خرید تور نوروزی

ورانداز برانداز نیست!

مرتضی مردیها، استاد دانشگاه در یادداشتی در کانال تلگرامی خود نوشت:

از قدیم‌الایام‌ که اهالی لغت یا نُقَط (جمع نقطه) بحث‌هایی راجع به درستی و غلطی برخی کلمه‌ها و ترکیب‌ها داشتند، یک ماجرا هم ناظر بود به واژۀ «برانداز».

ما قصد سیاسی- امنیتی کردن بحث را نداشتیم (راستی آیا در کشورهایی مثل ما و کوبا و کرۀ بالا و این‌ها، بحث سیاسیِ غیرامنیتی هم وجود دارد؟ بعضی امنیت‌ها چقدر ناامن است!) واقعاً نیتمان ادبیات بود.‌ باور بفرمایید که این تشابه به‌کلی تصادفی است‌.

بله، داشتم عرض می‌کردم که کلمه یا ترکیبی داریم، «برانداز»، که با فعل‌های کمکیِ بودن و کردن و شدن صرف می‌شود. اشکال کار (منظورم اشکال ادبی است) از جایی آغاز می‌شود که کلمۀ دیگری هم هست که با این قریب‌‌المخرج است: ورانداز. که ایضاً با همان افعال کمکی صرف می‌شود. از اهل ادب، کسانی این دو را دو چیز دانسته‌اند.‌ گفته‌اند «برانداز» ناظر است به چیزی را از بن انداختن و سرنگون کردن (که از قضا هر وقت هم شنیده می‌شود برخی حکومت‌ها آن را به خود می‌گیرند)، حالی‌که کلمۀ «ورانداز» اعم از صیغۀ فاعلی یعنی ورانداز کردن یا مفعولی یعنی ورانداز شدن، یک چیز دیگر است؛ مثل وقتی که کسی به مردی یا به زنی نگاهی سریع ولی سرتاپا می‌اندازد ببیند چند‌مرده حلاج است. به عبارتی، ارزیابی و سنجش (یا بقول قدمای ولایت ما، سوسگ و سنگ) کردن یا شدن. بر این اساس، چنانچه کسی بگوید فلانی را برانداز کرد ببیند به‌درد فلان کار می‌خورد یا نه، غلط است؛ بایستی بگوید فلانی را ورانداز کرد.

باری، هستند کسانی که چنین فرقی را وقعی نمی‌نهند و می‌گویند ورانداز همان برانداز است؛ روایتِ مُحَرّفِ آن است. این دو تا دو تا نیستند، یکی بیش نیست.

ماجرا از اینجا یک نسبتی هم با سیاست و امنیت پیدا می‌کند. چرا که گویا حکومت‌های امنیتی (که یک وقت فکر نکنید منظورم آن حکومت‌هایی است که ناامنی می‌آورند) هم بر این قول اخیر هستند؛ معتقدند که کسانی که حکومت یا امور مربوط به آن (که گویا همۀ امور است) را ورانداز می‌کنند (یعنی همان سنجش و ارزیابی و شاید انتقاد و این‌ها) در حقیقت، دارند برانداز یا براندازی می‌کنند. لذا هیچ وراندازی نیست مگر آنکه برانداز باشد. از اینجاست که چون خلایق دائم در حال ورانداز کردن امور هستند و امور هم همه مال حکومت است، پس همه دارند براندازی می‌کنند و برانداز هستند.‌ و از همین جا، سر قوه قضاییه هم شلوغ می‌شود و ناگزیر است همه روزه به کار ده‌ها میلیون برانداز (که به دروغ مدعی ورانداز کردن هستند) رسیدگی کند.

خب، حتماً شما هم با من‌ موافقید که بهتر است کار را به کاردان بسپریم و از عالیۀ علًیه، سرکار خانم اقتصادی‌نیا، که متخصص ادبیات هستند، و نیز از جناب استاد تدینی، که متخصص سیاست، نه، ببخشید، کارشناس فاشیسم هستند، تقاضا کنیم به میز گردی بیایند و در این باب گفت‌وگو کنند، شاید ما هم قدری روشن شویم.

باری، عجالتاً تا آن بزرگواران آماده شوند، یک نکته کوچک را که همین چهارشنبه بعد از سوری تجربه کردم، بنده اشارت و شما عنایت کنید، تا بعد.

آن آشی که در سایت ثنا برای فدوی بار نهاده بودند، یک وجب روغن رویش بود و گرچه ما را بدواً تکان داد، ولی قدری که فکر کردیم فهمیدم پر هم بد نیست. فی‌الجمله ذوقی هم کردیم. باری، وقتی به آن دادسرای مقدس پا نهادیم معلوممان شد که گویا مشکل از جنس ویراستاری بوده.  گویا آن اتهامات وزین کار ویراستاری بود که از نظر ادبی معتقد بود که ورانداز و برانداز یکی است. از ظهر دوشنبه که آنها احضار فرمودند، تا صبح چهارشنبه، که ما حاضر شدیم، گویا ویراستارها هم‌ نوبت تغییر پستشان رسیده بود. چرا که، من که با کلی اُهِن و تُلُب، در قامت یک برانداز، کلی باد کرده بودم، وقتی رسیدم گفتند خواب دیده‌ای خیر باشد، برو مشغول ورانداز کردنت باش، تو را چه به براندازی!

البته توی ذوق آدم زدن، آن هم شب عید، و تو روی زن و بچه و در و همسایه، کار خوبی نیست. (یادم هست زمان جنگ، اطلاعیه‌ای دادند که آقا کار به بیخ رسیده و یک یا علی دیگر. قرار است خرمشهر را آزاد کنیم (کاری که گویا خدا روی دست ما بلند شد و خودش کرد). بشتابید برای وطن. خلاصه، یک‌هو دیدیم در اصفهان سیل خلایق رو به پادگانند. هزاران نفر. ناگهان، مثل بقیه کارهایشان، ناغافل ملتفت شدیم که ای بابا! نقداً امکانات نیست. (داد از امکانات! در جلسه‌ای با مرحوم استاد جواد طباطبایی بودم و استاد عزت‌الله فولادوند. آقای طباطبایی گفت از کسی پرسیدند چرا ترک شدی، گفت امکانات نبود، گفتند خب چرا لر نشدی (نگاهی با خنده شیطنت به آقای فولادوند) گفت آخه اینقدر هم بی‌امکاناتی نبود.) القصه، دیدیم امکانات هست، ولی برای چند صد نفری نه بیشتر. با این چند هزار نفر متقاضی الان چکار کنیم؟ مثل مرحوم آیت‌الله … که گویا گفته بود هر وقت باران می‌آید مرا می‌فرستند برای خواندن خطبه‌های نماز جمعه، اینها هم کسی بهتر از من پیدا نکردند که تو برو بگو فعلاً منتفی است. رفتم گفتم. والذاریاتی بود. اعتراض داشتند. می‌گفتند جلوی ما گاو کشته‌اند و بدرقۀ جبهه‌مان کرده‌اند، حالا برگردیم بگوییم نرفتیم، نشد؟ زکی! یکی گفت من الان می‌روم یک بلیط اصفهان مشهد می‌گیرم، می‌روم آنجا و بعد برمی‌گردم می‌گویم جبهه بودم.

غرض اینکه نقل یا نقد حال ما هم همین بود. با (بقول جارچی‌های قدیم که چاووش می‌خواندند که های مردم بشنوید و به نشنیده‌ها هم برسانید که پسین فردا علی‌الطلوع جعفر عم‌اوغلی دارد راهی می‌شود به زیارت کربلا) با چاووش برانداز از خانه و محله با کلی اسفند دود کردن و شاباش رفتیم دادسرای اوین و با یک اختلاف ویراستاری، شدیم ورانداز. حالا برگردیم به دوست و آشنایی که کلی کمپوت خریده بودند برای ملاقات چه بگوییم. حقاً من هم باید می‌رفتم مشهد یک‌مدتی. باری، زن و بچه هنوز محل مشایعت را ترک‌ نکرده بودند و نشد. یک جمله هم‌ مصیبت بخوانم و الفاتحه.

روز قبل، یعنی روز قرائت برانداز، من در خانه چیزی خواستم، مادر بچه‌ها گفت حالا داری می‌روی زندان که قرار نیست لوس بشوی، که بچه‌های مادر (خدا خیرشان بدهد) اعتراض کردند که بابا (در اینجا استثنائاً یعنی مامان) خب یک روز هم بگذار لوس بشود، حالا که دارد می‌رود حبس، طوری نیست.

باقی فعلاً بقایتان

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. از “فصلنامه دولت پژوهی، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، سال پنجم، شماره 12 ، بهار 2311 ، صفحات 75 11
    دولت رفاه و دوگانه ی سوسیال دمکراسی لیبرال دمکراسی”
    تقریبا در انتها میخوانیم :
    “….به نظر میرسد در قرن بیست و یکم سوالی با این عنوان که لیبرال دمکراسی یا سوسیال دمکراسی، دولت رفاه یا دولت ژاندارم، هرچه بیشتر جای خود را به این میدهد که مصوبه اکثریتی موقت و محدود به حدود کشوری و ایالتی بگوید در این جامعه با این مختصات و این شرایط در موقعیت فعلی این نسبت از مالیات/حمایت، این نسبت از قاعدهمندی/بیقید و بندی تولید و تجارت، و … کارسازتر است. یکی از علل کاهش تشخص و کارکرد احزاب سیاسی هم همین است…..”
    چنانجه در کنار این آیه از قرآن قرار بگیریم :
    يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَكُمْ بَيْنَكُمْ بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَنْ تَكُونَ تِجَارَةً عَنْ تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا ﴿۲۹﴾ النساء
    و در آن “تراض” را رضایت اجتماعی ، و نه فقط رضایت دو طرف ، بدانیم که البته با سیاق و اتصال آیات سوره سازگار است، میتوان گرایش سوسیال دموکراسی را رو به صلاح دانست…
    امید که اظهار نظر شما موجب بروز ماجرای مفرح برای بسیاری دیگر بشود…

  2. با عرض پوزش ، عبارت “شماره ۱۲ ، بهار ۲۳۱۱ ، صفحات ۷۵ ۱۱”
    کپی بدون کنترل الکترونیک از فایل pdf بوده ، صحیح آن چنین است: “شماره 21، بهار 1399، صفحات 57-29”

  3. الان به خیابان ریختن وشعار علیه رهبر دادن هزاران کانال تلویزیونی علیه یک نظام هماهنگ لجن پراکنی کردن ،بسیجی کشتن،چادر از سر زن مومنه کشیدن از مصداق ور اندازی یا بر اندازی است؟

    2
    2
  4. سلام و ارادت خدمت استاد مرديها خداوند هموارهموفقتان بدارد. معلوم نكرديد ايا ورندازي با براندازي ارتباط علمي دارد يا اينكه به تفاسير حاكمان برمي گردد.
    قلمتان و باورتان پايدار

  5. قراربود وراندازوبرانداز معنایش بنویسی تمام”امااز ان دسته ایرانی جماعت هایی هستی که واقعا واقعا وراج هستی,,دوکلمه دوالی سه چهارسطر توضیح وتعریف داردنه خروارهامثنوی”نسل امروزبیشترازچهارخط برای این مسایل هر گز نمیخواند.بدان.وهنرنوشتن امروزه این هست “خلاصه و کامل بنویس”

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا