منتقد فیلم بودن؛ شغل دوم همه
رضا صائمی طی یادداشتی در هم میهن نوشت: فیلم «برادران لیلا» اگر اقبال آن را نیافته که اکران عمومی شود اما چنان با استقبال گستردهای مواجه شده که رد آن را میتوان در واکنشهای کاربران در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی نسبت به این فیلم پیدا کرد. صفحات مجازی پر شده از اظهارنظرها و تحلیلهایی که خوانشهای خود را از فیلم بهمثابه نقد فرض میگیرند و گاه بهپای دفاع از نقد خود (چه مثبت، چه منفی) با دیگران به مجادله هم میپردازند. برخی هم اگر متن و نقدی درباره فیلم بخوانند که با آن موافق نیستند دست به بلاک میشوند؛ حتی اگر صاحب صفحه، منتقد حرفهای و شناختهشده باشد. بهموازات این دوهفتهای که فیلم «برادران لیلا» قاچاق شده، مجادلات کلامی بر سر خوب یا بد بودن فیلم و شاهکار یا فاجعه بودن فیلم بالا گرفته و هرکسی از ظن خود به نقد آن پرداخته است. در واقع نهفقط با حجم بالای نقدها که گاه با هجمه بالای افراد به نظر یکدیگر روبهرو هستیم که خود را منتقد میدانند! خودمنتقدپندارانی که چه فیلم را پسندیدهاند و چه نپسندیدهاند، به دفاع افراطی از دیدگاه خود پرداخته و آنچنان فیلم را آنچنانتر میکنند! گویی «منتقد فیلم» بودن به شغل دوم همه تبدیل شده است؛ چنانکه حالا باید از قول حافظ گفت: «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند؟». واقعیت این است که چندسالی است بهویژه با بسط فناوریهای ارتباطی و توسعه اینترنت و شبکههای اجتماعی با پدیدهای به اسم «منتقدان فیلم مجازی» مواجه هستیم که گمان میکنند نگارش و روایت احساسشان به یک فیلم و خوشامد یا بدآمد از یک فیلم نامش «نقد» است! در واقع شاهد یک تشتت آراء درباره مفهوم نقد و نقادی هستیم که موجب شده «نقد حرفهای» از شأنیت خود تهی شده و از اعتبارش کاسته شود. ما امروز نه فقط با سینمای مبتذل که با نقد مبتذل هم مواجه هستیم. نقدهای پیشپاافتاده و دمدستی که اظهارنظر شخصی را به نام نقد تعریف میکند. بدیهی است که هر فردی میتواند صاحب دیدگاه شخصی درباره آثار هنری از جمله فیلمهای سینمایی باشد. اساساً این خوانش مخاطب است که اثر هنری را قوام و دوام میبخشد اما مشکل از آنجایی شروع میشود که «نظر» را با «نقد» اشتباه بگیریم. «نظر» یک داوری شخصی درباره یک رخداد یا اثر است اما «نقد» یک ارزیابی زیباییشناختی و روشمند درباره اثر است که مبتنی بر متدهایی هنری صورت میگیرد. روش و رویکرد دارد و بر اساس نگرش و نگارش هویتمندی بنا میشود. در آکادمیکترین شکل خود، نقد فیلم مبتنی بر نظریههای فیلم یا تئوریهای زیباییشناختی نوشته میشود یا در خوانشهای بینارشتهای با ارجاع به تئوریهای علوم انسانی. اظهارنظرهای مجازی اما بیشتر احساسات خام و پردازشنشده و فاقد پشتوانههای نظری و زیباییشناسی است که منطق دراماتیک ندارد و اغلب ناشی از بدفهمی مفاهیم سینمایی است. از جمله این بدفهمیها که درباره فیلم «برادران لیلا» صورت گرفت، تفسیرها و خوانشهای نمادین و نشانهشناختی از آن بود که گاه به نکاتی ارجاع داده میشود که حیرتانگیز است و با هر گفتمان نشانهشناسانهای نمیتوان فهمید چطور چنین تأویلهایی از فیلم صورت گرفته است؛ رمزگشاییهایی که خود نیازمند رازگشایی است؛ چنانکه درباره «برادران لیلا» باید گفت که دچار ابتذال نشانهشناختی و نمادگرایی شده و آنقدر هرکس هر جزء فیلم را به کلی نمادین بیرون از متن اثر ارجاع داده، که یک روز کارگردان باید بیاید و اعلام کند که هیچکدام از این نمادها و نمادپردازیها مقصود او نبوده است! نقدهای نمادپردازانه خاستگاه روانکاوانه دارد. با رشد علم روانکاوی به حیطه نقد هنری وارد شده اما گاه آنقدر راه افراط پیموده که میگویند روزی فروید گفته بود: «گاهی سیگار فقط یک سیگار است» تا بر این نکته تأکید کرده باشد که همیشه و همهجا هر ابژهای نماد ابژه دیگر نیست. حالا انگار این رویکرد در تأویلهای نمادگرایانه فیلم «برادران لیلا» هم رخ داده و آنقدر راه افراط پیموده که انگار هیچ صحنه و کنش و شخصیتی خودش نیست، بلکه نماد و نشانه چیز دیگری است. جالب اینکه این نمادپردازیهای افراطی از سوی دو قطب مخالف و موافق فیلم علیه هم استفاده میشود و هر طیفی میخواهد نمادهایی را از فیلم بیرون بکشد که در تضاد با نمادپردازیهای طیف مقابل باشد. نمادهایی که بیشتر خوانش ذهنی مخاطب است، نه مقصود مؤلف. نهفقط سینما، که نقد سینما هم نیازمند بازنگری است تا عیار آن در غبار بدفهمیها روشن شود.
انتهای پیام