غلیان اسفند | مصطفی هاشمی طبا
مصطفی هاشمی طبا طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:
حسب آنچه در برخی جراید آمده و فایل صوتی آن نیز پخش شده، یکی از مقامات بلندپایه خطاب به نمایندگان مجلس میفرماید «همینه که هست، بهتر از ما کسی را پیدا نخواهید کرد». البته در کوچه و بازار و به قول معروف در بین عوامالناس و جوانان از این قبیل سخنان کم گفته نمیشود و «منم منم» گفتن رواج دارد؛ اما برای کسانی که در رأس حکمرانی نشستهاند، اینگونه سخنان بسیار بعید مینماید، کمااینکه حضرت امام (ره) فرمودند به من خدمتگزار بگویید، بهتر است و مقام معظم رهبری در سخنان متعددی بر لزوم تواضع مسئولان نسبت به مردم تأکید کردهاند. در فرمایشات پیامبر گرامی (ص) و ائمه معصومین (ع) و بهویژه سخنان و نصایح مولا علی (ع) به کارگزاران خود سفارش به تواضع به مردم و گسترانیدن بال محبت برای ایشان بارها آمده است و علیالاصول همه ما از آنها باخبر هستیم.
آیا میتوان گفت که بنیاد تکبر در ابتدا در هر شخص و در شخص گوینده اندک بوده؛ ولی طی ماههای سال افزوده شده و در پایان سال یعنی اسفند به این غایت رسیده است؟
البته عبارت ذکرشده -که امید است به اشتباه بیان شده باشد- از نظر اصول مختلف نادرست است؛ چراکه «همینه که هست» یعنی ثبوت، یعنی تسلیم و یعنی ناامیدی از هرگونه اصلاح آنهم در سرزمینی که از لحاظ تاریخی مشحون از متفکران و بزرگان علم و ادب و دین بوده و به فرمایش مولا علی هر روز باید بهتر از روز قبل باشد و در عالم خلقت همه چیز در جریان و صیرورت به سوی کمال است و قناعت به حال یعنی مرگ. آیا در بطن این گفتار مرگ نهفته است؟ از سوی دیگر این گفتار با جهاد تبیین که آنهمه مورد تأیید مقام معظم رهبری است، چگونه میتواند همسویی داشته باشد و نیز آیا این گفتار ریشه امید به آینده را که فلسفه انتظار در شیعه به آن اهتمام دارد، به خشکی نمیرساند؟
اما اینکه «بهتر از ما کسی را پیدا نخواهید کرد» حکایت از اندیشه غریبی دارد. حکایتی که ابطال آن اوضح واضحات است. میتوان گفت که این نوع گفتار اوجی از تکبر را در خود دارد و طبیعی است که تکبر حاصل بیدانشی و شناختنداشتن از مردم و محرومبودن از مراتب دانشی است که مردم در لایههای مختلف دارند و در حقیقت دانش و مدیریت و احاطه به مسائل در حدی بسیار سطحی دیده میشود و چون چنین پدیدههایی از نظر شخص در حد پایینی تصور میشود و شخص خود را بهتر از دیگران میشمرد و استعلا به انسان دست میدهد. سعدی میفرماید سخن در دهان ای خردمند چیست؟/ کلید در گنج صاحبهنر. چو در بسته باشد چه داند کسی/ که گوهرفروش است یا پیلهور. درست است که سخن نیکو گفتن اندکی مشکل است؛ اما سخن نانیکو نگفتن میتواند سادهتر باشد و از همه مهمتر تواضع در بیان و گفتار که هم منصفانه است و هم نرمدلانه و پذیرفتنی.
حتی اگر جهاد تبیین (یعنی بیان صادقانه واقعیات و شرایط واقعی) را تلاش توجیه (یعنی استدلال برای موجه نشاندادن) تعبیر کنیم، نمیتوانیم «همینه که هست» را بپذیریم. «همینه که هست» پاشیدن نمک بر زخمهای کشور ایران و ملت آن، به جای التیام و درخواست مساعدت و کمک از مردم به معنی عام و از متفکران و اندیشمندان و دلسوزان به این آب و خاک به طور خاص است.
شاید هم این از ویژگیهای اسفند باشد. نمیدانم آیا به دلیل خاصی نام ماه دوازدهم سال را نام آن گیاه جرقهزن گذاشتهاند یا خیر؟ اما در عالم قیاس ماه دوازدهم سال یعنی اسفند را میتوانیم به غلیان دانه اسفند
تشبیه کنیم.
غلیان ترافیک، غلیان دستفروشان و کاسبان، غلیان مسافرت، غلیان درشتگوییها به خاطر اتلاف وقت، غلیان خرجهای پیشبینینشده، غلیان قیمتها و حتی غلیان کودکان در درخواست از والدین و اینک غلیان خودپیشبینی و تحمیل به دیگران و از خود متشکربودن. آیا اسفند یعنی ماه دوازدهم ارتباط معنیداری با دانه اسفند دارد؟ معلوم نیست؛ اما به هر حال غلیانها در این ماه دیده میشود؛ حتی غلیان تکبر
بر تواضع.
این روزها واقعا تردد و زندگی در تهران بسیار سخت و پرزحمت است و برای عاقبتاندیشان، بودن در خانه بسیار دلپذیرتر از بیرونرفتن است و معلوم نیست چگونه این فرهنگ پرخاش و ازدحام و مصرف (در عین گرانی روزافزون) بر مردم تحمیل شده است و از همه تأسفبارتر اینکه رسم خانهتکانی که معمولا در گذشته بیشتر غبارروبی و تکاندن گردوغبار از فرش و پرده و مایملک خانه بود، در روزگار بیآبی و بحران آب، مصرف آب را به حد حداکثر تابستان میرساند.
بالاخره این غلیانها هم بر روح آدمها تأثیر میگذارد. شاید تکبر آن مقام مسئول هم تحت تأثیر جریان جاافتاده و البته بدون اراده جامعه بوده است. اگر هم بوده است، نمیتواند توجیهی بر نمکپاشی بر زخمها باشد. مدت زیادی از آرامشدن جامعه از شلوغیها در اعتراضها نگذشته، آنقدر دلیل منطقی، سیاسی، اجتماعی و تاریخی برای توجیه (و حتی تبیین) وضع موجود وجود دارد که نیازی به تهدید و تحقیر، که فایدهای ندارد، دیده نمیشود؛ اما این، دل صادق، مردمیبودن عمیق و واقعی، دانش وافر و زبان لیّن نیاز دارد. جایی که خداوند به موسی (ع) میفرماید به دیدار فرعون طغیانگر برو و با او به نرمی صحبت کن، آیا برای مردم نوعا آرام و همراه ما زبانی متضاد با زبان لیّن
لازم است؟
انتهای پیام