کردند، در سرمقاله آن با عنوان گوهر آزادی به این مسئله پرداخته بودند. در همان روزنامه فردا، یک جذابیت این بود که در نمازخانه روزنامه اعتراضات را بیان میکردند و آقای توکلی آن انتقاد را پذیرا میشد.
ویژگی دوم بحث ظلمستیزی بود که در تمام دوران بهدنبال ظلمستیزی بودند و تلاش داشتند ظلمی به کسی نشود و بارها دیدم ایشان فارغ از دین و مذهب و ملیت، پیگیر مسائل بودند. همین امروز که ایشان در دیدهبان مشغول به کار هستند، نیمی از وقتشان صرف پیگیری پروندههای قضایی میشود که بعضا در آن به مردم ظلم رفته است. افرادی از اصلاحطلبان جدی و مطرح بودهاند اما در یک پرونده مظلوم واقع شدهاند و ایشان سالها پیگیر پرونده آنها بودهاند. این موضوع البته در تمام این نسل مبارز دیده میشود.
موضوع سوم هم بحث مردمداری است. اینکه احترام درونی برای مردم قائل هستند و مردم برایشان مهم است و حاضر هستند از عمر و جان خود صرف کنند تا کرامت مردم حفظ شود و آن جایگاه واقعی که باید در نظام اسلامی داشته باشند را حفظ کنند.
انتهای پیام
اللهم انصر جیوش المسلمین و عساکر الموحدین