بهزادیان نژاد: داعش نمود طاعون زدگی جامعه امروز است
«طاعون و افول تمدن اسلامی» عنوان آخرین کتابی است که دکتر قربان بهزادیان نژاد ترجمه کرده است. وی به دلیل تعلقات دینی و تخصص در زمینه پزشکی، به کتاب هایی با زمینه بررسی مسایل پزشکی از زاویه پیوند آنها با بسترهای دینی علاقه مند است و چندین کتاب در این حوزه در مرحله چاپ و انتشار دارد.
بهزادیان نژاد در کتاب طاعون و افول تمدن اسلامی کوشیده است با تفسیر برخی از آیات و روایات منتسب به نبی اکرم(ص) از یک سو جنبه های دینی و کلامی طاعون را به مثابه نمونه ای از شرور توجیه کند و از دیگر سو برداشت های نادرستی که از این منابع در جامعه اسلامی دوره میانه شکل گرفته را تبیین نماید. او در گفت وگویی که درباره محتوای این کتاب با شفقنا داشته است، به ورود خرافه به جامعه اسلامی آن دوره اشاره می کند و می گوید: «آنقدر خرافه بر جامعه حاکم می شود که بعضی از اینها مثل نماز باران، نماز درخواست طاعون می خوانند، برای این که به بهشت وارد شوند. به گونه ای که این خرافه ها امکان نوآوری و بالندگی را از جهان اسلام می گیرد». بهزادیان نژاد با تشبیه داعش به طاعون زدگی عصر امروز، بیان می کند که «اگر طاعون را به عنوان استعاره ای به کار ببریم که همه ی جهان را تحت تآثیر قرار داد و این پدیده را طاعون زدگی تلقی کنیم، داعش هم با توجه به این که در حال حاضر این اتفاق در حال رخ دادن است، را می توان نماد طاعون زدگی در جامعه دانست و حتی از آن بدتر».
متن گفت وگوی شفقنا با دکتر قربان بهزادیان نژاد را در ادامه بخوانید:
*چه نسبتی بین طاعون و تمدن اسلامی دیدید و چطور شد که عنوان «طاعون و افول تمدن اسلامی» را برای کتابتان انتخاب کردید؟ در این کتاب پیشرفت حوزه ی پزشکی را در حوزه ی تمدن اسلامی مورد توجه داشتید یا این که به اتفاقاتی که در تمدن اسلامی رخ می داد، با رویکرد پزشکی نگاه کردید؟
بهزادیان نژاد: تلفیقی است. هیچ پدیده مشخص و معرفی شده ای از تاریخ پزشکی در دورانی که اسلام در شبه جزیره ی عربستان ظهور می کند، نداریم اما زمان چندانی نمی گذرد که در قرن چهارم، چهره های شناخته شده ای مثل ابن سینا، رازی و افراد دیگر را در جهان اسلام داریم. همیشه در ذهن من این سوال مطرح بود که ما -جهان اسلام- با پدیده های عرفی مثل پزشکی چگونه برخورد کردیم؟ در جذب آنها چه کار کردیم؟ آیا توانستیم در ارتقای آنها موفق باشیم؟ بعد از آن، در دوران مدرن که باز ما این مواجهه را داشتیم، چرا نتوانستیم از عهده ی آن برآییم؟ علی القاعده در این رویکرد، نباید در خود آن پدیده فنی جست وجو کرد و گفت به طور مثال یک بیماری این علایم، این راه تشخیص و درمانی را دارد که البته آن هم موثر است، اما در این کتاب آن پدیده های اجتماعی که در این تمدن شکل گرفته است را مدنظر داشتم و کار را کردم.
*یعنی توجه شما بیشتر به متن جامعه بوده است؟
بهزادیان نژاد: متن جامعه و مسایل اجتماعی که به این تمدن و پرورش افراد منجر شده است.
*بین تمدن اسلامی با تمدن های دیگر هم مقایسه ای انجام داده اید؟ یعنی این که عناصری که منجر به شکل گیری تمدن می شود، در همه ی جوامع یکسان است یا اینکه از جامعهای به جامعهی دیگر تغییر پیدا می کند؟
بهزادیان نژاد: اصولاً تمدن ها در طول تاریخ با هم ارتباطاتی داشته اند و به این شکل نیست که گفته شود یک تمدن، منفک از گذشته است. تمدن اسلامی از تمدن مسیحیت یا از تمدن ایرانی جدا نیست و همه ی اینها در یک ظرف ارتباطی با هم شکل می گیرند، اما هر فرهنگ و هر حوزه ی تمدنی با مسایل اجتماعی خود در جهت رشد یا برعکس مهار این تمدن موثر بود.
*نقش جامعه در شکل گیری این تمدن چگونه بوده است؛ یعنی اگر جامعه چه عناصری داشته باشد منجر به ایجاد، رشد و توسعه ی تمدن می شود؟
بهزادیان نژاد: من درباره تمدن عام بحث نمی کنم و در اینجا روی تمدن اسلامی و به ویژه مسایل حوزه ی پزشکی تمرکز می کنم که به نوعی با فلسفه مرتبط است و ارتباطش با مسایل اجتماعی بیشتر است. در این جریان چند عامل وجود داشته است؛ یکی جهان اسلام در دوران پیامبر(ص) و بعد از دورانی که به جذب اندیشه های پزشکی مربوط است، جامعه یک جامعه ی عرفی بوده و تلاش داشته است تا هر آنچه برای بهزیستی و سعادت جامعه لازم است، ولو اینکه در جاهای دیگری باشد یا به ظاهر با مسایل اسلامی، تشابهات چندانی نداشته باشد را جذب کند. این اولین عنصر است. دومین عنصر شرایط اقتصادی و ارتباطی بود به گونه ای که تعاملات بر فرض بین جامعه ی پزشکی شبه جزیره ی عربستان با ایران و تمدن های مختلف تسهیل می شده است. سومین عنصر، اراده ی حکومت ها و نخبگان اجتماعی برای این دستاورد و به دست آوردن این نیکی ها در مناطق مختلف بوده است. عامل بعدی نیز نهادهایی مثل نهاد وقف در اسلام هستند که این جریان را حمایت می کرده است.
*به نقش عنصر حکومت در ایجاد و گسترش تمدن اشاره کردید؛ در ایجاد تمدن اسلامی و گسترش آن، جامعه، حکومت و نخبگان، هر کدام چقدر سهم داشته اند؟ اگر یک جامعه ی اسلامی را فرض بگیریم که تمدن آن در مرحله ای واقعاً پیشرو می شود و آموزه های فراوانی برای تمدن های دیگر دارد، در رشد این تمدن در آن مقطع، حکومت ها بیشتر موثر بودند یا جامعه؟ یا اینکه نخبگان بار جامعه و حکومت را به دوش می کشیدند؟
بهزادیان نژاد: به یک نکته باید توجه کرد که ترمینولوژی و دانسته هایی که ما امروز داریم را نمی توان به آن تمدن ها سوار کرد. به همین دلیل در جامعه ی دوره ی میانه، پدیده ی نقش حکومت ها، مردم و نخبگان چندان در حوزه ی پزشکی، منفک نیست یعنی حکومت بخصوص حکومت های عباسی و به ویژه هارون وارد عرصه ی حمایت از دانشمندان و علما می شوند و شرایطی را به وجود می آورند که همه ی آنها باشند. در آنجا مشاهده می شود که نخبگان هم از دل همین حکام بیرون می آیند. فرض کنید همسران، مادران و دختران خلفا به عنوان نخبگان اجتماعی عمل می کنند که اموال و دارایی های خود را صرف ساخت بیمارستان و تأمین هزینه ی ترجمه ها می کنند. به این معنا که چندان به این شکل نمی توان تفکیک کرد زیرا این اقدامات نیز کاملاً مربوط به جامعه ی ماست. جامعه هم همینطور به نظر می رسد که این انتظار را نمی توان از آن داشت.
*به شکلی دیگر مطرح می کنم؛ ما در دوره ای با ظهور دانشمندان اسلامی مواجه هستیم و ابن سینا، فارابی و… را داریم و در نگاهی به تاریخ، بعد از مسلمان شدن جامعه ی ایران، با یک دوره ی باشکوه رشد علمی به ویژه در پزشکی مواجهیم که هنوز هم کتابهای آن دوره تدریس می شود اما گویی آن تمدن بزرگ و رشد یافته یکباره به زمین می خورد و ما با خلأ علمی مواجه می شویم تا دوره معاصر. شما در مطالعه خود به نتیجه ای رسیدید که چرا این اتفاق افتاده است؟
بهزادیان نژاد: در اینجا یک عامل مطرح نیست؛ باید تمدنی را که بحث می کنیم و ایده آلی از آن ساخته ایم را دقیق بررسی کنیم و ببینیم چه میزان آن از گذشته اعم از از یونان، ایران، هند و چین وارد شده است زیرا ویژگی تمدن اسلامی، تألیفی بودن آن است. این نیست که گفته شود یک مجموعه، بلکه همه ی این مجموعه ها کنار هم جمع و به پدیده ای تبدیل شده اند که از آن به نام تمدن اسلامی یاد می کنیم و روح اسلامی بر آن حاکم شد. تمدنی که دستاوردهای بزرگی هم داشته است، اما باید دید که این دستاوردهای بزرگ تا چه حد بوده است یعنی به دلیل هویت سازی در آن غلو نکنیم؛ به گونه ای که بعد نتوانیم از عهده ی آن برآییم. البته به نوبه ی خود، بسیار بزرگ بوده است. ابن سینا، رازی و دانشمندانی دیگر در آن دوره، نوآوری هایی داشتند، اما باید این مسایل را در حد زمان و مسایل خودشان در نظر گرفت. این اولین بحثی است که ما را یک مقدار آرام تر می کند یعنی تمدن خود را چنان در اوج قرار ندهیم که بعد از آن نیز خود را خیلی در حضیض آوریم و آن را ذلت بخوانیم. این مساله تک عاملی نیست و عوامل مختلفی دست به دست هم می دهد و باعث می شود که این شرایط را نتوان داشت. اولین آن مداخله ی بیش از حد حکومت ها و به دست گرفتن همه ی عناصر به دست خودشان است. به طور مثال گفته می شود که از سوی مردم، جامعه، نخبگان و ثروتمندان، بر فرض برای توسعه ی علمی، وقف صورت می گیرد. از آن طرف حکومت ها مصادره می کنند یعنی یک نوع بی ثباتی که در اثر مداخله ی بیش از حد حکومت ها بر جامعه ی اسلامی مستولی می شود. نکته ی دیگری که بسیار حائز اهمیت است، ایدئولوژیک شدن همه ی اینهاست یعنی در بسیاری از موارد، جامعه وقتی ایدئولوژیک شده، مهار شده است. در دوره ی اول تمدن اسلامی که دوره ی زایندگی و بالندگی آن است، مسیحیان به تعداد فراوان و همینطور یهودی ها در بیمارستانی کار می کنند که پول آن از موقوفه ها تأمین می شده است. همه ی این پزشکان در کنار هم مشغول کار هستند. از سوی دیگر کسی از خدمت گیرندگان نیز نمی پرسد که چه دینی دارند، اما به تدریج وضعیت به سوی ایجاد شکاف می رود و به تدریج اینکه یک بیمارستان، خاص مسلمان ها باشد به صورت افتخار در می آید.
*این نگاه را حکومت در جامعه ایجاد می کند؟
بهزادیان نژاد: تا حد فراوانی حکومت ها این نگاه را ایجاد می کنند. سومین عامل پدیده ی خرافه ها و مسایلی است که در جامعه شکل می گیرد. دو روایت از پیامبر(ص) وجود دارد، از جمله اینکه «به منطقه ی طاعون زده نه وارد و نه خارج شوید». این روایت مورد سوءاستفاده ی فراوان خلفای عباسی قرار می گیرد و به نوعی خلفای عباسی، طاعون را عطیه ای الهی فرض می کنند برای این که به حکومت برسند. روایت دیگری نیز درباره ی طاعون داریم و پیامبر(ص) می فرمایند: «کسانی که از طاعون کشته می شوند، شهید محسوب می شوند». آنقدر خرافه بر جامعه حاکم می شود که بعضی از مردم مثل نماز باران، نماز درخواست طاعون می خوانند، برای این که به بهشت وارد شوند. این خرافه ها به گونه ای می شود که امکان نوآوری و بالندگی را از جهان اسلام می گیرد؛ پدیده ی جنگ ها هم عامل بعدی است و نمونه ی بارز آن، جنگ مغول هاست که در تخریب نهادهای تمدنی اسلام، بیشترین تأثیر را دارد.
*شما در این کتاب، خرافه را هم نوعی طاعون برای جامعه تلقی می کنید؟ یعنی طاعون به عنوان یک بیماری است که می تواند در از بین بردن تمدن ها و ویرانی شهرها موثر باشد و در کنار آن جامعه نیز دچار طاعون زدگی به معنای خرافه پرستی و ایدئولوژی گرایی می شود و فضایی ایجاد می شود که شروع به افول می کند؟
بهزادیان نژاد: این کتاب یک سیر تاریخی دارد. بخش عمده ی آن درباره مسایلی بحث می کند که در حوزه های مختلف اقتصادی، کشاورزی و تهدید نسل قرار دارد. طاعون، یک سوم جهان اسلام و به نوعی زمین های کشاورزی را از بین می برد و دیگر نیروی کاری برای جامعه باقی نمی ماند. این یک سوی ماجراست که به شدت بر جهان اسلام تأثیر گذاشته و البته تأثیر آن مختص جهان اسلام هم نیست بلکه طاعون، غرب را هم کمابیش با همین مسایل مواجه کرده است. از یک طرف دیگر ما از صدر اسلام با طاعون مواجه هستیم یعنی از زمان خلیفه عمر؛ در آن زمان اولین طاعونی که به وجود می آید، باعث می شود که این مساله یعنی یک نوع نگاه قضاء و قدری بر مبنای روایتی که از پیامبر(ص) وجود دارد، مطرح شود. این پدیده بین کلامی های جهان اسلامی و فقها، بحث های مختلفی را پیرامون طاعون به وجود می آورد. طاعون به عاملی تبدیل می شود که شروری را که می خواهند در جهان اسلام بحث کنند، وارد آن می شود و آن گاه نگاه های خرافی هم وارد می شود. برای مبارزه و مقابله با این بیماری در کنار تلاش هایی که جامعه ی پزشکی آن دوران می کند، این موارد هم شکل می گیرد و این موارد، یکی از مسایلی است که به نوعی وارد جهان اسلام شده و ادامه پیدا کرده است.
*اگر از خرافه و تأثیراتی که طاعون در جامعه می گذارد به عنوان طاعون زدگی استفاده کنیم، در حقیقت میتوانیم بگوییم که یک طاعون داریم و تبعات آن یعنی طاعون زدگی که همهی این مسایل می تواند منجر به افول تمدن اسلامی شود؟
بهزادیان نژاد: طاعون، تنها وجه منفی ندارد، بلکه وجوه مثبت هم دارد. در جامعه ی اسلامی، متکلمین به کمک پزشکی می آیند و یک نوع آرامش بخشی هم ایجاد می کنند، اما آن سوی قضیه هم چون موضوع، خیلی حاد بوده، مسایلی را داشته است. به همین دلیل این کتاب در انتها نتیجه گیری می کند که بین مسیحیت و اسلام، اسلام به دلیل کنترل افکار عمومی توسط متکلمین، بهتر با این پدیده برخورد کرده است تا جهان مسیحیت. جهان مسیحیت به محض برخورد با بیماری طاعون، بیگانگان را مسوول کار می داند و آنها از جمله یهودی ها را از منطقه بیرون می کند و موجب آزار و اذیت و کشتار آنها می شود، اما در جهان اسلام این پدیده ها را نمی بینیم. البته تبعاتی هم دارد که خرافه و تبعاتی مادی از آن جمله است که به طور نسبی شاید بتوان آن را طاعون زدگی خواند.
*شما در مورد وجوه مثبت طاعون گفتید اما چطور طاعون تأثیرات مثبتی در جامعه ی اسلامی داشته است؟
بهزادیان نژاد: در زمینه مهار طاعون، دو گروه از جامعه یعنی روحانیون و پزشکان همکاری خوبی با همدیگر داشتند. به همین دلیل هم ما رساله های متعددی در این مورد داریم که روحانیون حتی بیش از پزشکان نوشته اند. پزشکان هم به جهت مبارزه ی علمی فعالیت می کردند. این دو گروه دست به دست هم می دهند تا علی رغم اینکه طاعون، جهان اسلام را دچار آسیب بسیاری کرده بود، اما به گونه ای فضا را کنترل کردند که آسیب ها از مناطق دیگر کمتر باشد.
*تمدن اسلامی، اوج و فرودهای بسیاری داشته است. در حال حاضر خرافه پرستی و برداشت های غلط، جامعه اسلامی را با یک مشکل عجیب به نام داعش مواجه کرده است. میخواهم با تمرکز روی بحث طاعون زدگی به موضوعات روز بپردازیم زیرا اتفاقات امروز به نوعی تکرار تاریخ از بعد برداشت غلط از اسلام و خرافه گرایی و نگاه های سطحی به آیات قرآن است و شاید رفتار داعش به نوعی تکرار رفتار حکومت هایی است که از روایات پیامبر درباره طاعون برای به قدرت رسیدنشان استفاده می کردند. می خواهم بر آن بخش از تحقیقات شما تمرکز کنم که به بحث طاعون زدگی می پردازد به معنای خرافه گرایی ناشی از طاعون و تاثیراتی که بر جامعه میگذارد. به نظر شما خرافه گرایی، سطحی نگری و برداشت های غلط از احادیث و آیات قرآن که داعش به آن متوسل شده، قابل انطباق با آن مفهوم طاعون زدگی در نگاه تاریخی است؟
بهزادیان نژاد: در حوزه ی پزشکی که آن را مدنظر داشتم، بله! نمونه ی آن را هم گفتم. روایتی که با دانش امروز هم کمابیش می توان با آن خوب برخورد کرد و در زمان خود نیز بحثی را داشته است و پیامبر(ص) عینی هم مطرح کرده اند. با این وجود آن روایت ها به عنوان دستاویز قرار می گیرد. به طور مثال وقتی گفته می شود آنکه با طاعون از دنیا برود، شهید محسوب میشود و به بهشت می رود، این شاید برای آرام کردن جامعه ی اسلامی مطرح شده باشد، اما به گونه ای مورد سوءاستفاده قرار می گیرد که نماز طاعون برگزار می شود. مباحث مختلفی در این زمینه وجود دارد و موارد مختلفی از این پدیده داریم. این سنخ کتاب و کارهایی که انجام داده ام، بیشتر به این می پردازد که مسایل اجتماعی حول توسعه ی علمی مطرح می شوند. در صورت پذیرش اینکه امروز جهان اسلام در یک عقب ماندگی قرار دارد، می توان گفت در دوران ظهور اسلام هم این وضعیت را داشت. اگر بپذیریم در آن دوران خیلی زود، خود را یافته است، وقتی ایران، دارالفنون را شکل می دهد و وقتی در هند پزشکی اسلامی مطرح می شود، مشابهت سازی های فراوانی می شود، اما نمی تواند کاری پیش ببرد. به خاطر آن روحی که در آن زمان بود و اینجا وجود ندارد. در این مشابهت سازی ها باید کمی دقت کرد. در این که کل جهان اسلام این را بد استفاده کرده است، هیچ تردیدی نیست. در جامعه ی پزشکی و کتاب ها میبینم که کاملاً از این روایت ها به گونه ای نامناسب استفاده می شود. بعضاً هم روایت ها چندان مستند نیست، اما کارکرد خود را داشته و کارکرد منفی هم پیدا کرده است.
*جایی در صحبت هایتان فرمودید که همکاری روحانیون و پزشکان برای درمان طاعون یکی از وجوه مثبت وجود طاعون در جامعه ی اسلامی بوده است؛ چرا هر بار که روحانیون با اهالی علم در کنار هم قرار می گیرند، خروجی مثبتی دارد، اما این همراهی چندان طولانی نمی شود. شما با این رویکرد به تحقیقات خود نگاه کرده اید؟
بهزادیان نژاد: با نگاهی به مجموعه اسناد و مدارکی که در طول تاریخ راجع به طاعون وجود دارد، مشخص می شود که بیش از ۸۰-۷۰ درصد آن را روحانیون نوشته اند. این روحانیون، اعم است یعنی ممکن است شغل مشخصی نباشد؛ فردی که در حوزه ی فقاهت کار می کند، متکلم است، فیلسوف فقیه است و اینگونه افراد نوشته اند. این افراد، بیشتر ابعادی از ماجرا که مدیریت افکار عمومی و مدیریت حادثه را شامل می شود، بر عهده دارند و کمتر اتفاق می افتد در حوزه ی پزشکی، در طاعون و درمان آن مداخله کنند. این مشابهت ها وجود دارد و در تاریخ تجربه شده اما به بن بست رسیده است.
*چرا با وجود این که به بن بست می رسد، اما دوباره به سراغ آن رفته و دوباره تجربه میشود؟
بهزادیان نژاد: یک مقدار به جهل برمی گردد. ما باید تاریخ تمدن، تاریخ پزشکی و تاریخ علم مان را واقعی کنیم. هرآنچه که هست؛ تاریخ تمدن مان را به جایی نرسانیم که احساس کنیم همه چیز را داشتیم و بعد همه چیز را یک دفعه از دست دادیم و به نقطهی صفر برگشتیم. نه! داشته های خوبی داشتیم اما در یک دوره ای جهان اسلام ایدئولوژیک شده و همین به عنوان یک عامل به بن بست رسیدن شناخته می شود.
*یعنی شما می فرمایید ما نه آن دوره ای که اوج تمدن اسلامی می نامیم، چندان تجربه در اوجی داشتیم و نه بعد از آن چندان در افول هستیم؟
بهزادیان نژاد: نه. در اوج بودیم، اما آن اوج، آنچیزی نیست که ما تعریف میکنیم و از آن کلیشه ساخته ایم. وگرنه در دورهی میانه، بالاتر از تمدن اسلامی نداریم. غرب با همین پدیده مواجه است و از همین اندوخته ها می گیرد، اما آنقدر که بزرگش می کنیم، بزرگ نیست. این یک پیشینه دارد و ما به آن افزوده ایم. امروز هم برخی آن پیشینه تمدنی را رد می کنند و هم خود آن تمدن را بیش از آنچه بوده، بزرگ می کنند و هم بعد از آن را کم نشان می دهند. یک افول تدریجی داشتیم اما در کنار آن جریان دیگری تحت عنوان پزشکی نوین در غرب شکل گرفته است که جهنده و پرپتانسیل بوده است. تقریبا انرژیتیک بودن آن مثل اوایل جهان اسلام است که همه خوبی ها، همه نیکی ها و همه دانش ها را می خواهد برای مردمش بگیرد و هیچ چیز را رد نمی کند.
*یعنی علم توسعه پیدا میکند و تا لحظه ای که همه نیکی ها را برای جامعه می خواهد در مرحلهی رشد است و وقتی خرافه به آن اضافه می شود، شروع به تحلیل و از دست رفتن می کند؟
بهزادیان نژاد: خرافه، تنگ نظری و رد کردن دیگران. در زمان اوج تمدن در جهان اسلام، هر کجا احساس می کنند گیاه دارویی یا کتابی هست، سفیری به آنجا می رود و همین خرید و فروش کتاب های تمدن های دیگر یک ثروت و شغلی پردرآمد می شود و این باعث می شود زبان کشورهای مختلف را در جهان اسلام بدانیم و بتوانیم از زبان های مختلف ترجمه کنیم که به یک امتیاز تبدیل می شود.
*در واقع حکومتها هم این توجه را داشته اند که علم، توسعه پیدا کند؟
بهزادیان نژاد: بله داشته اند؛ حال اینکه با چه انگیزه ای، محل بحث است، اما زمانی که اینها را از دست می دهیم، دیگر به دنبال این که از جاهای مختلف بگیریم، نیستیم و میگوییم هرچه بوده، خودمان داشتیم و داریم و این کافی است. از اینجا دیگر محدود می شویم. زمانی که از همه ی مواهب الهی استفاده می کنیم، توسعه می یابیم، اما به محض اینکه محدود می شویم، دیگر تنگ نظری، عامل جغرافیایی و مسایل مختلف دیگر پیش می آید.
*ما یک دوره رشد علمی را داریم و آن را به غرب هم منتقل می کنیم اما از مقطعی به بعد، ما فقط ترجمه کننده غرب میشویم یعنی چیزی به دانسته های غربی اضافه نمی کنیم و از مقطعی به بعد جهان اسلام گرفتار بی سوادی و بی توجهی به دانش و بعد هم فقط ترجمه کننده می شود. در اینجا چه اتفاقی می افتد که ما به لحاظ علمی با این خلأ مواجه می شویم؟
بهزادیان نژاد: در اینجا مسایل مختلفی از جمله تنگ نظری و ایدئولوژیک شدن دست به دست هم داده اند…
*تنگ نظری در سطح علما، نخبگان یا حکومت ها؟
بهزادیان نژاد: همه این مجموعه دست به دست هم می دهد. این که کدام آغاز کننده است، بحث خود را دارد. در مجموعه ی مراکز دانشگاهی یا حوزوی، خوب تجزیه و تحلیل صورت نمی گیرد و کمابیش نوآوری مذموم تلقی می شود. این موارد از عواملی است که به انحطاط می رساند.
* اگر بخواهیم این مضامین را با دنیای امروز انطباق بدهیم؛ امروز یک مجموعه کشورهای مسلمان داریم که اگرچه شاید بیشتر آنها با اسلام رحمانی موافقند و خواستار توسعه علم و پیشرفت هستند اما نمود جهانی این جوامع، یک گروه افراطی و واپس گرا به نام داعش است. چرا چنین اتفاقی برای جامعه اسلامی رخ می دهد؟ آیا فاصله گرفتن آنها از علم واقعی و رفتن به سمت مدرک گرایی است؟ آیا ما به دلیل نداشتن توسعه ی علمی با چنین چالشی مواجه شده ایم؟ یا مساله اقتصادی است یا مجموعه ای از این اتفاقات؟
بهزادیان نژاد: مجموعه این عوامل به اضافه عنصری که تحت تأثیر جهانی شدن اتفاق افتاده است که خرده هویت ها توانسته اند همدیگر را جمع کنند و با همدیگر ارتباط پیدا کنند. از این پدیده نباید غفلت کرد. اگر بحث را از سید جمال الدین شروع کنید که میگوید «ما چرا عقب افتادیم؟» سوال بزرگ این است که ما چرا عقب افتادیم و آنها چرا پیش رفتند؟ و یک نوع بازگشت و سنت احیا را مطرح می کند. فاصله ی جهان اسلام و غرب همچنان در حال عمیق تر شدن است. این شرایط باعث شده است که یک تحقیر تاریخی برای مسلمان ها پیش بیاید؛ علاوه بر آن امکانات ارتباطی ایجاد شده است که افراد با گرایش های افراطی می توانند با همدیگر در سراسر دنیا ارتباط برقرار کنند و همینطور یک نفرت عمومی که در اثر همان تحقیر تاریخی به وجود آمده است. بر این اساس این مسلما به بحث دانایی و دانش برمی گردد، اما توجه کنیم که تعداد بسیاری از مسلمان ها از غرب و محیط دانایی به داعش می پیوندند. این است که باید همه ی آنها را در این پدیده با هم دخیل دانست؛ دانایی، تحقیری که در طول تاریخ اتفاق افتاده است، سوءاستفاده فرصت طلب ها از اسلام و همینطور خرافه.
*اینجا همان بحث غلو در هویت اسلامی که فرمودید مطرح است و تبعاتی منفی به دنبال دارد…
بهزادیان نژاد: غلو هویت اسلامی نگفتم؛ تمدن اسلامی را عرض کردم که نباید بیش از حد، آنقدر کلیشه هایی ساخت که نتیجه منفی بگیریم. باید آن را نقد و بررسی و عین آنچه وجود دارد را منتقل کرد. تحلیل من این است که اینها تبعات جهانی شدن است.
*با توجه به مجموعه بررسی هایی که داشتید، میتوانیم بگوییم که داعش به نوعی نمود طاعون زدگی جامعه امروز است؟
بهزادیان نژاد: به عنوان استعاره میتوانیم استفاده کنیم. من به این دلیل احتیاط می کنم و شما احتمالاً این احتیاط را نکنید که پدیده های طبیعی مثل بیماری را نباید آنقدر بزرگ کرد که اگر جامعه، دچار آن شد، نتواند با آن مقابله کند. به طور مثال حدود چند دهه ی قبل یک طاعون با ابعاد کوچک در هند اتفاق افتاد و آنقدر جامعه ی متمدن و پیشرفته ی امروز ترسید که تقریباً همهی شئونات هند را تحت تاثیر قرار داد. از این جهت میگویم. ما اگر طاعون را به مفهوم پزشکی آن به کار ببریم، خیر! اما اگر به عنوان استعاره ای به کار ببریم که همه ی جهان را تحت تآثیر قرار داد و این پدیده را طاعون زدگی تلقی کنیم، داعش را می توان نمود طاعون زدگی در جامعه دانست و حتی از آن بدتر. طاعون لااقل به میراث هویتی کار نداشت.
* پس در مقایسه با طاعون که به گفته شما یک سوم جهان اسلام آن روز را از بین برد، می توان گفت داعش بدتر از طاعون است؟ امروز جمعیت بسیاری در عراق و سوریه کشته می شوند و علاوه بر این که جسمشان کشته می شود، گویی ایمان، اعتماد و همه چیز خود را نیز از دست می دهند و شاید بتوان تأثیر آن را فراتر از طاعون دانست. می خواهم با توجه به مطالعاتتان و با این فرض که داعش را بیماری تحقیر شدگی و افراط گرایی جهان اسلام بدانیم، این مقایسه را انجام دهید.
بهزادیان نژاد: کاملاً. آقای مطهری در یکی از سخنرانی های خود که در مورد جنوب لبنان بحث می کند؛ قبل از رفتن امام موسی صدر و زمان موسی صدر که در این سخنرانی در مورد جنوب لبنان، ترین های متعددی از جمله فقیرترین و عقب افتاده ترین را به کار می برد، میگوید فرض کنید ما در شرایط موجود از دنیا برویم و نزد پیامبر بزرگ و ائمه محشور شویم، برای این همه تحقیر و بدبختی مردم چه جوابی داریم؟ طاعون یک سوم جهان اسلام را از بین برده بود، اما داعش، امروز به نوعی در همه جهان، درگیری فکری به وجود آورده است. بزرگان جامعه ی اسلام باید تدبیری بیندیشند که تفکر داعش از بین رود، وگرنه که اینها روز به روز در حال گسترش هستند. درست است که افت و خیزهایی دارند، اما عملاً احساس می شود در جهان اسلام در حال تکثیر هستند و برای تکثیر شدن آنها باید به دنبال علتی گشت که به اعتقاد من همان عللی است که از زبان آقای مطهری می توان گفت یعنی فقر، فلاکت، عقب ماندگی و مسایل مختلف دست به دست هم داده اند و فاجعه ای برای جهان اسلام به وجود آورده اند. به عنوان یک خاطره مطرح می کنم که در کانادا هنوز داعش شکل نگرفته بود، در ویکتوریا شهری که همه ی ثروتمندان جهان اسلام در آن جمع هستند، در مانیتور کامیپوتر اکثر بازاری ها عکس بن لادن را می دیدم. این هویت خواهی افراطی، اتفاق عجیبی است.
*راهکار درمان این بیماری را هم توسعه ی علم و آگاهی و در عین حال از بین بردن فقر میدانید؟
بهزادیان نژاد: مهم ترین مساله، فقر است. فقر زمینه های دانش را تحت تأثیر قرار می دهد. سخنرانی آقای مطهری، همه جواب سوال شما را می دهد.
*اگر مطلبی در سوالهای من نبود و شما میخواستید اشاره کنید یا نکته ای هست که می تواند به این بحث کمک کند، بفرمایید.
بهزادیان نژاد: در مجموعه جهان اسلام این وضعیت عقب ماندگی وجود دارد و هیچ کشوری از جهان اسلام با درجات کم و زیاد نیست که بتوان گفت وضع خیلی مناسبی دارد. برای غلبه بر عقب ماندگی فعلی، چاره ای نداریم جز این که به درستی، آن تاریخ اجتماعی و علل رشد و ترقی و کمابیش عقب ماندگی مان را تبیین و نقد کنیم؛ یعنی تصور نکنیم که یک پیشینه علمی داریم که دقیقاً همان را می توانیم بازتولید کنیم. باید آن را نقد کنیم و جایی که توانستیم جلو برویم را مشخص کنیم. امروز هم سعی نکنیم همان را بازتولید کنیم. برای این که ما در جایی با وضعیت فعلی قرار گرفته ایم. وضعیت فعلی از آن مجموعه شناخت ها به دست می آید. تاریخ تمدن ایرانی و تاریخ تمدن اسلامی را بخوانیم و ارتباطات این مجموعه ها را با هم بدانیم. راه برون رفت را میتوانیم از این نقد به گذشته داشته باشیم وگرنه کلیشه هایی ساخته ایم که خودمان از این کلیشه ها می ترسیم. برای این که وقتی نزدیک می شویم، می بینیم کلیشه هایمان قابل نقد هستند. اگر ما امروز نقد نکنیم، خرد خواهیم شد.
انتهای پیام