تحلیل ابراهیم رحیمپور معاون سابق وزارت امورخارجه درباره تحویل سفارت افغانستان به طالبان
هم میهن نوشت:
انتشار تصویری از داخل سفارت افغانستان در ایران، حاکی از این بود که کارکنان سفارتخانه وسایل خود را بهدست گرفته و آماده ترک آن ساختمان هستند. یک نفر نیز قاب عکسی از شهید احمدشاه مسعود را بهدست گرفته بود و میخواست با خود ببرد و این نشان میداد ساکنان جدید این ساختمان نیازی به آن قاب عکس ندارند و فردی که قاب را بهدست گرفته احتمالاً نمیخواهد به آن تصویر بیحرمتی شود. سفارت افغانستان یعنی خاک مردم افغانستان در ایران، در نهایت و پس از اصرار و انکارها بهصورت کامل در اختیار هیئت امارت اسلامی یا همان طالبان قرار گرفت. البته پیش از این نیز امارت اسلامی، فضل محمدربانی را بهعنوان سرپرست نمایندگی خود در ایران منصوب کرده بود، اما تعاملات وزارت امور خارجه یا آنچه بهصورت علنی منتشر میشد با عبدالقیوم سلیمانی، کاردار سفارت و آن کسی بود که در دوران جمهوریت این مسئولیت را به عهده گرفته بود چراکه عبدالغفور ليوال، سفیر افغانستان پس از سقوط کابل، تهران را ترک کرده بود. با در دست گرفتن مسئولیت سفارت افغانستان در ایران توسط حکومت طالبان، اما دیگر فردی از امارت اسلامی است که بهعنوان نماینده مردم افغانستان با دستگاه دیپلماسی ایران تعامل خواهد کرد. پس از پاکستان، چین، روسیه، ازبکستان، ترکمنستان، ایران ششمین کشوری است که سفارت افغانستان را بهصورت کامل در اختیار امارت اسلامی قرار میدهد. ابراهیم رحیمپور، معاون آسیا و اقیانوسیه وزارت امور خارجه در زمان وزارت محمدجواد ظریف در گفتوگو با هممیهن، نقدهایی به سیاستهای وزارت خارجه در قبال طالبان مطرح کرده است.
پس از ماهها کشمکش بر سر در اختیار گذاشتن سفارت افغانستان در ایران به هیئت حاکمه این کشور، در نهایت تهران تصمیم گرفت سفارت را در اختیار طالبان قرار دهد، هرچند پیش از این نیز در سفر امیرخان متقی به تهران، وزیر امور خارجه طالبان سرپرستی را برای این سفارتخانه تعیین کرده بود؛ این اقدام و تحول جدید چه معنایی در سیاست خارجی دارد؟
افغانستان طالبان یک چهرهای در دنیا دارد؛ شما خودتان هم از روی اخبار میتوانید تشخیص دهید آن چهره چگونه است. البته بعضی مواقع چهرهای را قدرتها میسازند که درست نیست و تبلیغات است، اما در مورد طالبان قاعدتاً اینگونه نیست و شما اگر نظرسنجی عمومی در افغانستان انجام دهید و ما هم با توجه به حضور قابل توجه افغانستانیها در ایران از آنها میشنویم که طالبان یک حکومت ظالم است. از این منظر باید آن چهره واقعی که در دنیا از آنها تعبیر میشود را ما متوجه باشیم و اگر هم یک حرکت بدهبستانی میخواهیم انجام دهیم، آشکار نباشد. برای مثال تهران خواستهای از هیئت حاکمه افغانستان دارد و در ازای آن هم یکی از مطالبات آنها را برآورده میکند، اما اینکه علنی شود و به نمایش گذاشته شود، جز خسارت عام و بلندمدت برای کشور چیز دیگری ندارد.
به هر صورت کشور ما بدهبستانی با طالبان دارد و زمانی که خود من معاون بودم، در دوره اشرفغنی و در دوره قبلش یعنی حامد کرزای، برادران در اینجا با طالبان بدهبستان داشتند و وزارت خارجه هم مطلع میشد و نسبت به بخشی از آن هم ایرادی نداشتیم. بههرحال دولت مرکزی افغانستان ضعیف بود و برای حفظ امنیت برخی مناطق بهخصوص مناطق مرزی نیاز داشتیم تا بدهبستانی با طالبان داشته باشیم و اطمینان حاصل کنیم که طیف داعش و القاعده به سمت ایران نیاید. سوال مشخص این است که طالبان بیش از یکسال است که در افغانستان حاکم شده است، چه اتفاق جدیدی افتاده که ما تصمیم گرفتیم سفارت را در اختیار آنها قرار دهیم؟ در دنیا کشورهای کمی هستند که سفارت افغانستان را در اختیار طالبان قرار دادهاند و از این نظر هم من تا جایی که مسائل را رصد میکنم اتفاق جدیدی رخ نداده است، اما چه تحولی باعث شده تا ما این تصمیم را بگیریم. اینکه با آنها کار کنیم و بدهبستان داشته باشیم به دلیل همسایگی را رد نمیکنم، اما اینکه علنی باشد برای من بهعنوان کارشناس جای سوال است. البته از جهت طالبان چند کشور همسایه برایش مهمتر است چراکه در دنیا تفکر طالبانی مشتری ندارد، اما حداقل به دلیل مهاجرینی که در ایران و پاکستان هستند میخواهد ارتباط داشته باشد و بر روادیدها نظارت داشته باشد. معتقدم نگاه به منافع زودگذر و کوتاهمدت برای منافع بلندمدت ما مضر است. ما امروز بهاندازه کافی در خصوص ادعای همکاری با روسها در جنگ اوکراین لطمه خوردهایم و خسارت زیادی دیدیم و خواهیم دید، اما در این مقطع درست نیست بیاییم و در خصوص طالبان هم چنین تصمیمی بگیریم.
آیا این در اختیار قرار دادن سفارت به معنای بهرسمیت شناختن هیئت حاکمه افغانستان یا همان طالبان است؟
قاعدتاً دوفاکتو است؛ چراکه کشورهای همسایه مبادلات و مناسباتی با هم دارند که سفارت نقش مهمی دارد. در زمان صدامحسین سفارتخانههای ما در دو کشور تعطیل نشد و این هم به دلیل مسائل کنسولی و مرزی بود. واقعیت البته این است که عراق در ایران پیش از جنگ هم سفارت داشت و عراق پس از انقلاب هم حکومت ایران را به رسمیت شناخت، اما در مورد افغانستان تفاوت این است که ما حکومت طالبان را به رسمیت نشناختهایم، اما سفارت در اختیار میگذاریم. حتی اگر افرادی که در سفارت بودند با طالبان هم کار میکردند به ما ربطی نداشت که ظاهراً اینگونه نبوده که چنین تصمیمی اتخاذ شده است. بر اساس قوانین بینالملل اینکه ما انگشتنما شویم کار درستی نیست و در نهایت بابت این خدمت به طالبان هم چیزی نصیب ما نخواهد شد. کاش همین بدهبستان را بهصورت غیرآشکار ادامه میدادیم، اما این اقدام صورت نمیگرفت.
جبهه مقاومت ملی افغانستان نسبت به این واگذاری واکنش نشان داده و اعلام کرده که از طریق مکاتبات در سطوح بالا تلاش کرده تهران را منصرف کند، رابطه ایران با جبهه ملی مقاومت و احمد مسعود در برهه کنونی چگونه است؟ به نظر میرسد خواست و توقعات این جریان از ایران برآورده نشده است؟ اساساً روابط تهران با پنجشیر به چه شکل است؟
از زمان اشغال افغانستان در زمان امام(ره)، مهمترین افرادی که در افغانستان به انقلاب ایران نزدیک و همراه و همدل بودند همین اعضای مقاومت ملی و احمدشاه مسعود بودند و در تحولات اخیر افغانستان هم تا آخرین لحظه مقاومت کردند. سابقهای که ما با اینها داریم طبیعتاً قابلمقایسه با طالبان نیست و به تعبیری آن جبهه و آن خانواده از خود ما هستند و طالبان قاتل دیپلماتهای ما هستند و لذا من هم درک نمیکنم چرا ما باید دوستان و همدلان خودمان را زخمی و رنجیده کنیم و از صحنه دور کنیم. معتقدم قطعاً جبهه ملی هم تمایل نداشته تا بهصورت علنی بیانیه بدهد و ابراز گلایه کند و وقتی دیدهاند پیامهایشان بیپاسخ مانده، اینطور بهصورت آشکار گله برادرانه کردهاند.
در زمان آغاز به کار طالبان، نشستهایی تحت عنوان همسایگان افغانستان برگزار شد که البته نتایج محسوسی هم نداشت؛ به چه علت این نشستها متوقف شد؟
طالبان دیگر عملاً ابقا شده است. ما چه خوشمان بیاید یا نیاید و تفسیر کنیم که این حکومت ظالم یا دیکتاتور است، ولی فاکتور مهم دیگری هم وجود دارد و آن اینکه او که به حکومت رسیده، آیا میتواند بماند، دوام دارد یا رفتنی است؟ دنیا با آنکه رفتنی است طور دیگر رفتار میکند و طبیعی است. از این منظر در ابتدای روی کار آمدن طالبان تحرکاتی صورت گرفت و پاکستان و چین که همسایه هستند از همان ابتدا هم تعارضی با طالبان نداشتند و پکن چتر اقتصادی خود را در افغانستان پهن کرده است و ایران هم نشان داد تعارض خیلی جدی ندارد و تنها احتیاط به خرج داد و در نشست تهران هم نمایندگان طالبان را دعوت نکرد. از این جهت سایر کشورها بهخصوص تاجیکستان، ترکمنستان و ازبکستان هم شاید به این نتیجه رسیدهاند که از دل این جلسات تصمیم و اقدام مفیدی حاصل نخواهد شد و در هدف اولیه موفق نبوده، پس طبیعی است که تمایلی به تداوم آن نداشته باشند.
سوال کلی این موضوع شاید این باشد که ما با طالبان چه باید بکنیم؟
در سیاست خارجی شما همسایه را نمیتوانید کنار بگذارید و لذا این یک واقعیت است؛ حالا خوب است، بد است، دوست است یا دشمن است. شما نمیتوانید به این همسایه فکر نکنید. برای مثال کشور شیلی نیست که رابطه داشتن یا نداشتن مهم نباشد و کار تجاری هم با طرق دیگری انجام شود. بنابراین شما نمیتوانید چشم خود را به روی واقعیت ببندید. با این وضعیتی هم که ما داریم و میزبان بیش از سه میلیون افغانستانی هستیم، این بندگان خدا نیازمند رفتوآمد به کشورشان هستند و ما ۴۰ سال است که به این مردم کمک کردهایم. من از راهکار دولت فعلی خیلی سر درنمیآورم و تحرکات خیلی یکنواخت نیست و فردی که بهعنوان مسئول موضوع افغانستان تعیین شد و الان سرپرست سفارت ما در این کشور است. مجموعه عملکردها را که میبینم، نمیتوانم چیزی بگویم و برای من مبهم است. لذا قاعدتاً باید راهبرد ما این باشد که مرزهای ما امن باشد و از آنجا برای ما اذیتی نباشد. بازار موجود ما که از دولتهای قبلی باقیمانده و حدود چهار یا پنج میلیارد دلار است، حفظ شود و ارتقاء پیدا کند. اقدامات ما به مردم افغانستان ضربه نزند و کمکهای خودمان را به این کشور و مردمش ادامه دهیم و البته با ذرهبین هم تحرکات سایر همسایگان را نسبت به آنها موردنظر داشته باشیم؛ نه خط مقدم شویم و نه اینکه آخر صف بایستیم. این وضعیتی است که در حمله به افغانستان در دوره ما برای مردم این کشور سنگتمام گذاشتیم و نمیتوانیم این تعهد اخلاقی و اسلامی را نادیده بگیریم و با دولتی که ثابت شده مشخصات حکومت در جهان را ندارد و مردم هم از شرایطشان نفرت دارند، نمیتوانیم یک رفاقت علنی داشته باشیم.
انتهای پیام