خرید تور نوروزی

مهراب صادق نیا: افزایش مناسک و ایام مذهبی، دینداری جامعه را افزایش نمی‌دهد

به جای عمل صالح مستمر، توبه ناگهانی فلان گناهکار را قاعده کرده‌ایم

یک جامعه شناس دین، با نقد نوع دینداری در حال ترویج در کشور تاکید کرد: برخی از افزایش مناسک مذهبی و  ایام دینی در تقویم یا رشد تعداد امامزادگان مدعی افزایش دینداری در جامعه هستند، در حالی که معیار دینداری، تحقق روح و اهداف دین نظیر  پایبندی به اخلاق، اعتماد، وفای به عهد و رشد عدالت است.

دکتر مهراب صادق نیا، استاد جامعه شناسی دانشگاه ادیان و مذاهب، در نشست‌های دینداری و دین گریزی در ایران امروز، در سخنانی با عنوان «کیفیت دینداری در ایران» اظهار کرد: در بحث مربوط به دینداری و میزان دینداری در جامعه ایران، نوعی غفلت از توجه به تعریف دقیق نهاد دین و دینداری دیده می شود و به همین خاطر برخی خطاها را در ارزیابی روند دینداری در جامعه ایران شاهدیم.

معیار دینداری جامعه چیست؟

وی توضیح داد: اینکه ما دین را به مناسک تقلیل دهیم یا دین را در حد کمیت و با میزان ایام دینی در تقویم سال یا با میزان اماکن دینی و امامزاده ها تعریف کنیم، نتیجه اش این می شود که بگوییم جامعه دینی تر شده و میزان دینداری در جامعه افزایش یافته است. اما اگر معیار دینداری را تحقق روح و اهداف دین بدانیم، باید ببینیم شاخص هایی نظیر حضور امر قدسی در زندگی مردم یا پایبندی به اخلاق، اعتماد و وفای به عهد یا عدالت در جامعه افزایش یافته است یا خیر؟

صادق نیا افزود: از نگاهی دیگر می توان کیفیت دینداری را در  جامعه با نفوذ و تاثیرگذاری نهاد دین مانند مرجعیت و روحانیت در زندگی مردم سنجید؛ آیا محبوبیت، نفوذ، اثرگذاری، اعتبار و اعتماد به مرجعیت و روحانیت افزایش یافته یا کاهش یافته است؟ و بر این اساس داوری کرد. در عصر روشنگری هم کلیسا با این چالش مواجه شد که آیا هدف از دینداری، ظاهر و پوسته دین و مناسک و کمیت فعالیتهای دینی است یا هدایت و پیرایش و اخلاقی کردن جامعه است؟

این استاد دانشگاه در ادامه گفت: روایات و قرآن کریم، تاکید فراوان دارند که هدف از ظواهر و کمیت دینداری، رسیدن به روح دینداری و معنویت است و چه بسیار دیندارانی که به شریعت و ظواهر پایبند بودند، اما رستگار نشدند.

وی با اشاره به نظریه «هافستد» بعنوان یک مردم شناس که دو فرهنگ «مردانه» و «زنانه» را در جامعه تعریف و از یکدیگر تفکیک می کند، گفت: از نظر او فرهنگ مردانه مبتنی بر عقلانیت و قاعده‌مندی و تلاش برای تغییر است و فرهنگ زنانه مبتنی بر عواطف، نرمخویی و تلاش برای راضی کردن دیگران بخصوص بالادستی ها. هافستد در ارزیابی فرهنگهای ملل، ژاپن را در رتبه نخست و ایران را در رتبه ۷۳ یعنی نزدیک به یک فرهنگ زنانه قرار می دهد و البته مراد از این تعبیر، تنها یک وصف است، نه رویکردی جنسیتی.

این پژوهشگر افزود: به نظر می رسد در جامعه ایران می‌توان از این مفاهیم بهره جست و کیفیت دین‌داری را توصیف کرد. چون دینداری در ایران، خصوصیاتی نظیر گریز از عقلانیت، گریز از رقابت و تلاش، گریز از پی‌گیری و استمرار، و در یک کلام خصلتی عاطفی دارد؛ یعنی به دین‌داران گفته شده به جای آنکه براساس قواعد و رفتارها و تلاش برای رفتار اخلاقی و تغییر خود و دیگران عمل کنند، با کنش های عاطفی، عزاداری و گریستن یا شرکت در فلان مراسم و راهپیمایی رستگار می شوند. این یعنی بجای طی کردن مسیری سخت و تلاش برای نجات خود و دیگران، با یک گریه نتایج یک عمر عمل غیراخلاقی جبران می شود.

استاد دانشگاه ادیان و مذاهب با تاکید بر اینکه «در منطق قرآن، دینداری و ایمان یک امر ورزیدنی است نه داشتنی»  گفت: ایمان ورزیدن نیاز به تلاش دائمی، مراقبت و زحمت دارد. ایمان ورزیدنی، تعهدآور و مبتنی بر تلاش مستمر است و ایمان عاطفی، ایمانی داشتنی است و نیاز به تغییر ماهیتی و رعایت اخلاق و زحمت دائمی ندارد. بلکه با یک توسل و گریستن؛ بدون تلاش چندان، می توان به راحتی رستگار شد.

صادق نیا در نقد این نگاه گفت: مرحوم ملااحمد نراقی، یک روز از حمام نیمه عریان خارج شد و خوشحالی کرد؛ علتش را پرسیدند، گفت: پس از سی سال مبارزه با نفس و مراقبه امروز فهمیدم حسود نیستم. به تعبیر پیامبر(ص)، مراقبه و محاسبه نفس و تلاش، نباید لحظه ای و چشم برهم زدنی تعطیل شود.

وی با بیان این که «در دینداری مورد نظر قرآن، برای رستگاری تلاش گسترده و رقابت صورت می گیرد.» گفت: در جامعه ایران به جای تمرکز بر تغییر تدریجی و تلاش مستمر، بر تغییر ناگهانی و تحول آنی توجه می شود و استثنائاتی نظیر فضیل عیاض یا بشرحافی یا توبه ناگهانی فلان گناهکار بعنوان قاعده معرفی می شود. اما رستگاری امری یکباره و ناگهانی نیست بلکه با زحمت و عمل صالح و مرارت بدست می آید. حال آن که مدل کلیسا و کشیشیان مسیح، مبتنی بر رستگار کردن و پاک کردن توسط کلیساست نه تلاش فرد و شخص با یک اعتراف و حضور در کلیسا بخشیده می شود نه با تلاش و جبران اشتباه و عمل صالح.

تفاوت های دین‌داری قاعده‌مند با دین‌داری عاطفی

صادق نیا در ادامه به تفاوت های دین‌داری قاعده‌مند با دین‌داری عاطفی پرداخت و گفت: در دینداری عاطفی بر مفاهیم التیام بخش تمرکز می شود و مثلا گریستن را به معنای رستگاری می گیرند، در حالیکه گریه موجب آرامش و تسکین می شود و لزوما موجب رستگاری و تغییر نمی شود؛ یعنی فرد، فردای عزاداری ممکن است همان رفتار و اشتباهات قبلی خود را تکرار کند.

وی با اشاره به مفهوم «عشق» افزود: عشق به اهل بیت اگر واقعی باشد، موجب تغییر در عمل و شبیه شدن عاشق به معشوق می شود؛ نه اینکه فرد خود را عاشق اهل بیت معرفی کند اما در عمل پایبند به توصیه ها و سیره اهل بیت نباشد. در عشق واقعی، سویه های اخلاقی پررنگ می شود اما در عشق عاطفی، فقط بر عواطف تاکید می شود و در رفتار فرد تغییر دیده نمی شود.

به گفته این استاد دانشگاه، در دینداری عاطفی به جای تاکید بر طی مسیر رستگاری، تقرب و همراهی با بزرگان، تمرکز بر ستایش خدا و بزرگان دین است. مدح و ستایش خدا و ائمه بدون عمل ما و نشان دادن راه رستگاری به مردم، کاری ساده و کم زحمت است، اما شیعه واقعی به رفتن راه و مسیر علی توجه و تلاش می کند و فقط به مدح او بسنده نمی کند.

«شهودگرایی و خواب و رویامحوری به جای واقع‌گرایی»، «پرهیز از تفکر انتقادی و عقلانیت و زیر سوال بردن رفتار و وضعیت موجود» و «تملق و ستایش نهاد روحانیت و رهبران دینی بجای گفتگو و پرسش و به چالش کشیدن آنها» دیگر ویژگیهای دینداری عاطفی بود که صادق نیا آنها را برشمرد.

وی آسیب دینداری عاطفی را ابتلا به خرافات و هزاره گرایی دانست و گفت: یعنی فرد به خاطر اینکه واقعیت جامعه را با ذهنیات خود منطبق نمی بیند، سعی می کند آن را مختل کند و مثلا به مدرسه و دانشگاه حمله می‌کند. دیگر آسیب این نوع دین‌داری، خیابانی شدن آن است؛ یعنی عمق دینداری از مسجد به حسینیه و از حسینیه به خیابان کشیده می شود و به جای تفکر و پژوهش دینی، سطحی گرایی در منبر و مداحی باب می شود.

مهراب صادق نیا در پاسخ به پرسش مخاطبان اظهار کرد که این رویکرد عاطفی مختص ایران یا اسلام نیست، بلکه در اروپا و آمریکای جنوبی و شرق آسیا هم شاهد هزاره گرایی هستیم و فرقه های فراوانی با همین ماهیت به خشونت و حمله به مردم می‌پرداختند.

او در پاسخ به پیشینه این رویکرد در تشیع گفت: مثلا مفهوم غلو قدیمی است، اما مصادیق آن در طول زمان متفاوت شده و شاید مواردی که در گذشته غلو محسوب می‌شده، بعدا اینگونه فهم نشده است. موضوع دیگر اینکه اگر غلو بوده، ائمه و علما هم با آن مقابله می‌کردند، اما در مقاطعی از تاریخ به دلایلی چون همداستان شدن نهاد دین و حکومت، کمتر با غلو برخورد شده است.

بخشی از واکنش جامعه، به سبک دینداری است، نه خود دین

این جامعه شناس با اشاره به افزایش ترویج این سبک دینداری بعد از انقلاب گفت: به نظر می‌رسد در 3، 4 دهه اخیر فارغ از اینکه دلیلش حکومت است یا نه، دینداری عاطفی تقویت شده و بخشی از واکنش جامعه، به این سبک دینداری است، نه خود دین که علت واکنش هم افزایش سطح سواد و رویکرد انتقادی مردم است.

وی افزود: برخی احکام دین مثل دروغ و ربا و دزدی ممکن است از نگاه حاکمان خیلی مهم نباشد، اما موضوعی مثل حجاب شاید بیشتر با حساسیت روبرو شود که به نظر می‌رسد نگاه گزینشی به دین است؛ یعنی چیزی که ایدئولوژی را تقویت کند، مهم است و در سایر موارد اخلاق ذبح می‌شود.

وی در پایان گفت: اگر وضعیت دینداری در جامعه ایران به این شکل ادامه یابد احتمال ستیزه جویی از دو طرف هست. جامعه ایران بسیار هوشمند است. من مدافع حجابم و آن را واجب و ضروری می دانم، اما تصویری که امروز در خیابان از همزیستی باحجاب و بی حجاب در کنار هم می‌بینم، نشانه مثبتی از بلوغ جامعه است که خانم محجبه و غیرمحجبه باوجود قبول نداشتن شیوه طرف مقابل، به دعوا با هم نمی پردازند. البته اگر متغیرهای مزاحم وارد شود، آرامش از سمت دو طرف رو به خشونت می‌رود، در حالیکه خشونت اصالت جامعه ما نیست.

نشست‌های «دینداری و دین گریزی در ایران امروز» که با همکاری کانون توحید و انجمن اندیشه و قلم در حال برگزاری است، تا پنجشنبه، 21 فروردین ماه ادامه دارد.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. جناب مهراب صادق نیا انچه را سرزنش و انچه را تایید فرمودید دو روی یک سکه اند و از نص دین برایشان سند هست ، سرنگون سازی رژیم شاه و ایستادگی عمیق در مقابل فتنه های بزرگ و فراوان کمر شکن سخت و نرم و نیمه سخت نشان می دهد جامعه ی ایران به درستی پای منبر علمای آل محمد
    علیهم السلام پیام هر دو روی سکه را اموخته اند مگر می شود طواهر جامعه را صبغه ی دینی نداد و ادعای دین فهمی نمود؟!؟!؟ مگر می شود برای مظلومیت امام حسین و معصومین علیهم السلام اشک نریخت و ادعای اندیشمندی نمود؟!؟!؟؟اشک و اندیشه دو روی یک سکه اند شما لطف کن حقایق جامعه ی شیعی را تحریف نکن و کم بها ندان این ملت به فرموده ی خدا در قران و روایات پیشقراول بسترسازی ظهور است و در حکومت امام زمان نقش عظیمی را ایفا خواهد کرد متاسفم به حال متولیان «بی انصاف نیوز» که به تحریفگران بال و پر می دهد

    1. دوست عزیز روی دیگر سکه اشک لبخند است و روی دیگر سکه اندیشه جهل. متأسفم که این را میگویم شما و همفکرانتان تقریبا همیشه به مردم آدرس غلط میدین و نتیجه این رویکرد شما هم «در تجلی است از در و دیوار»

  2. ایمان یک باور ذهنی است که فرد براساس تجربیات و اطلاعات و تلقینات کسب میکند. ایمان نمیتواند شخصیت و اخلاق را تغییر دهد زیرا اخلاق به ساختار وجودی فرد بستگی دارد هرچند برخی رفتارها را بعلت نامساعد بودن شرایط یا باورها ممکن است بروز ندهد. ایمان قبل از اینکه عامل کنترل رفتار باشد، بعنوان تکیه گاه در رفع گرفتاریها و امید به اخرت بهتر مورد توجه است. ایمان تا جایی نیرومند خواهد بود که در حل معضلات زندگی موثر باشد. باورهای راکد به مرور، ارزش و اثر خود را ازدست میدهند. باورها زمانی راکد میشوند که در زندگی نقش موثر نداشته باشند و به مراسم عبادی خاص و تکراری بی محتوی محدود شوند. اخلاق ربطی به ایمان ندارد برخی بدون داشتن ایمان، شخصیت متنفر از دروغ و فریب و خشونت ، و انسان دوست و میهمان نوازند. ایمان باعث کنترل و هدفمند شدن رفتار میشود بدون انکه شخصیت ذاتی فرد را تغییر دهد بهمین علت بسیاری افراد بد شخصیت مومن، دچار رفتار متضاد با باورها میشوند و ایمان نمیتواند مانع بروز انها شود.

  3. مطالب جالبی فرموده اند ولی جای نقد دارد. برداشتم این است که احتمالا نگاه به دین و مذهب در ایران دچار افراط و تفریط شده است. از هر دو سوی سخنان جالبی شنیده می‌شود که برای دوستداران هر یک پسندیده هست ولی دیگری را راضی نمی کند. یکی دین را چنان عقلانی می بیند که بسیاری اعمال روشن دینی را حتی از سوی مؤمنین مصداق افتادن در دام عاطفه و احساس میپندارد و دیگری بی تفاوتی نسبت به آن را متهم به افتادن در دام نفوذ و روشنفکری و… می پندارد. به نظرم این هر دو اصل دین نیستن. کانون توحید به نوعی باز تولید همان حسینه ارشاد هست که محفل روشنفکران دینی و هرمنوتیک های حی و حاضر است که به نظر می رسد دین را چنان در عقلانیت و کلام پیچانده اند که کاری به روز و روزگار و منکرات و خیلی ناهنجاریها نباید داشته باشد و عملا فرد مومنی تربیت می کند که بهشت و جهنم را فقط و فقط برای خود و در محدوده شخص خود و نه حتی خانواده می خواهد. در این نگاه پاسخی به سوال ضرورت حکومت دینی نمی کند یا نمی گوید حکومت دینی هم اگر قرار باشد مثلا هر فرد مومن قوانین دینی اش چنان سهله و سمعه باشد پس نسبتش با اصل دین چه خواهد بود. در طرف مقابل انسانی مومن تربیت می‌شود در مثلا پایداری ها که حتی برای حکومت دینی راست گرایی خط و نشان می کشد و آتش به اختیار است و منتظر عمل حکومت در مقابل منکرات نباید بماند. نمی‌شود هر فعل این وجه مؤمنین را به نام عاطفه و احساس و زنانگی راند.
    به نظرم دین و مذهب و نصوص قرآنی یکسری اصول دارد که هر مسلمانی مادامی مسلمان هست که عامل به انجام آن باشد خواه حکومت دینی با هر قرائتی باشد یا نباشد. در اسلام حجاب یک تکلیف و واجب دینی هست با متر و معیار در قرآن، رابطه محرم و نامحرم همچنین هست، ازدواج حلال همچنین، حلال و حرام همچنین هست. نماز پنجگانه اینچنین هست. من مسلمان نباید تلاش کنم دین را تا حد برداشت خودم تقلیل بدهم، بالاتر از خود را تحجر و واپس گرایی و خشونت و احساس و عاطفه پندارم و کمتر از خود را روشنفکری و مردانگی و عقلانیت و… من نوعی ملاک و معیار مذهب و دین نیستم. من مسلمان میتوانم و باید بگویم که من مثلا مسلمانی هستم که نماز نمی‌خوانم ولی دیگر حق ندارم مومن بودن را حتی بدون نماز خواندن تعریف کنم. من می‌توانم حجاب سر نکنم ولی واقعیت را هم باید بپذیرم که مسلمانی هستم که مومن نیستم. چون حجاب یک اصل و نص صریح قرآن خصوصا برای زن مسلمان هست. منظورم این هست که ذیل‌ هیچ علم و روشنفکری و کتاب و عقل و تفسیری نباید تلاش شود دین را از آنچه هست به سطح فردی و حزبی و اندیشه و قرائتی تقلیل داد و بعد آن را معیار برای قضاوت در مورد دینداری دیگران کرد. بعنوان مثال دیگر اقتصاد. در اسلام درست هست هنوز مدل سازی عملیاتی نشده است ولی بالاخره چارچوب هایی از آن مشخص و مبرهن و غیر قابل انکار هست. ربا در اسلام حرام هست، کسب مال به شیوه ای که ناشی از دروغ و غش در معامله و… باشد خرام است، مال یتیم خوردن نهی شده است و.. به عبارتی در اسلام واقعی تنها مالکیت و ثروتی مشروع هست که در چارچوب های روشن فوق کسب شده باشد و وقتی کسب شد زکات و خمس آن هم پرداخت بشود. این چند چارچوب قرآنی در باب کسب مال و اقتصاد هست. حالا نمی شود مثلا ثروت یتیمی را بالا کشید، مال خواهر و برداری را تصاحب کرد، مالی را با غش در معامله کسب کرد و… بعد همچنان مدعی مومن بودن کرد… اسمش را هم گذاشت روشنفکری یا زرنگی و…
    به عبارتی نمی شود هر کاری را بر اساس اقتصاد کاملا سرمایه داری موجود کرد و بعد مثلا گفت چون قانون این را گفته پس مال کسب شده من هم حلال هست. مگر معیار مشروعیت مال کسب شده قانون هست… ملاک شاخص های روشن دینی هست. چون قانون ممکن است آلوده به هزار ماده و تبصره غیر دینی ذیل مصلحت و منفعت باشد.
    از این رو با تحلیل برادر کانون توحید نمی توانم موافق باشم همچنانکه نمی توانم موافق کسانی باشم که شاخص های رفتار دینی ایشان وصل به نهادهای قدرت هست و نه دین. اگر صبح از خواب بیدار شدند و دیدند که قدرت در مورد بی حجابی سکوت کرده است ایشان هم بگویند سکوت الزام شرعی هست. در فرهنگ، اجتماع، سیاست، اقتصاد تا آنجا که نظر نص صریح قرآنی باشد معیار و ملاک همان نص صریح خواهد بود ولاغیر…
    شراب حرام هست و قطره و لیتر هم ندارد. مصرف شراب امری غیر شرعی هست و دیگر مهم نیست با چه متر و معیاری نوشیدن شراب انجام شده باشد. زنا منکر و گناه هست و… دروغ گناه هست… و قس علیهذا. از نظر نگارنده این سطور مذهب و دین نه عقلانیت مطلق هست و نه عاطفه مطلق هست. در قرآن عذاب های سخت بر جهنمیان صریحا آمده است و وجود جنیان و… نمی شود به نام روشنفکری از دین انسانیت سخن گفت، نمی شود گفت بهشت و جهنم همین جا در این دنیاست. نمی شود گفت وجود جنیان را مترادف خرافات دانست… مسلمات دینی غیر قابل انکار هست حتی اگر نتوانیم ثابت کنیم. من می‌گویم من نوعی حق کامل دارم بی دین هم باشم یا بی حجاب یا شل حجاب و… می‌توانم مال مامشروع کسب کنم، مال یتیم بخورم وووو ولی این حق را ندارم با حدیث و آیه و یا روشنفکری و فلسفه و کلام فعل خود را جایی به دین و مذهب وصل کنم. این خیانت در حق دین و مذهب و خداست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا