واکنشی به دو اطلاعیه اپوزیسیون
واکنشی به منشور «مهسا» که چهره های سیاسی و هنری اپوزیسیون حاضر در دانشگاه جورج تاون و همچنین بیانیه ۵ حزبی که ائتلاف کرده اند و خود را جمهوری خواه می دانند منتشر شده است که احسان هوشمند در روزنامه شرق به آن واکنش نشان داده است در ادامه این یادداشت را می خوانید:
انتشار منشور همبستگی و سازماندهی برای آزادی از طرف چند نفر از ایرانیان خارج از کشور بازتاب کمی در داخل و البته بازتاب زیادی در رسانههای فارسیزبان خارج از کشور داشت. پس از برگزاری نشست هشت نفر از چهرههای سیاسی و هنری اپوزیسیون در دانشگاه جورج تاون آمریکا، منشور این گروه منتشر و امضای چند نفر از چهرههای سیاسی، حقوقبشری، هنری و دبیر یکی از احزاب مسلح قومگرا پای این منشور قرار دارد. این منشور یکی از آخرین اقدامهایی از این دست است که از سوی بخشی از نیروهای اپوزیسیون برای نزدیکترشدن دیدگاهها و ائتلاف صورت میگیرد. همچنین در این روزها پنج گروه سیاسی از تشکلهای ایرانیان خارج از کشور که خود را جمهوریخواه مینامند نیز در اطلاعیهای با عنوان همگامی برای جمهوری سکولار دموکرات در ایران، همکاری خود را اعلام کردند. اینکه تا چد اندازه این افراد و جریانها، افکار عمومی ملت ایران را نمایندگی میکنند، موضوع این یاداشت نیست، بلکه تأملی درباره یکی از نکات حساس و معنادار و جدی این دو منشور مورد توجه یاداشت است؛ نکتهای که به نظر میرسد اتفاقی نیست و احتمال کمی دارد به صورت اتفاقی روی داده باشد.
1- پایهایترین موضوع، در هر نوع کنشگری سیاسی فعالیت در چارچوب ترمینولوژی و واژهها و مفهومشناسی سیاسی در جهان امروز است. اساس سیاست در دنیای امروز بر پایه مناسبات دولت–ملت تعریف میشود. به عبارت دیگر مناسبات درونی در هر کشوری و مناسبات خارجی آن کشور تابعی از نوع مناسباتی است که میان ملت و دولت برقرار است. بر این مبنا مبرهن است که دولتهای ملی بنیان مناسبات سیاسی در دنیای امروز را تشکیل میدهند. تعریف مناسبات میان ملت و دولت گاه البته با چالشهایی روبهرو است. گروهی با این دست از مفاهیم در جهان امروز سر ناسازگاری دارند. مارکسیستهای جهانوطنی که در پی استقرار دیکتاتوری پرولتاریا یا حکومت جهانی کارگران بوده و هستند، ازجمله این جریانها هستند. امتگرایان نیز که خواهان حکومت دینی جهانی هستند و مناسبات دولت و ملت و وجود ملتها را مانعی در برابر تحقق مدینه فاضله جهانوطنی دینی میدانند، در برابر ملتها مقاومت میکنند. نمونه اخیر این گروه را میتوان در القاعده یا داعش دید. البته گروهی دیگر از نیروهای سیاسی در دنیای امروز هستند که مخالفان سرسخت مناسبات دولت–ملت بر پایه همبستگی ملی هستند. این گروه قومگرایان افراطی هستند که تجزیه کشورها و نپذیرفتن تکملتی بودن یک کشور خاص را در کانون توجه خود قرار دادهاند. بخشی از این گروهها در ذیل رویکرد استالینی «مسئله ملی» ساختار فعالیت خود را ساماندهی کردهاند. در ایران هم هر سه جریان نمونههایی دارند.
2- در اینکه ایران کشوری تاریخی است و ملت ایران نیز ازجمله ملتهایی است که از منظر علم جدید سیاست واجد ویژگیهای تمام و کمال یک ملت است، شکی نیست. از انقلاب ملی مشروطیت ملت ایران در چارچوب قانون مشروطه موجودیت حقوقی و رسمی خود را مسجل کرد. هرچند پیش از آن ملت ایران یکی از موجودیتهای سیاسی شناختهشده در جهان بود، اما از مشروطه است که روابط دولت–ملت بر مبنای قانون تجربه تازهای در سپهر سیاسی ایران مییابد. از منظر تحلیلی هم ملت ایران از معدود ملتهایی است که با توجه به دیرینه غنی تاریخی، اسطورهای، فرهنگی، زبانی و ادبی و سنتها و مناسک و درفش و سلسلههای حکمرانی و ابعاد سرزمینی و سرحد و دیگر عناصر مادی و غیرمادی و معنوی و خاطره جمعی مشترک و حافظه تاریخی از گذشتههای دور و حتی پیش از ظهور دولت جدید در ایران یعنی پیش از مشروطه واجد مختصات و ویژگیهایی بوده است که ایرانیان را بهعنوان یک ملت تاریخی از دیگران متمایز میکند. به قول منابع تاریخی و ازجمله طبری در تاریخ طبری «از اقوام منسوب به حضرت آدم علیهالسلام جز ایشان (ایرانیان) قومی نبوده که ملکشان دوام و اتصال داشته باشد». در دوره جدید نیز به قول ارنست اورسل «ملت ایران چون ملتی کهنسال است و در قرون و اعصار ریشههای مستحکمی دارد، به این جهت ملت پابرجا و پرجاذبهای است». گوبینوی فرانسوی هم در سه سال در آسیا میگوید ایرانیان «ملتی کهنسالاند و شاید همانطور که خودشان میگویند کهنسالترین ملت جهان باشند که حکومتی منظم داشته و بر روی زمین مثل یک ملت بزرگ عمل کرده است. این واقعیت در روحیه هر خانواده ایرانی وجود دارد. فقط طبقات تحصیلکرده نیستند که آن را میدانند، بلکه عامیترین طبقات نیز همواره آن را در نظر دارند».
3- در روزهای گذشته به صورت همزمان نزدیک به هم، دو طیف از نیروهای سیاسی خارج از کشور با دو رویکرد متفاوت که نشانگر دو جهت مختلف سیاسی است، اقدام به انتشار دو منشور و اطلاعیه سیاسی کردند؛ اما در کمال شگفتی در هر دو منشور و اطلاعیه واژه و مفهوم اساسی و بنیادین «ملت ایران» حذف شده است. در حالی در این اطلاعیهها مفهوم ملت ایران به کار نرفته و در مقابل از مفهوم مبهم و کشدار و نامشخص در ترمینولوژی علم سیاست از مردم ایران استفاده شده که گویی ملتی به نام ایران نزد این جریانها مشروعیت ندارد یا اینکه این اشخاص و جریانها در ملتبودگی ایرانیان دچار شک و تردید هستند یا شاید اعمال فشار گروههای چپ و مارکسیستی سابق یا قومگرایان عامل این وضع باشد یا اینکه به دلایل دیگر چنین اتفاقی ظهور و بروز پیدا کرده است. بااینحال، به نظر نمیرسد حذف مفهوم بنیادین و اساسی «ملت ایران» از تابلو و ویترین این دو جریان که به صورت نسبی همزمان روی داده، پدیدهای تصادفی باشد. آیا این افراد و جریانها در کاربست مفاهیم پایه و اساسی یعنی «ملت ایران» دچار شک و تردید یا بدتر مخالف «ملت ایران» هستند؟ آیا از نظرگاه این جریانها ایران چندملتی است؟ همانگونه که چپها میگویند چندملیتی؟
انتهای پیام
شمار منشورهای رنگارنگ منتشر شده در خلال سال های اخیر به خصوص از آغاز کمپین فشار حداکثری در خارج از کشور را به سختی میتوان به خاطر سپرد و از این دو منشور اخیر هم انتظار نمیرفت که حرف چندان متمایزی با منشورهای سابق و شاید به زعم نویسندگانش کهنه و یا بی اعتبار شده داشته باشد. این دو منشور بیش از یک عمل شتابزده تبلیغاتی توسط رسانه های فارسی زبان خارج از کشور نیست و این هم مثل همان تبلیغات سیرک وکالت دادن است که اینبار اگر نظر خریدار جلب شد یک منشور مجانی هم دریافت میکند.