تئوری خرافات سیاسی | کیومرث اشتریان
کیومرث اشتریان طی یادداشتی در روزنامه شرق نوشت:
چکیده: «تئوری خرافات حکومتها را تباه میکند و ماشین دولت را از کار میاندازد. خرافات سیاسی هم آگاهانه است و هم ناآگاهانه. هم ناشی از مخالفت با علم است و هم شیفتگی به دانشمندنمایی. هم ترفند شیادان سیاسی و هم ابزار شهرتطلبی است. در سیاست بینالملل، در سیاست داخلی و در سیاست امنیتی راه به تخریب منابع ملی و جنگپذیری میبرد. تحلیل آسیبشناسانه آن یک مسئولیت مهم فرهنگی-اجتماعی است».
همچنان که «تئوری توطئه» در پی شرح و تفسیری رمز و رازگونه و پر از توطئه از جهان است، «تئوری خرافات سیاسی» نیز در پی تأویل زندگی سیاسی به وهمیات است. تئوری توطئه شما را ناامید و از سیاست بیزار میکند، اما تئوری خرافه به شما امید واهی میدهد و رؤیای کاذب میفروشد. تئوری توطئه شما را به کنارهگیری از سیاست میکشاند، اما تئوری خرافه شما را به پیکارجویی خیالپرداز تبدیل میکند. «تئوری خرافات سیاسی» روایتی موهوم و غیرقابلنقد از جهان سیاست برمیسازد، نظامی از باورهای ابطالناپذیر ارائه میدهد، مجموعهای از شبهدانش را به خورد شما میدهد و آن را با تقدسهایی ماورایی درمیآمیزد. خرافهپردازان سیاسی برای همه چیز در کشکول خود چیزی از جنس شبهعلم دارند؛ از تصور قدرت مطلقه ملکه انگلیس تا تأثیرگذاری گاندوهای نفوذ، از پیشنهادهای محیرالعقول اقتصادی که ملت را به خاک سیاه مینشاند تا ادعای طراحی محصولات تراریخته از سوی دشمنان برای کاهش جمعیت مسلمانان، از «شبکه جهانی پایتون» برای پیشبینی تحولات سیاسی تا پیشبینی دست برتر روسیه در جهان آینده، از پندارهای ژئواستراتژیک نظامی برای تشویق به مداخله در جنگ اوکراین تا تحلیلهای آبوهوایی و جغرافیایی که به نابودی منابع آب زیرزمینی منجر میشود و در نهایت مهمتر از همه از ادعاهای آخرالزمانی تا سوءمصرف ابزاری از باورها و روایات. تئوری خرافات بیش از هر چیز با رویکردهای علم و دانش دشمن است؛ از دانش پزشکی تا دانشهای علوم اجتماعی. تئوری خرافات راهحلهای ساده و شبهعلمی را برای فهم جهان پیش مینهد. مرحوم حجتالاسلام دکتر احمد احمدی، عضو پیشین شورای عالی انقلاب فرهنگی، با اشاره به نقش شهید مطهری در زدودن خرافات از باورهای دینی گفته بود: «آدمی در عین داشتن قوه تعقل و ژرفاندیشی که او را به سمت پرسشهای عمیق میبرد، دارای ذهن تنبلی هم میتواند باشد؛ یعنی میخواهد مسائل را خیلی آسان توجیه کند، چون رفتن به عمق امور کار سختی است و در این مسیر گاهی افراد به خرافه میافتند… . بسیاری هستند که نهتنها به ناتوانی خود در درک مسائل جهان اعتراف نمیکنند، بلکه به سمت خرافات میروند که درمان این مسئله کار دشواری است». وی با انتقاد از انتشار «سیدی» مستند ظهور تصریح کرده بود: «این مستند که در آن پیشگویی و تطبیق افراد با علائم ظهور بود، یک رسوایی است و اگر اغراض سیاسی به دنبال آن نبود، به این صورت منتشر نمیشد. درواقع خرافهپرستی استفاده نادرست از یک واقعیت درست است» (www.mehrnews.com/news). تئوری خرافات برای همه چیز هم نسخه پولساز دارد؛ از مقدسسازی زنجبیل و هلیله سیاه و رازیانه تحت عنوان داروی فلان تا قالبکردن پروژههای تحقیقاتی میلیاردی برای انواع توصیههای سیاسی. خرافات سیاسی حتی این ظرفیت را دارد که دانشمندان و فعالان سیاسی را بهتدریج احمق کند؛ میدانید که حماقت گاهی تدریجی است. افراد بهتدریج احمق میشوند؛ نمنم و اندکاندک؛ همچون خوابی که در کوهستانی سرد کسی را به رؤیا میبرد… تا ساحل مرگ و تباهی میرود. تئوری خرافات سیاسی همچون فیلمهای آخرالزمانی هالیوودی یا ناسیونالیسم ارتدکس روسی یا رؤیاهای پیروزی حقِ آمریکایی بر باطل شیطانی است. فرد بهکلی از واقعیت گسسته میشود. هر آنچه را در جهان سیاست میگذرد، نشانهایی از آرمان خود تلقی میکند. تئوری خرافات سیاسی از فلسفه تاریخ، از ناسیونالیسم، از دین، از عدالت، از حق و بسیاری از امور مقدس حداکثر سوءاستفاده را در جهت تحمیق خود و مخاطبانش میکند.
خرافات، هم مدرن است و هم سنتی؛ ارتباط سیاستمداران را با سیاست واقعی (Realpolitik) بهکلی قطع میکند و راهی برای فریب سیاستمداران توسط «راسپوتین»های شیاد فراهم میکند. مسئله مهم در این میان، شبهعلم و شبهدانش است. اطلاعاتی ناقص از سیاست به دست میآورند و سپس آن را با اوهام خرافاتی خویش دگرگون میکنند و به خورد مردم میدهند؛ البته با اعتمادبهنفس فراوان و گاه با رزومههای علمی بالا. مخاطبان خود را از میان قشرهای خاصی از مردم برمیگزینند؛ همانها که میتوانند آنها را فریب دهند؛ همچون رمالان و فالگیران که مخاطب خود را سادهلوحترین اقشار جامعه قرار میدهند. کاری به نقد اندیشمندان، متفکران و عاقلان ندارند؛ اصلا اینان برایشان مهم نیستند. اساسا اندیشمندان، متفکران و عاقلان را به سخره میگیرند، چون کار خود را با عوام پیش میبرند. همچنان که رمالان و فالگیران کاسبی خویش را از جیب عوام پررونق میکنند، «تئوریپردازان» خرافات سیاسی نیز از همین طریق بر گُرده مردم سوار میشوند. بیشترین ابزارآلات تحلیلی آنان «قیاس» و مقایسه مشابهتهاست. آنان در جعبه ابزار کاسبی فریبکارانه و سخنوریهای تبرجآلود خویش بر مقایسههای گوناگون اعم از تاریخی، سیاسی یا دینی اهتمام میورزند؛ چراکه مقایسه ساده است و همگان بهراحتی آن را «مصرف» میکنند. ببینید مقایسههای آلکساندر دوگین که هیچ مبنای محتوایی ندارند، چگونه برای مصرف کیفوری و شور و شعف خرافاتیها تدارک میشود: «ارتدکسها در تمدن مسیحی اقلیت هستند همانطورکه شیعیان در تمدن اسلامی اقلیت هستند؛ (بنابراین) مسیحیان ارتدکس میتوانند همپیمانان بهتری برای شیعیان باشند تا اسلام سُنی». چنین مقایسههای بیمحتوایی میتواند به خرافات سیاسی دامن بزند، بلکه خود خرافات است و خسارتهای جبرانناپذیری را برای کشور فراهم میآورد. زمانی یک خبرگزاری اصولگرا به طریقی همدلانه نوشته بود: «پروفسور دوگین ایدئولوژی سیاسی خود را مبتنی بر این تفکر دینی میکند و معتقد است که ما به یک آخرالزمانی وارد میشویم که جنگی بین حق و باطل درمیگیرد که در طرف حق کشورهای شرقی مانند روسیه و ایران قرار دارند». یکی از میداندهندگان به دوگین در ایران گفته بود «حضور پرفسور دوگین در ایران در این مقطع بسیار مهم است. متأسفانه در زمانهای دیگری که به ایران آمدند، حضور ایشان دیده نشد و این برای اولین بار است که حضور ایشان در ایران مطبوعاتی شد». وی با بیان اینکه در یک فضای جدید هستیم؛ اظهار کرد: ما در کنار نیروهای روس، نیروهای حزبالله را میبینم. این نشان میدهد در یک خط واحد هستیم. روسیه به صورت عملیاتی در مقابل دشمن مشترکمان ایستاده است (www.farsnews.ir/news). دوگین میگوید ما در دوره آخرالزمان و در وضعیت آخرالزمانی قرار داریم؛ ایران و روسیه، همرزمان آخرالزمانیاند! او معجونی از عظمت تاریخی روسیه و امنیتیهای سابقا کمونیست و تمدن مسیحیت ارتدکس را در هم میآمیزد تا با اندیشه مهدویت تشیع پیوند ایجاد کند؛ تا در نهایت اتحاد نظامی ایران و روسیه را در اوکراین توجیه کند. اینکه آخرالزمان آقای دوگین با آخرالزمان تشیع چه مشابهتی دارد بماند، اما مهم این است که چگونه این دو «آخرالزمان» با جنگ اوکراین و منافع استراتژیک روسیه پیوند رندانهای بخورد. این خرافات که میتوانست فتنهای برای ما برانگیزد، فقط از توهمات «تئوری خرافات سیاسی» و طرفداران آن در ایران برمیآمد. برخلاف تصور «تئوریپردازان خرافات» که ادعای شجاعت فکری دارند، ریشه خرافات فقدان اعتمادبهنفس در اعتقادات و نداشتن دانش کافی در تحلیل و تبیین جهان سیاست است. آنان با خرافات سیاسی در پی آن هستند تا خود و هوادارانشان را که از اعتمادبهنفس رنج میبرند، به وجد آورند. خرافات سیاسی از آنجا که ذاتا بیمحتواست خود را به قدرت نزدیک و به ارزشها آویزان میکند. هرکجا که قدرتی ببیند، خود را بهگونهای مطرح میکند که مقبول افتد تا بهره شهرت، منزلت و ثروت ببرد. مهمتر از همه اینکه تئوری خرافات همچون تئوری توطئه این قابلیت را دارد که با ارزشهای امنیتی خود را بیاویزد و مقامات امنیتی کشورها را فریب دهد و به انحراف بکشاند… . البته خرافهپردازان سیاسی در همه جای جهان وجود دارند؛ در فرانسه، انگلستان، روسیه، آمریکا و…؛ بهویژه در قالب راستهای افراطی در اروپا که برای تئوریپردازان خرافی داخلی حکم مواد افیونی شادیآور را دارند و نمیدانند که آنان چه مارهای خوشخطوخال، سیاسیکاران و نژادپرستانی هستند. تئوریپردازان خرافات، تنها ضدیت آنان با یهود را میبینند و غافل هستند از اینکه آنان ضد مسلمانان نیز هستند. دعوای مهاجرت در اروپا اساسا برای بسیاری از آنان دعوای مهاجرت مسلمانان است. انشاءالله، به شرط حیات، این موضوع را ادامه خواهم داد.
انتهای پیام
پوتين با سازمان امنيتى اش خيلى هوشمندانه دارند کار مى کنند و باقى مانده هاى حزب توده بايد جلوى او لنگ بيندازند.