خرید تور تابستان

روزگار سخت روزنامه نگاری

مهدی افروزمنش در هم میهن نوشت: مطبوعات در ایران دوره‌های مختلفی از انواع فشارها و تحدیدها را از سرگذرانده‌اند. دوره‌های کوتاه و طولانی که به‌صورت روشن، تابعی از وضعیت سیاسی کشور بوده است. بنابراین پربیراه نبوده که در بررسی جزئیات برخورد با مطبوعات، بیشتر از همه به‌نام خبرنگارها، یادداشت‌نویس‌ها و تحلیلگران حوزه‌های سیاسی برخورد. آنها همواره اولین قربانیان تحدید علیه مطبوعات بوده‌اند به‌گونه‌ای‌که دماسنج فشار بر مطبوعات همواره بر میزان آسودگی یا محدودیت آنها تنظیم بوده است. در این راستا به لیست بلندبالایی از اسامی این همکاران برخورده می‌شود اما سال 1401 را باید از این نظر سالی خاص برای مطبوعات برشمرد. سالی که دماسنج فشارها نه با احضار، پرسش و پاسخ و بازداشت خبرنگاران سیاسی که با بازداشت خبرنگاران اجتماعی بالا و پایین شد. در تماشای کلیت فشارها این تفکیک بیانگر نکته خاصی نیست اما در نگاهی نزدیک‌تر این تغییر جهت سویه فشارها بیانگر اهمیت موضوع اجتماعی در بررسی مسائل قلمداد می‌شود. طلیعه‌های این تغییرجهت البته از سال‌ها قبل و با خلق اصطلاح «سیاه‌نمایی»، به‌عنوان اتهامی علیه خبرنگاران آغاز شده بود اما سال 1401 به اوج خودش رسید. نگاهی گذرا به خبرنگاران تحت‌فشار قرار گرفته و حتی فراتر از خبرنگاران دلیل فشار به روزنامه‌ها، بیانگر در صدر بودن رویکردهای اجتماعی به‌خصوص زنان است. زنان هم به‌عنوان سوژه، هم ابژه فشارها، امسال با فاصله بسیار زیادی از سایر سوژه‌ها و ابژه‌ها در صدر قرار داشتند. این موضوع به‌خصوص در سالی مملو از اخبار سیاسی مربوط به تحریم‌ها، لفاظی‌های خارجی، عملکرد آژانس و چندین و چند تنش عمده بین ایران و آمریکا به‌علاوه سالی پر از حاشیه‌های اقتصادی مانند افزایش قیمت‌ها و اختلاس‌‌ها به موضوع اهمیت بیشتری هم می‌دهد. در این سال از میان 77 نفر خبرنگار بازداشت‌شده بعد از شهریورماه (آمار تقریبی و مربوط به موارد گزارش‌شده به کمیته آزادی خبرنگاران انجمن صنفی روزنامه‌نگاران است)، درصد خبرنگاران اجتماعی یا شهره به این صفت، بیشتر از سایر تخصص‌های درون روزنامه‌نگاری بوده است. هرچند تعداد زیادی از این خبرنگاران بعد از دریافت حکم به قید وثیقه آزاد شده‌اند اما با این‌حال آنچه اهمیت دارد، بازداشت آنها در پروسه فشار بر مطبوعات است. خبرنگاران اجتماعی در این سال بیشتر به خاطر فعالیت‌های خود در زمینه جامعه مدنی، گزارش آسیب‌های اجتماعی و مسائلی از این دست تحت فشار قرار گرفته‌اند. اوج این مسئله در بازداشت طولانی الهه محمدی و نیلوفر حامدی متبلور است که به‌سبب انتشار خبر فوت مهسا امینی در پروسه ارشاد و گزارش میدانی از مراسم خاکسپاری مراسم دفن او بوده است.

افشین امیرشاهی در هم میهن نوشت:

روزنامه‌نگاری در روزها و ماه‌های گذشته را شاید بتوان متفاوت‌ترین نوع روزنامه‌نگاری نسبت به همه سال‌های گذشته دانست. در 30سال گذشته قطعا هیچ‌وقت نوشتن به دشواری چند ماه گذشته نبوده است. اتفاقاتی در کشور رخ داد که باعث نارضایتی بخشی از مردم شد. اوج التهابات و نارضایتی‌ها نیز پس از مرگ تلخ مهسا امینی شکل گرفت و باعث شد انتظارات مردم از روزنامه و روزنامه‌نگاری برای پرداختن به مطالبات فراوان‌شان بیشتر شود. مردم به رسانه‌هایی احتیاج داشتند که صدایشان باشد و بتوانند به آنها اعتماد کنند. رسانه‌هایی که با مشی و منش بی‌طرفانه خودشان بتوانند رنگ و بوی جامعه را منعکس کنند. اما این اتفاق به‌درستی نیفتاد. چون بیشترین بازداشت، احضار و اخطار به روزنامه‌نگاران در چند ماه گذشته رخ داد. خبرنگارانی که می‌بایست چشم بینای مسئولان در آسیب‌ها و مشکلات فراوان کشور باشند، در معرض مخاطرات بسیار زیاد قرار گرفتند. نتیجه اینکه پرداختن به سوژه‌ها، تحلیل پدیده‌های اخیر و واکاوی رویدادها نه‌تنها آسان نبود که پیچیدگی‌های خاص خودش را پیدا کرد. نمی‌شد راست و مستقیم سراغ خود موضوع رفت. گاهی پیش آمده که یک موضوع انتقادی را می‌بایست در لفافه بیان کنیم. لازم بوده که لحن نرم و ملایم به موضوع بدهیم و عواقب حقوقی انتقاد را در نظر داشته باشیم. با وجود رعایت همه این موارد، روزنامه‌ها با شکایت‌های پشت سر هم مواجه شده‌اند. شکایت پشت شکایت. به‌طوری‌که می‌توان گفت ناقوس مرگ ارزش‌های روزنامه‌نگاری به‌صدا در آمده است.

وقتی دست روزنامه‌نگار برای پرداختن به مسائل مهم مردم باز نباشد، طبیعی است که مردم نیز اعتمادشان را از دست می‌دهند. در چنین شرایطی مردم به چه دلیل باید روزنامه بخرند؟ و اساسا چگونه می‌توان چراغ مطبوعات را روشن نگه داشت؟ به‌خصوص که رسانه‌هایی خارج از مرزهای ایران فعالیت می‌کنند که هیچ‌کدام محدودیت‌های روزنامه‌نگاران داخل کشور را ندارند. طبیعی است که رسانه‌های داخل به‌تدریج تاثیرگذاری‌شان را از دست می‌دهند و مرجعیت رسانه‌های داخلی بیش از پیش تضعیف می‌شود.
برخی از عکاسان، خبرنگاران و روزنامه‌نگاران به هر دلیلی نوشتن در شبکه‌های اجتماعی را در پیش گرفتند. چون حداقل می‌توانستند با مسئولیت خودشان محتوایی که مورد نظرشان بود را تولید کنند. اما در چند ماه گذشته شاهد احضار و بازداشت بسیاری از روزنامه‌نگاران بودیم که در شبکه‌های اجتماعی فعال بودند. اگرچه خوشبختانه بیشتر روزنامه‌نگاران با تمهید دستگاه قضایی آزاد شده‌اند اما همین اخطارها، احضارها و سوال و جواب کردن‌ها، تاثیر خودش را روی جنس تولیدات اهالی رسانه می‌گذارد و نمی‌تواند در محافظه‌کاری‌شان در نوشتن بی‌تاثیر باشد.
آزادی مطبوعات بخش مهمی از آزادی بیان در کشور است. توسعه بدون آزادی بیان رخ نمی‌دهد. مطبوعات که آزاد نباشند، فساد رشد پیدا می‌کند. اگر روزنامه‌نگار نتواند در چارچوب قانون اساسی به شکل آزاد و بدون ترس و واهمه از خطر اخطار و شکایت و بازداشت بنویسد، قطعا شاهد بلااثر شدن مطبوعات و روزنامه‌نگاری خواهیم بود. در چنین شرایطی است که فضا برای عامل فساد و نابرابری باز می‌شود. اکنون نمی‌توان فضای مطبوعات را فضایی باز توصیف کرد. اگرچه درها به طول کامل به روی مطبوعات بسته نشده است، اما نمی‌توان آزادی مناسبی برای فعالیت مطبوعات متصور بود. البته که این مسئله هم به ضعف فعالیت نهادهای مدنی در کشور بر می‌گردد که اگر این‌طور نبود قطعا مطبوعات نیز در شرایط بهتری می‌توانستند کار کنند. اما هر چه بود و هر چه هست، روزنامه و روزنامه‌نگاری در این روزها، حال و هوای خوبی ندارد. از مشکلات دشوار معیشتی گرفته تا بگیر و ببندها و خط قرمزهایی فراوان. تعداد محدودی از رسانه‌ها هم که سعی می‌کنند رویکرد انتقادی خودشان را حفظ کنند با فشار بی‌امان مواجه می‌شوند. این روزها صدای مردم بودن، بسیار دشوار شده و نوشتن برای مردم دشوارتر. روزنامه‌نگاری حال و روز خوبی ندارد؛ شاید چیزی بین مرگ و زندگی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا