حکومت جهانی امام زمان و «مردم سالاری»
حجتالاسلام احمد حیدری در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
در مباحث مهدویت یکی از مسائل مهم، قیاس حکومت امام زمان(عج) با دموکراسی و «مردمسالاری» است. گرچه «مردم سالاری» یا «دموکراسی» سابقه در تمدن یونان قدیم دارد، ولی دو منبع ناب معرفت اسلامی: «قرآن و نهج البلاغه» و دو نمونه عملی حکومت در اسلام: «حکومت نبوی و علوی»، سرشار از نمودهای مردمسالارنه در عرصه حکومت و سیاست است. متأسفانه مکتب خلافت در جهان اسلام اجازه بروز و ظهور به این نمودهای افتخارآفرین نداد و حیات سیاسی عموم مسلمانان هم نه بر اساس مردمسالاری مبتنی بر دین و سیره نبوی و علوی، که بر اساس ملوکیت استبدادی اموی، عباسی، صفوی و … ادامه یافت لذا متفکران مسلمان هم، در فکر سیاسی خود تحت تأثیر سلطه فراگیر این استبداد تاریخی، از پرورش مفاهیم مردمسالارانه دین ناتوان شدند!
در حکومت مهدوی ما با دموکراسی در بالاترین استاندارد آن مواجهیم زیرا:
۱. بشر غربی و شرقی مخلوق یک خدا است که بر اساس فطرت توحیدی، حقشناس و حق طلب، خلق شدهاند و هر گاه فطرت و عقل بشر [که هر دو نور خدایند] مخاطب واقع گردند و معارف و احکام اسلام که مطابق فطرت و براساس برهان است، ارائه شود، به طور طبیعی همگان را جذب میکند
۲. تمدن بشری رو به رشد و جهان به سوی «دهکده» شدن روان است و این دهکده شدن، هر روز نمود بیشتر مییابد و لذا حکومت واحد جهانی، امروز مسألهای پذیرفتنی و در دسترس است. میراث دینی ما هم دهکده شدن جهان و حکومت واحد جهانی را وعده داده و «مهدی» را برپادارنده «حکومت عدل جهانی» معرفی کرده است.
۳. دین امری قلبی و اختیاری و اقامه قسط، وظیفه عموم انسانهاست و پیامبران و امامان، دعوت کننده به این وظیفه؛(حدید/۲۵) لذا حاکمیت دینی فقط با خواست، اقبال و اراده مردم شکل میگیرد تا اقامه کننده قسط و عدل در جامعه باشد. دین و پیامبران نه برای حکومت، که برای هدایت بشر آمدهاند و حکومت از نگاه اولیای خدا هیچ ارزش ذاتیای ندارد جز این که در راستای هدایتگری و به عنوان وسیلهای برای گسترش هدایت، باشد.
۴. حکومت یا بر اساس خواست و پذیرش آزاد مردم است یا بر اساس زور و تحمیل؛ راه سومی وجود ندارد. دومی قطعا از بزرگترین مصادیق ظلم و مورد نهی اسلام است و اولی، برترین مظهر دموکراسی و مردمسالاری و مورد تشویق دین میباشد. قرآن به هیچ وجه اجازه جنگ ابتدایی برای تحمیل دین یا تحمیل حاکمیت دینی یا تداوم تحمیلی حاکمیت دینی را به هیچ کس از پیامبر، امام یا دیگران نداده است.
۵. کسانی همچون امام زمان”عج” که دارای سخن و ایدهاند، به جدّ طالب صلح و آرامشاند تا بتوانند ایده نجاتبخش خود را ارائه دهند. جنگ منطق انسانهای قدرت طلب و سلطهجویی است که ایده جذّابی برای ارائه ندارند و برای جعل و بسط سلطه ظالمانه و غیر مقبول خود، راهی جز توسل به زور نمییابند.
۶. پیامبر به مدت سیزده سال در مکه فقط دعوت کرد و تمام رنجها و ستمها را تحمل کرد ولی با اقبال مردم مکه مواجه نشد لذا از آنها دل کند و به دنبال یافتن جای دیگری برای ارائه تعلیمات خود، برآمد و وقتی با اقبال مردم مدینه مواجه شد، با دعوت عام آنان، از مکه بدانجا هجرت کرد و با خواست و همراهی آنان، اولین حکومت اسلامی را بنیان نهاد. در مدینه هم حکومتش را با دعوت و پیمان پیش برد و با وجود داشتن قدرت برای تحمیل دین و حاکمیت دینی، به هیچ قبیلهای هجوم نبرد.
۷. امام زمان با اقتدا به سنت جدّش، با دعوت و ارائه اسلام ناب، بشر را متوجه خود میسازد. با اقبال عموم مردم، او نیز همچون جدّش به طور طبیعی مورد قهر قدرتمندان بیمنطق و سلطهجو واقع میشود و به ناچار برای دفاع از خود، یاران و مظلومانی که چشم امید به نجاتبخشی او و ایدههایش بستهاند، دست به شمشیر میبرد.
۸. همان گونه که شاهدیم، جهان امروز تحت سیطره سه دین مهم مسیحیت، اسلام و یهودیت است. امام زمان میراثبر اسلام است و به همراه خود، حضرت مسیح را دارد تا مسیحیان را به اطاعت دعوت کند و الواح تورات را که جذب کننده یهودیان است. او با توسل به این دو عامل، قلوب پیروان صادق این دو دین و به تبع، پیروان عدالتخواه دیگر ادیان را جذب میکند و حکومت واحد جهانی اقامه میشود.
انتهای پیام
در قرآن به هیچ وجه چنین مفهوم و ایده ای ، حتی نزدیک به آن ، وجود ندارد :
“…..و به همراه خود، حضرت مسیح را دارد تا مسیحیان را به اطاعت دعوت کند و الواح تورات را که جذب کننده یهودیان است. ..”
سزاوار نیست بیش از این روح و روان خود و دیگران را با چنین افکاری مشغول و مغشوش کنید….
به قرآنی که در دست ماست باور کنید و چیدمان آنرا تحت کنترل الهی بدانید …حال بدست هر کسی یا کسانی جمع آوری شده باشد….و با تلاوت آن و رعایت اتصال قول الهی ، هم خود و هم دیگران را زنده و صاحب رای و نظر و بینش نمایید… نتایج حاصله خود نشان از اعتبار این چیدمان و روش دارد…
این قرآن است که همیشه امام است…و فصل الخطاب…هر تجربه عقلی و نقلی از گذشته و امروز که در اتصال آن بگنجد معتبر است و الا فلا…
وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً وَهَذَا كِتَابٌ مُصَدِّقٌ لِسَانًا عَرَبِيًّا لِيُنْذِرَ الَّذِينَ ظَلَمُوا وَبُشْرَى لِلْمُحْسِنِينَ ﴿۱۲﴾
إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ ﴿۱۳﴾
أُولَئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ ﴿۱۴﴾ احقاف
مطالب جناب حیدری صحیح ومستدل است ویک کاربرسنی مذهب بااستفاده های مبتدی وارازآیات قرآن نتایج بسیار مغشوشی میگیرد که باروح قرآن منافات دارد اگرقرآن خودش منهای عترت پیامبر که درحقیقت همان مقصود ومنظور کتاب خدارا بیان می کنند برای تحقق هدایت کافی بود پیامبر دوثقل معرفی نمی فرمود که به کتاب الله وعترتی اهل بیتی تمسک جویید پس استنباط سطحی این فرد باطل است واین روایت که مورد تایید اهل سنت است خود دلیل براین است که باید اهل بیت پیامبر درطراز قرآن باشند تاهمان اراده الهی رااز نزول تک تک آیات بیان کنند تامثل این بنده خداآیه نخواند و ضدآیه نتیجه بگیرد همان قرآن مردم رابه اطاعت ازرسول ص امر میکندورسول ص نیز مردم رابه تمسک به عترت ع فرامی خواند. ماهم می گوییم قرآن اما همین قرآن آیه وضو رادرسوره مائده مطرح فرموده که درفهمش اختلاف است وبرای حلش به سنت مراجعه می کنند وبازهم بفهم درست نمی رسند تاجایی که مفسرین عامه بین قرآن وپیامبر به دو رأی مغایر تن می دهند که یکی به مسح پا ودیگری به غسل امر کرده (جامع البیان طبری) وقتی عترت دیده نشود بین خداوند عظیم و رسولش نیز تعارض دریافت میشود.
استوری منوچاپ نکردید چون گفتم طرف سنی مذهبه استوری هاش اگر خونده باشید واضح است که سنی مذهبه تازه مگه سنی مذهب بودن فحشه که چاپ نکردید منم شیعه مذهبم تازه تحقیقی به قضیه نگاه کردم دیدتون خیلی سطحیه
در آیه وضوء در سوره مائده نیز با عمل به توصیه قرآن مبنی بر رعایت اتصال قول الهی، برداشت واحدی حاصل میشود ….
تمام اجزاء آیه را تا انتها ملاحظه بفرمایید تا ساختمان بیانات مندرج در آن قابل مقایسه شوند:
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ﴿۶﴾
کلمه “امسحوا” دوبار آمده است…بار اول در وضوء بار دوم در تیمم با خاک…
عبارت تیمم که با “فا” شروع میشود تا پایان خود ، دو موضع صورت و دستان ، هر دو را در بر میگیرد…
عبارت وضوء نیز که با “فا” شروع میشود تا پایان خود ، مواضع صورت و دستان تا مرافق و پاها تا مچ پاها را در بر میگیرد….در این عبارت دستور مسح با “و” بصورت ترکیب عطفی در محل لازم خود در ترتیب شستن اعضاء ، با خیسی دستان انجام میشود…
البته مناسک (مانند حج) تماما در قرآن نیست و امکان و لزومی هم نداشته است…با تسلیم به اتصال قول الهی و آگاه شدن به اهداف اصلی قرآن بطور صحیح ، قلوبی پیدا میکنیم که میتوانیم به وحدت در مناسک هم برسیم…
برادرگرامی کمی بیشتراقوال مختلفه را ملاحظه کن چندتا تفسیر رو بخون اگر ازمتون عربی نتونی استفاده کنی متوجه نمیشی که مفسرین عامه و خاصه چه گفته اندودرچه مواردی اختلاف داشتند بایددرجریان وقایع قراربگیری سپس به نقد آرای دیگران بپردازی. حداقل تفسیر طبری فخررازی آلوسی ازاهل سنت والمیزان مجمع البیان راازاهل تشیع ببین بعد نظر بدید تا قابل استفاده باشه. وگرنه سکوت والاترین پاسخه!
هر زمان جواب از قرآن گرفته و آشکار شود در رد آن میتوان همین موضع شما را داشت…
دوست عزیز، در هر فرقه و با استناد به روایات آن فرقه دهها تفسیر حق بجانب نوشته شده و میشود و خواهد شد ، چه زمانی باید قرآن و اتصال قول الهی مبنا قرار گرفته و مرور شود؟
انتطار این بود خود شما یا در صورت نیاز با کمک از مراجع و منابع خود ، نهایه در جواب نشان دهید کجای برداشت ما اشتباه است…نه اینکه رجما بالغیب بگویید به تفاسیر متعدد رجوع نشده…با این کار و با حربه تخصص گرایی ، قرآن در انزوا واقع شده و میشود و خود را هم از آن دور میکنید….
وَمِنْهُمْ مَنْ يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا حَتَّى إِذَا جَاءُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ ﴿۲۵﴾ انعام
وَهُمْ يَنْهَوْنَ عَنْهُ وَيَنْأَوْنَ عَنْهُ وَإِنْ يُهْلِكُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ ﴿۲۶﴾ انعام
قرآن برای زنده ماندن خواننده آن است و شما نمیتوانید دستگاه تنفس همراه دائمی برای دیگری باشید…باید روش فهم از قرآن و نه فقط تجوید را آموزش بدهید…آموزشی که خواننده خود بفهمد در مورد خاصی جزئیات تخصصی لازم است…ترتیب و نحوه شستن برای وضوء از قرآن برای همه لازم است و چندان تخصصی نیست و اتفاقا میتواند جذاب باشد…
باید بتوانید با بیان و متد مستقل از فرقه گرایی و بیان منطقی و ساده هر برداشت جدی از یک آیه را از جانب هر مشتاقی ، نقد کنید… با نشان دادن عدم رعایت ارتباط اجزاء آیه و آوردن آیه ای دیگر در تایید و یا متناقض شدن با آیه ای دیگر و قس علیهذا…
…و این همه مقدمات آماده سازی است برای شرکت در شوراهای موثر بین مومنین در سطوح مختلف… شوراهای متخصصین اقتصاد کلان و سیاست و حقوق بین الملل و …که جای خود دارد…سوره مزمل…
هر زمان جواب از قرآن گرفته و آشکار شود در رد آن میتوان همین موضع شما را داشت…
دوست عزیز، در هر فرقه و با استناد به روایات آن فرقه دهها تفسیر حق بجانب نوشته شده و میشود و خواهد شد ، چه زمانی باید قرآن و اتصال قول الهی مبنا قرار گرفته و مرور شود؟ البته نمیتوان منکر شد ، شاید در این مورد در تفسیری این روش رعایت و همین نتیجه گرفته شده باشد…
ظاهر شدن سادگی بیانات قرآن با روش مورد اشاره خودش ، که در لفافه روایات فرقه ای غامض پیچیده شده اند ، شوک آور خواهد بود….
انتطار این بود خود شما یا در صورت نیاز با کمک از مراجع و منابع خود ، نهایه در جواب نشان دهید کجای برداشت ما اشتباه است …نه اینکه رجما بالغیب بگویید به تفاسیر متعدد (که حتما باید عربی باشند) رجوع نشده…
درباره وضوء اختلاف برسرمعطوف علیه«ارجلَکم» وباتوجه به اینکه برخی قُرّاء «ارجل» رامجرور قرائت کرده اند. مانندابن کثیروحمزه وابوعمرو وعاصم البته باروایت ابی بکروبرخی برای حل مشکل به جوار متوسل شده اندکه فخررازی وعده ای ازمفسران آن را مردودمیداند..وطبری بعداز بررسی های مفصل حکم به جواز غسل ومسح می نماید وعده ای ازرواة اهل سنة میگویند :نزل القرآن بالمسح والسنة بالغسل!! ( تعارض قرآن باسنت!!) اگرانقدر راحت بود که اینهمه قیل وقال نداشت. با گفتن «ترکیب عطفی!» که آیه تفسیر نمیشه. این موارد راببینید تا درکوران تعارضات واقع شوید سپس به ارائه نظر بپردازید.
در آیه وضوء متوقف شدن بر روی یک قسمت از آیه و ادعای قرائات مختلف در آن محل راه درست نیست باید تمام آیه و عبارات آن مقایسه شوند….البته در هر آیه ای نیز چنین است نباید در یک قسمت متوقف شده و نتیجه گیری کنید بلکه تمام عبارات هر آیه تا انتها با هم منظور شوند و سپس نتیجه گیری کنید….و این همان رعایت اتصال قول است…
برادردینی هرکس بارأی وخردخویش بقرآن نظرمی افکند شمانمی توانیدتفسیردیگران رافرقه گرایانه تلقی کنید وخودتان باعقل فردی خویش برد۱اشت خودتان راحق وبرداشت سایرین راباطل بدانید شمانگاه خودتان را فرافرقه ای ندانید نگاه شماهم نهایتا یک نگاهی درعرض سایرنگاه هاست بسیاری ازافراد از تفسیر قرآن بقران می گویند اما اختلاف همچنان پابرجاست مسأله به این راحتی قابل حل نیست که بگوییم فقط به قرآن استناد کنیم بله به قرآن استناد کنیم اما کدام برداشت منطبق باقرآن است محل نزاع است. اینجاست که اگربه عترت تن میدادیم مشکل حل بوداما نه فِرَق مختلف تن دادند ونه حتی کاملا شیعه … وشد آنچه شد.
البته که “….هرکس بارأی وخردخویش بقرآن نظرمی افکند…”
بنظر میرسد روش برداشت مورد تایید قرآن در خود قرآن بدان اشاره شده است و آن رعایت اتصال قول الهی است :
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾ قصص
پیش از رعایت اتصال قول ، باور به همین چیدمان لازم است و یا فرض شود….همانطور که “قال قائل” در سوره یوسف ، سرنوشت یوسف را تحت کنترل الهی قرار داد ، هنگام جمع آوری قرآن نیز نظر محق تحت کنترل الهی بیان میشود…
با رعایت اتصال قول الهی ، که اتصال اجزای هر آیه و آیات هر سوره ذیل آن قرار میگیرد ، نتایجی حاصل میگردد که این چیدمان را باور میکنیم…
“تدبر” و “جابجا نکردن مواضع کلمات” در همراهی با همان رعایت اتصال قول الهی هستند…..
اما چه میشود کرد صاحبان قدرتمند منافع بزرگ در این چیدمان شک و تردید ایجاد و نظرات سفارشی را با طبل و نقاره تبلیغ میکنند…..
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿۲۶﴾ فصلت
Quranmizan[.]com
البته که “….هرکس بارأی وخردخویش بقرآن نظرمی افکند…”
بنظر میرسد روش برداشت مورد تایید قرآن در خود قرآن بدان اشاره شده است و آن رعایت اتصال قول الهی است :
وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ ﴿۵۱﴾ قصص
پیش از رعایت اتصال قول ، باور به همین چیدمان لازم است و یا باید فرض شود….همانطور که “قال قائل” در سوره یوسف ، سرنوشت یوسف را تحت کنترل الهی قرار داد ، هنگام جمع آوری قرآن نیز نظر محق تحت کنترل الهی بیان میشود…
با رعایت اتصال قول الهی ، که اتصال اجزای هر آیه و آیات هر سوره ذیل آن قرار میگیرد ، نتایجی حاصل میگردد که این چیدمان را باور میکنیم…
“تدبر” و “جابجا نکردن مواضع کلمات” در همراهی با همان رعایت اتصال قول الهی هستند…..
اما چه میشود کرد صاحبان قدرتمند منافع بزرگ در این چیدمان شک و تردید ایجاد و نظرات سفارشی را با طبل و نقاره تبلیغ میکنند…..
وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ ﴿۲۶﴾ فصلت
مشکل دربی اطلاعی است نظردادن بدون زحمت تحقیق ، بافتن است. ارائه نظربدون خواندن حتی یک کتاب درباب مسأله موردنظر کارعوامانه است.
والسلام علی عبادالله الصالحین
در کتاب تفسیر شریف لاهیجی ج 1 صفحه 497 ذیل آیه اطاعت میخوانیم :
***”……فَإِنْ تَنازَعْتُمْ پس اگر انتزاع و خلاف كنيد أى مؤمنين در ميان يكديگر فِي شَيْءٍ در چيزى از امور دينيه فَرُدُّوهُ پس باز گردانيد آن را إِلَى اللَّهِ بسوى خداى تعالى يعنى بسوى كتاب خدا فى نهج البلاغة
«فردوا الى اللَّه أن يحكم بكتابه»
وَ الرَّسُولِ و بسوى فرستاده او، ردّ بسوى رسول اين چنين است كه در زمان او سؤال از او كنند و بعد از او رجوع بسنت او نمايند و بائمه معصومين سلام اللَّه عليهم أجمعين و جمعى گفتهاند كه: چون حكم ائمه هدى عليهم السلام همان حكم رسالت پناه است. صلى اللَّه عليه و آله بقرينه سابقه ذكر اولى الامر درين جا ننمود، اما از احاديث اهل بيت قدس طهارت سلام اللَّه عليهم ظاهر مىشود كه «و اولى الامر» درين مقام نيز در قرآن بوده آن را از نظم قرآن انداختهاند و تحريف نيز در عبارت قرآن كردهاند چنانچه على بن ابراهيم بطريق صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده كه آيه اينچنين نازل شده كه……”***
فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الْأَبْصَارِ