خرید تور تابستان

در مقابل جامعه یونیفورم پوش | فردین علیخواه

فردین علیخواه|عضو گروه جامعه شناسی دانشگاه گیلان طی یادداشتی در کانال خود نوشت:

     در ایران وقتی می‌خواهیم وارد سازمان‌ها و ادارات دولتی شویم معمولاً در ابتدای ورود با بنر‌هایی مواجه می‌شویم که در آن‌ها، به ویژه برای زنان، الگویی برای لباس معرفی شده است. برخی از سازمان‌ها حتی عکسی از زنی را که لباسی ایده‌آل(از نظر متولّیان امر) به تن دارد بر روی بنر به تصویر کشیده‌اند. در سایر کشور‌ها نیز چنین الگو‌هایی وجود دارد با این تفاوت که مخاطب آن‌ها کارکنان سازمان هستند و نه ارباب رجوعی که به آن سازمان مراجعه می‌کند. به همین دلیل در برخی از سازمان‌های خارج از ایران شاهد «کارکنان یونیفورم‌پوش» هستیم.

یکی از کارکرد‌های یونیفورم، شبیه‌سازی و به تعبیر بهتر؛ یکسان‌سازی است. یونیفورم معمولاً فردیت را ویران می‌کند. در اینجا کارمند باجه شماره 4 تفاوتی با کارمند باجه شماره 1 ندارد.  
     سازمان‌های رسمی علاوه بر پوشش، در خصوص نحوه رفتار کارکنان خود نیز دستورالعمل دارند. اگر تک‌تک کارکنان از دستورالعمل‌های رسمی پیروی نکنند چرخ سازمان از حرکت باز خواهد ماند.

جامعه‌شناسانی مانند ماکس وبر و نسل‌های پس از او در این زمینه بسیار نوشتند و بسیار ایده‌پردازی کردند. آن‌ها رفتار‌های طبقِ روال، مشابه و مبتنی بر دستورالعمل در یک سازمان رسمی را مشخصه عقلانیت در سازمان‌های امروزی دانستند. البته بدون تردید آنچه در سطر نخست درباره ایران نوشتم با آنچه در جهان، و در افکار وبر، جامعه‌شناس آلمانی، جریان داشت بسیار متفاوت است. در ایران آن بنر‌ها به خواست و ارادۀ ستاد امر به معروف و نهی از منکر نصب می‌شوند و مسئولان هر سازمان موظف‌اند در خصوص رعایت پوشش، چه توسط کارکنان و چه توسط ارباب رجوع به طور منظم گزارش بدهند. در واقع در ایران، این ایدئولوژی تمامیت‌خواه است که اراده و خواسته‌اش به نصب آن بنر‌ها در ورودی ادارات منجر شده است. در مقابل، ولی در سازمان‌های رسمی جهان، عقلانیتی است که ویژگی یک سازمان رسمی به حساب می‌آید و هدف، افزایش نظم و بهره‌وری سازمانی است. برخی از جامعه‌شناسان روند اخیر را «بوروکراتیزه شدن» نامیدند. 

     باید نکته‌ای را در نظر گرفت. حتی در سازمان‌های رسمی جهان امروز نیز فرهنگ یونیفورم‌پوشی، و «سرکوب تفاوت‌های فردی» به چالش کشیده می‌شود. «خودمانی کردن فضای کار» توسط کارکنان یکی از اشکال مقاومت در برابر منکوب کردن تفاوت‌هاست. در همین راستا کارکنان سعی می‌کنند با اشیا، عکس‌ها و گل و گلدان در اتاق کار خود، به اشکال مختلف از «محو شدن فردیت» جلوگیری کنند و با ارتباط غیرکلامی حضور « منِ متفاوت» در بین «مای مشابه» را فریاد بزنند. آنان با یک قاب عکس، با یک لیوان یا فنجان طرح‌دار، یا با گذاشتن کتاب یا مجله ای در گوشه میز خود تلاش می کنند هویت متفاوت خود را به دیگران منتقل کنند، هویتی که فراتر و متفاوت از هویت یکسان کارمندی است. سازمان‌هایی مانند کمپانی « گوگل» به خوبی از پیامد‌های محوِ فردیت آگاه بودند که فرصت‌های ظهور و بروز فردیت در سازمان خود را فراهم کردند. در هر صورت، با وجود تلاش برای ایجاد تمایز و تفاوت در بین کارکنان، همچنان یکی از ویژگی‌های غالب سازمان‌های رسمی، یکسان‌سازی رفتار سازمانی و به تحلیل رفتن فردیت در مقابل سازمان است.

ولی نکته آن است که کارکنان یک سازمان در جهان امروز، با خروج از سازمان و پس از ساعات کار، تلاش می‌کنند تا به اشکال مختلف فردیت خود را احیا و تقویت کنند. آنان با پوشیدن لباس‌های متفاوت، با رفتن به باشگاه‌های مختلف، با شرکت در رویداد‌های موسیقایی مختلف، با رفتن به رستوران‌ها و کافه‌ها، با خواندن کتاب‌ها، حتی با سبک صحبت کردن و یا سبک رقصیدن متفاوت، تلاش می‌کنند تا بگویند « من آدم متفاوتی هستم و در جا‌ها و ساعاتی می‌توانم خودم باشم». در واقع من می توانم« آن خودی که دوست دارم باشم». 

     جامعه‌شناسانی مانند گئورگ زیمل، با پرداختن به موضوعی مانند مد و لباس، خواستند نشان دهند که یکی از دلایل سوق یافتن آدم‌ها به مد در کلان‌شهر‌ها، تلاش برای اثبات منحصربفرد بودن و اثبات یکتایی است. افراد در شهر‌های بزرگ به شکلی تلاش می‌کنند تا در مقابل «قدرت یکسان‌ساز قوانین در زندگی شهری» مقاومت کنند. افراد تلاش می کنند تا با همین هدف، لباسی متفاوت بپوشند تا با آن تفاوت خود را از دیگران نشان دهند. سخن کوتاه آنکه، افراد به فضا‌ها، موقعیت‌ها و فرصت‌هایی نیاز دارند تا بتوانند تفاوت‌ها و تمایز‌های خود را نشان دهند. کسانی مانند گئورگ زیمل معتقد بودند که کارکرد مد(پوشیدن لباس‌های متفاوت در زندگی روزمره) این چنین کارکردی دارد. به این طریق فرد، جایی و موقعیتی یافته است تا یکتایی خود را نسبت به سایرین نشان دهد. 

پرسش آن است که افراد در جامعه ایرانی، خارج از نظام بوروکراتیک-اداری( که در ایران عرصه اِعمال ارادۀ ایدئولوژیک نیز هست) و بدون تردید سایۀ دستورالعمل‌های دولتی همواره بر روی آن‌ها سنگینی می‌کند در کدام موقعیت‌ها، و در کدام شرایط می‌توانند فردیت خود را نشان دهند؟ آیا با خروج افراد از نهاد‌ها و سازمان‌های رسمی، سایۀ سنگین دولت(به معنای اعم آن) برچیده می‌شود و آنان به شکلی نسبی می‌توانند خودشان باشند و از اوامر و خواسته‌های ایدئولوژیک دولت در امان بمانند؟ آیا سازمان رسمی در ایران این پیام را به افراد مخابره می‌کند که وقتی از آن بیرون می روند و وارد زیست‌جهان می شوند دیگر لازم نیست تابع اوامر و دستورالعمل های سازمان باشند؟

شواهد دهه‌های اخیر بیانگر آن است که متأسفانه پاسخ منفی است. هوای سیاست و سنگینی اوامر دولت در همه عرصه‌ها، از خصوصی تا عمومی، گسترده شده است. ما در ایران به هر عرصه ای وارد می شویم سرمان به دیوار ضخیم و زمخت سیاست برخورد می‌کند. ما در ایران به هر سمت و سویی می رویم حتی در خصوصی‌ترین مکان‌های زندگی، نسخه دولت درباره سبک زندگی را حاضر و آماده در مقابل خود می یابیم. «دولتِ فربه» که خود را در مقام عقلِ کل می داند برای بخش‌بخش زندگی ما «قرارگاهی» ساخته است تا یا آن بخش را راهنمایی و هدایت کند و یا بر آن نظارت داشته باشد. به همین دلیل در ایران هر فرد به ناچار با سیاست ارتباطی مستقیم و بی‌واسطه دارد. و دقیقاً به همین دلیل است که در این کشور، امورِ به شدت پیشِ پا افتاده و روتین زندگی روزمره ماهیتی سیاسی به خود می‌گیرند. آدم‌ها هنگامی که شادی می‌کنند احساس می‌کنند مشغول فعالیتی سیاسی‌اند، وقتی می‌رقصند احساس می‌کنند مشغول فعالیتی سیاسی‌اند، وقتی لباسی متفاوت با الگوی ایده آل دولت می پوشند احساس می‌کنند مشغول فعالیتی سیاسی‌اند. وقتی موسیقی گوش می کنند احساس می کنند مشغول فعالیتی سیاسی اند. به دلیل تمامیت‌خواهی دولت در ایران، در عمل جدا کردن زندگی روزمره از سیطره دولت غیرممکن شده است. گویی در جامعه ایرانی در جای‌جای جامعه بنر و دستورالعملی نصب شده است که به آدم ها می گوید چه کنند و این فقط محدود به در ورودی ادارات و سازمان‌ها نیست. 

اعتراضاتی که از ماه‌های گذشته در جامعه ایرانی شاهد هستیم تلاشی برای به عقب راندن دولتِ فربه از زیست‌جهان ایرانی است. عقب راندن و تذکر به دولتِ فربه‌ای که تلاش می‌کند در زیست‌جهان، که محل ظهور و بروز تفاوت‌ها و تمایزهاست « تودۀ» یکسان و یونیفورم‌پوش ایجاد کند. این اعتراضات تلاشی است برای برآمدن و ظهور « من» در زیست‌جهان ایرانی در مقابل دولتی که به دنبال محو « من»‌ها و ایجاد توده‌ای است که مشخصه آن همنوایی است، دولت فربه‌ای که وحدتِ ناشی از اطاعت، و نه ناشی از کثرت را ارزش می داند و نمود آن را در تحقق «جامعه یونیفورم‌پوش» دنبال می کند. دولتی که « فردیت» را ارج نمی نهد و به دنبال ساخت «جمعیت» است.

انتهاب پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. نسخه ی Big Brother در ۱۹۸۴ جورج اورول هواسش به همه است تا مبادا مردم راه بهشت را گم کنند! و به خودشان آسیب برسانند! همه این سختی ها را هم به خاطر مردم-که صغیرند و ناقص- متحمل می شود!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا