خرید تور تابستان

تصوّف و دموکراسی

رضا دانشمندی در یادداشتی با عنوان «تصوّف و دموکراسی»برای انصاف‌نیوز نوشت:

سیاست‌ورزیِ هیجانی، عاشقانه و حتّی لجوجانه و تقدّس‌بخشی به قدرت نشان می‌دهد که «فرهنگِ» سرسپردگی، ارادت، مریدپروری/مرادپرستی چه ریشۀ عمیقی در ذهنِ مردمان این دیار دارد – چه مقیم و چه جلای وطن‌کرده!

تجربۀ نیمۀ دوم قرن بیستم هم اثبات کرد که «دموکراسی» آسپرین (نسخه‌ای لازمان‌ و لامکان) نیست که با مردمان هر فرهنـگی سازگار باشد. به بیانِ دیگر، به جز عناصرِ عینیِ دموکراسی، مانندِ چیرگیِ «بخشِ خصوصی» بر اقتصاد (حکمرانیِ حدّاقلی)، ذهنیتِ تاریخی و اجتماعی هم باید با دموکراسی هم‌خوانی داشتـه باشد.

دموکراسی با کدام فرهنگ‌ها سازگار نیست؟

اساساً، تفاوتِ فرهنگ‌ها در چه زمینه‌هایی است؟ تلاش‌هایی در این باره صورت گرفته و نظریۀ «گیرت هافستِد»(1) یکی از این‌هاست. برای نمونه، اگر از این روان‌شناسِ اجتـماعیِ هلندی بپرسید که چرا اسکاندیناوی دموکراسی دارد و خاورمیانه‌ استبداد، او با توجّه به «نظریۀ ابعـادِ [شِش‌گانۀ] فرهنگی؛ 1980م.»(2) دستِ‌کم به دو شاخص اصلی اشاره می‌کند:

شاخصِ نخست، که با ترجمه‌ای تحت‌اللفظی می‌شود «شاخصِ فاصـلۀ قدرت»(3) و شاید بتوان آن‌را «میزانِ دشواریِ دست‌رسی به قدرت» و یا «میزانِ تقدّس یا عرفی‌شدگیِ قدرت» تعبیر کرد، و

شاخصِ دوم، «فردگرایی در برابر جمع‌گرایی»(4).

به نظر می‌رسد ویژگیِ «قبیـله‌گرایی» در این مُلک، جامعِ هر دو شاخصِ نظریۀ «هافستد» است.  

شاخص نخست و پذیرش نابرابری

وقتی می‌شنویم نالایقی، جایگاهی را در سازمانی اشغال کرده، شگفت‌زده می‌پرسیم: «آخه! چطور؟» و اگر بشنویم «خب! عموی‌اش مدیرکل است و…»، احتمالاً، ذهن‌مان تا حدّی آرام می‌گیرد و قانع می‌شود – افسوس می‌خوریم که چرا ما چنین عموی قَدَرقدرتی نداریم (مردم هم عمو دارند، ماهم عمو داریم).

«هافستد» به همین تحمّل و «پذیرش» نابرابرای می‌پردازد و می‌پرسد: به چه میزان «توزیعِ نابرابرِ قدرت» برایِ بی/کم‌قدرتانِ سازمان‌ و مؤسسه، طبیعی، عادی (انتظار) و ‌پذیرفته‌شده است؟ پدر و مادرها چقدر اهلِ «گفت‌وگوی برابر» با فرزندان‌شان هستند – نه امرونهی‌هایِ تحکّم‌آمیز، یک‌سویه و اطاعت‌طلبانه؟ و روابط آدم‌ها چقدر «برابری‌طلبانه» و مبتنی بر «مشورت» است؟

مقدارِ بالایِ این شاخص به این معناست که در جامعـه «سلسله‌مراتب» آشکارا نهادینـه و بی‌چون‌وچرا پذیرفته شده است، و مقدارِ پاییـنِ این شاخص یعنی مردم پرسش‌گرند و به نقـدِ قدرت می‌پردازند و برای جلوگیری از تمرکزِ قدرت [و توزیعِ آن] می‌کوشند.

شاخص دوم و اصالتِ «من» یا «ما»

باز با بیان مصداق می‌توان گفت که اگر هنوز «ازدواج» برای بخش قابل توجّهی از جامعه پیوند دو قبیـله‌ است و مخالفت بزرگانِ قوم با خواست دختر و پسر، مانع پیوندشان می‌شود، میزانِ «جمع‌گرایی» در آن جامعه بالاست.

دومین شاخص «هافستد» IDV(5) به تقابلِ فرد – اراده، خواسته‌ها و منافعش- و گروه (قبیله و زادگاه) می‌پردازد؛ وفاداری به خود یا گروه؛ هم‌رنگ‌شدن یا خودبودن؛ پیروی از دیدگاه جمعی یا خودمختاری در ابرازنظر؛ کام‌یابیِ فردی یا افتخاراتِ گروهی.

نتیجه

گویا میانِ شاخص نخست (PDI) و امکانِ نیل به دموکراسی، رابطه‌ای معکوس برقرار است؛ هرچه در جامعه «فاصـلۀ قدرت» کمتر باشد (سلسله‌مراتب‌ کمتر نهادینـه شده باشد)، امکانِ تشکیـل حکومتی دموکراتیک درآن بیشتر است. با این وصف، جوامعی با پیشینۀ صوفی‌گری، پدرسـالاری و فئودالیسم (ارباب – رعیت) راه دشواری به سوی حکومت دموکراتیک و اساساً این سبک زندگی دارند. هم‌چنین، امکانِ دموکراتیزه‌شدن جوامعِ فردگرا بیشتر از جوامعِ قبیـله‌گراست. جوامعِ جمع‌گرا، شاید به توسعۀ اقتصادی دست پیدا ‌کنند، اما به دموکراسی نه!

سرانجام و با این اوصاف، به یاد آرزویِ «هوشنگ امیراحمدی» در پایانِ دهۀ 1380 شمسی افتادم: «دیکتـاتورِ توسعه‌خواه» – اگر «آزادی» را باختیم، دست‌کم به «توسعه» نبازیم. ضمناً ناامید هم نباشیم که به‌قول «محمود سریع‌القلم»: «حکومتِ قانون، ضرورتاً حکومتِ دموکراتیک نیست».

1.    Gerard Hendrik (Geert) Hofstede (2 October 1928 – 12 February 2020)
2.    Hofstede’s Cultural Dimensions Theory
3.    Power distance index
4.    Individualism vs. collectivism
5.    The Individualism Index (IDV) refers to an individual’s independence from organizations or collectivity.
-Instagram: reza.daneshmandi
-Twitter: DaneshmandiReza
-Telegram user ID:@rezadaneshmandi

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ﴿۶۷﴾ احزاب
    و مى‏ گويند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خويش را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند (۶۷) احزاب

    آیه فوق را از منابر کمتر شنیده و خوانده ایم ، چون اجزای آن متصل هستند و نمیتوان کمی یا قسمتی از آنرا ندیده گرفت….

    اما آیه اولی الامر را شبانه روز میشنویم چرا که میتوان فقط قسمت اول آنرا بیان کرده و مستند معصومیت اولی الامر دانسته و برای جانشینان آنها قدرت مطلقه قائل شد….خواندن بقیه آیه اولی الامر و اتصال آن با قسمت اول معمولا انجام نمیشود…شاید بشود گفت بطور تاریخی…..

    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا ﴿۵۹﴾ النساء

  2. حتما اگر آیه قبلی از سوره احزاب نیز آورده میشد ، یادداشت و خلاصه سازی قلبی گویا تر میگردید:

    يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ﴿۶۶﴾ احزاب

    و محل تنازع مذکور در آیه اولی الامر و ساختار مدیریتی و اطاعت بین خود مومنین ، نیز تا حدود زیادی واضح تر ….

    1. جناب کاربر۲استوری ادعایتان بایک مغالطه همراه است اگربقرآن استناد می کنیدومنظورتون نفی اطاعت از بزرگان است قرآن پرازامر به اطاعت رسول ص است پس مطلق اطاعت مذموم نیست(عدم نزاع کبروی) واگر اعتراضتان این است که اطاعت از اولی الامر مصداق اطاعت مذموم است بازهم میگویم این حکم قرآن است ولی اگرمعترض بمعصوم بودن اولی الامریدکه موردنظرمذهب حقه یعنی شیعه است،آن مقدمات لازم نبود بلکه باید می گفتید مقصوداز اولی الامرمعصومین نیستند. دلیلتان چیست که اولی الامر رامعصوم می دانید ثانیاازکجاباین نتیجه رسیدید که مقاله اصلی مطالبش حتماصحیح ومطابق با واقع ست؟ قرآن اطاعت مذموم را ملامت می کند ونه اطاعت ممدوح را وشماچگونه نتیجه گرفتید که اطاعت موردنظر مذهب حقه از نوع اطاعت مذموم است. بااین نظر باید شماتکلیفتان را حداقل باخلیفه سوم ومعاویه وکلا بنی امیه روشن کنید.

      1
      1
      1. برای پاسخ به سوال خود ضمن بیان “… باید می گفتید مقصوداز اولی الامرمعصومین نیستند….” ، به سایتی که ذیل نام نویسنده یادداشت است مراجعه بفرمایید…با کلیک روی کلمه “مرادی”…

        اجمالا عرض میشود : آیه اولی الامر ، اطاعت از “الله” را با اطاعت دوم تا انتها ، برای مومنین تاویل میکند….احتمال تنازع و چگونگی رفع آن در اطاعت دوم است…و این با نزول تدریجی قرآن نیز سازگار میباشد…

        آیه اولی الامر برای تاویل اطاعت از الله ، دقیق ترین تاویل را دارد درمیان آیاتی مانند آیه ذیل :
        يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَلَا تُبْطِلُوا أَعْمَالَكُمْ ﴿۳۳﴾ محمد

  3. حتما اگر آیه قبلی از سوره احزاب نیز آورده میشد ، یادداشت و خلاصه سازی قبلی گویا تر میگردید:

    يَوْمَ تُقَلَّبُ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ يَقُولُونَ يَا لَيْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا ﴿۶۶﴾ احزاب

    و محل تنازع مذکور در آیه اولی الامر و ساختار مدیریتی و اطاعت بین خود مومنین نیز ، تا حدود زیادی واضح تر ….

  4. هم آزادی را باختیم ، هم توسعه را و هم درخیال حکومت قانون بودیم و هستیم ! و یادی بکنیم از بزرگ اندیشه گر ایرانشهری :شادروان دکتر طباطبایی و نظریه تصلب سنت و امتناع اندیشه !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا