خرید تور تابستان

نئولیبرالیسم و دکترین ریگان و تاچر چیست؟

عصر ایران نوشت: نئولیبرالیسم (Neoliberalism) اصطلاحی است در توصیف آراء اقتصاددانان لیبرالی که تقریبا از اواسط قرن بیستم خواهان بازگشت به جهت‌گیری‌ها و سیاستگذاری‌های لیبرالیسم کلاسیک در حوزۀ اقتصاد شدند.

اقتصاددانان لیبرال برجسته‌ای مثل فردریش فون هایک و میلتون فریدمن و رابرت نازیک، منتقد افزایش مداخلۀ دولت‌های لیبرال در اقتصاد بودند؛ مداخله‌ای که هدف اصلی‌اش تامین رضایت کارگران و سایر اقشار نامرفه جامعه بود.

افزایش مداخلۀ دولت‌های لیبرال در اقتصاد، در واکنش به بحران رکود بزرگ در اواخر دهۀ 1920 میلادی و تا حدی نیز با هدف ممانعت از رشد اقبال طبقات پایین و طبقۀ متوسط جوامع غربی به مارکسیسم صورت گرفته بود. این مداخله مبتنی بر آرای جان مینارد کینز بود که خود اقتصاددانی لیبرال بود.

فرانکلین روزولت، رئیس جمهور مقتدر آمریکا در سال‌های 1933 تا 1945، با استقبال از اقتصاد کینزی، نقش مهمی در پیدایش “دولت رفاه” و دور شدن جوامع غربی از لیبرالیسم اقتصادی قرن نوزدهمی ایفا کرد. کنترل اقتصادی و برنامه‌ریزی، اساس سرمایه‌داری دولت رفاهی را تشکیل می‌داد.

 فردریش فون هایک، برندۀ جایزۀ نوبل اقتصاد در سال 1974، مشهور به “پدر نئولیبرالیسم”

«نئولیبرالیسم» چیست؟
 نئولیبرالیسم در واکنش به تجربۀ دولت رفاهی پدید آمد و نقش دولت به عنوان عامل رفرم و تنظیم اقتصادی را زیر سوال برد و بر مزایای نظام رقابت آزاد بازاری تاکید کرد. نئولیبرال‌ها معتقدند بودند که کل نظام دولت رفاهی، اصل آزادی را در خطر قرار داده است، بدون آنکه به مطلوب خود یعنی برابری نسبی رسیده باشد. 

آرای اقتصاددانان نئولیبرال، از دهۀ 1960 میلادی با اقبال بیشتری مواجه شد و در دهۀ 1970 اعتبار آرای کینز را به جد زیر سوال برد و سرانجام در دهۀ 1980 موجب عبور بریتانیا و آمریکا از اقتصاد کینزی شد.

نئولیبرالیسم دو ستون اصلی دارد: بازار و فرد؛ هدف اساسی‌اش هم آن است که «مرزهای دولت را به عقب براند

این ایدئولوژی مبتنی بر این باور است که سرمایه‌داریِ بازار بدون کنترل حکومتی از کارایی و رشد و رونق گسترده‌ای برخوردار خواهد شد و “دست بازدارندۀ حکومت” شیرۀ نوآوری را می‌مکد و مانع سرمایه‌گذاری می‌شود. نئولیبرال‌ها معتقدند حکومت ممکن است نیت خوب هم داشته باشد ولی ناگزیر بر کارهای انسانی اثر مخرب دارد.

بنابراین نئولیبرالیسم سرمایه‌گذاری خصوصی را به سرمایه‌گذاری حکومتی یا “ملی کردن” ترجیح می‌دهد و بر این شعار تاکید دارد: «خصوصی خوب است، دولتی بد است».

  رونالد ریگان و مارگارت تاچر، مهم‌ترین سیاستمداران نئولیبرال در جهان غرب

«نئولیبرالیسم» چیست؟

اگر روزولت چهرۀ سیاسی مهم “دولت رفاه” بود، رونالد ریگان و به ویژه مارگارت تاچر – که پیش از ریگان نئولیبرالیسم را آغاز کرد و به دلیل سرسختی‌اش در این مسیر، بیش از ریگان با انتقاد مخالفان نئولیبرالیسم مواجه شد – چهره‌های سیاسی مهم “دولت نئولیبرال” بودند.

از نظر منتقدین، نئولیبرالیسم با نوعی فردگرایی خشن و زمخت همراه است که در این اظهار نظر تاچر نمود یافته است: «چیزی به نام جامعه وجود ندارد؛ فقط افراد و خانواده‌های آن‌ها وجود دارند

نئولیبرالیسم مخالف “دولت لَـلِه” یا دولت پرستار (Nanny State) است. یعنی دولت یا حکومتی با مسئولیت‌های اجتماعی گسترده. عبارت دولت لَـلِه به طور ضمنی دلالت دارد بر اینکه “برنامه‌های رفاهی” موجب تحقیر “فرد” می‌شوند و به همین دلیل ناموجه‌اند.

به نظر نئولیبرال‌ها، دولت لَـلِه تخم فرهنگ وابستگی را می‌کارد و آزادی را از درون نابود می‌کند. در عوض نئولیبرالیسم بر خودیاری، مسئولیت فرد و گرایش به کارآفرینی اقتصادی تاکید ویژه‌ای دارد.

ایده‌های نئولیبرالیستی در فرایند جهانی شدن گسترش یافته است و به همین دلیل برخی جهانی شدن را “جهانی شدن نئولیبرالیسم” می‌دانند.

یکی از انتقادات علیه آرای نئولیبرال‌ها این است که برخی از آن‌ها آن قدر در واکنش به دولت رفاهی و دخالت دولت در اقتصاد راه افراط پیموده‌اند که نهایتا مدافع نوعی آنارشیسم سرمایه‌دارانه شده‌اند.

نئولیبرال‌ها حجم پول را تعیین‌کنندۀ سطح قیمت‌ها می‌دانند. یعنی حجم زیاد پول و عرضۀ کم، موجب افزایش تورم می‌شود و از سوی دیگر کسری بودجۀ حکومت و هزینه‌گذاری بر آن اساس موجب افزایش حجم پول می‌گردد. بنابراین نئولیبرالیسم خواهان کاهش هزینه‌های دولتی و حجم پول است؛ نئولیبرالیسم تورم را “دشمن اصلی” می‌داند و سعی بر کاهش آن دارد حتی اگر  به عدم اشتغال بینجامد.

در حوزۀ اندیشۀ سیاسی نیز نئولیبرالیسم به گسترش دستگاه دولتی حمله کرده و بعضی از ایده‌آل‌های لیبرالیسم کلاسیک در خصوص محدودیت فعالیت دولت را احیا نموده است.

با اینکه نئولیبرالیسم در برابر امتزاج نسبی لیبرالیسم و سوسیالیسم در دهه‌های 1930 تا 1970 میلادی در جهان غرب، خواهان بازگشت به لیبرالیسم اقتصادی قرن نوزدهمی بوده، اما بین نئولیبرالیسم و لیبرالیسم کلاسیک تفاوت‌های مهمی هم وجود دارد.

لیبرالیسم کلاسیک در پی محدود کردن قدرت دولت بود و در مجموع “دولت ضعیف” را در برابر “جامعۀ مدنی قوی” می‌پسندید اما نئولیبرالیسم خواهان “دولت قوی” است. یکی از کارکردهای اصلی چنین دولتی، مقابله با نیروهای اجتماعی معترض به “قداست بازار آزاد” و “اعراض دولت از سیاست‌های رفاهی” است. دولت تاچر نمونۀ بارز چنین دولتی بود.

دیگر اینکه در لیبرالیسم کلاسیک، چنانکه آدام اسمیت (90-1723) اقتصاددان برجسته توضیح داده است، “بازار” عرصه‌ای است که افراد را دور هم جمع می‌کند و شکلی از برابری را ایجاد می‌کند زیرا افراد در بازار در جایگاهی برابر با هم معامله و با دیدگاه‌های یکدیگر همراهی می‌کنند. یعنی “بازار” نهایتا مایۀ “ترکیب” است و تبادلات آن موجب آرامش اجتماعی می‌شود؛ اما نئولیبرال‌ها بازار سرمایه‌داری را مایۀ “تمیز” برندگان از بازندگان و تلاشگران از تنبل‌ها می‌دانند. چنین نگاهی به بازار و رقابت نفهته در آن، از نظر منتقدین بی رحمانه و خلاف مصالح سیاسی و اجتماعی است.

با این حال در مجموع باید گفت نئولیبرالیسم ملاحظه‌ یا اصلاحیه‌ای اقتصادی بر لیبرالیسم قرن بیستمی (یعنی لیبرالیسم ممزوج با سوسیالیسم یا لیبرالیسم منتهی به دولت رفاه) است. بنابراین نئولیبرالیسم عمدتا در دایرۀ “لیبرالیسم اقتصادی” قرار می‌گیرد و چندان خواهان تجدید نظر در قبال سایر شقوق لیبرالیسم، یعنی لیبرالیسم سیاسی و معرفتی و اخلاقی نیست. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا