رویارویی قدیمی دو دیدگاه درباره سدسازی
حنیف رضا گلزار در روزنامه پیام ما نوشت:
سدسازی در ایران موافقان و مخالفان خود را دارد. موافقان میگویند برای مدیریت و تأمین آب، چه برای شرب و چه برای کشاورزی و صنعت در ایران، چارهای جز احداث سد نیست و در مقابل مخالفان دربارۀ تبعات منفی چنین سازههایی هشدار میدهند. فارغ از مقولۀ تأمین آب، سدها خود بیانگر توان مهندسی کشور به حساب میآیند و همین موضوع باعث شده است، تصویرشان نمادی از دستاوردهای دولتها باشد.
سال ۱۳۳۷ وقتی سد ۲۰۵ میلیون مترمکعبی امیرکبیر کرج به بهرهبرداری رسید، تصویر این سد بتنی دو قوسی که با هدف توسعۀ پایتختِ ایرانِ در حال گذر از «دروازههای تمدن بزرگ» برنامهریزی و اجرا شده بود، پشت اسکناسهای ۱۰ ریالی و چندی بعد پشت اسکناسهای ۲۰ ریالی آن دوران نقش بست. سد نه چندان بزرگ امیرکبیر، در زمان خود دستاورد مهندسی بزرگی بود. کشور در حال «توسعه» بود و مهار آبهای سطحی که گمان میرفت با جریان یافتن در رودخانهها و پیوستن به تالابها و دریاچهها «هدر میرود» اولویتی بود اساسی. موضوع سدسازی برای مدیریت آن زمان کشور که نسخۀ گسترش صنعت و کشاورزی و شهرنشینی را پیچیده و مسیر «توسعه» را با شتاب میپیمود، از چنان جایگاهی برخوردار بود که محمدرضا پهلوی، در کتاب «انقلاب سفید» برنامههای خود برای توسعۀ «مدیریت سازهمحور آب» یا همان «سدسازی» را اینگونه بیان کرد:
«… بنابراین در تمام نقاط کشور که امکان سدسازی در آنها هست، پس از مطالعات لازم، این سدها ساخته شود و اراضی زیر سد طبق آخرین سیستم کشاورزی مورد استفاده قرار گیرد و جایی که امکان سدسازی نیست، بهوسیلۀ حفر چاههای عمیق از آب زیرزمینی مملکت به مقداری که دقیقاً حساب شده، برای کشاورزی استفاده شود.»
کشور که در آن سالها از توان کارشناسی و نرمافزاری ساخت سدهای بزرگ برخوردار نبود، برای پیمودن مسیر «مهار آبهای سطحی» در کوتاهترین زمان ممکن میزبان بسیاری از شرکتهای بزرگ و شناختهشدۀ مشاور و مجری سد در سطح بینالمللی شد. از «ساسر» فرانسوی که سدهای منجیل و لتیان و زایندهرود را ساخت تا «ایمپرجیلو» ایتالیایی که سد دز -ششمین سد مرتفع جهان در زمان خودش- را احداث کرد و«موریسن نودسون» آمریکایی که همین «سد امیرکبیر» را با مشاورۀ شرکت «هارزا» ساختند و بسیاری شرکتهای مجری و مشاور دیگر از رومانی و اتریش گرفته تا اتحاد جماهیر شوروی و اسرائیل، مشغول مطالعه، طراحی و اجرای سدهایی بودند که قرار بود مسیر توسعۀ ایران را هموارتر سازد.
محمد بایبوردی، از بنیانگذاران دانش نوین خاکشناسی در ایران: اعتبارات مربوط به احداث سدهای جدید صرف تکمیل و یا آغاز ساختمان شبکههای آبیاری و زهکشی سدهای موجود و تعمیم آن تا قطعات ۲۰ هکتاری در سطح روستاها شده است و اگر اعتباری باقی ماند، برای احداث سدهای انحرافی اختصاص داده شود
نگاهی به دادههای رسمی نشان میدهد که تا پایان سال ۱۳۵۰ خورشیدی، ۱۲ سد به گنجایش کل ۱۰ میلیارد مترمکعب در سراسر ایران به بهرهبرداری رسید و چهار سد به گنجایش کل ۴.۶ میلیارد مترمکعب در دست ساخت و دو سد به گنجایش کل ۱.۹ میلیارد مترمکعب نیز در دست مطالعه قرار داشت. به بیان دیگر، تعداد سدهایی که تا پایان سال ۱۳۵۷ در کشور بهرهبرداری شد، یا برای بهرهبرداری برنامهریزی شد ۱۸ مورد و حجم کل این سدها نیز ۱۶.۵ میلیارد مترمکعب بود. با توجه به اینکه حجم روانآبهای سطحی کشور در نیمقرن پیش بهطور میانگین نزدیک به ۸۰ میلیارد مترمکعب در سال بوده است، یعنی اینکه کشور تا پایان سال ۱۳۵۷ در مجموع برای ۲۰ درصد از کل حجم روانآبهای سطحی خود مدیریت سازهمحور آب را در پیش گرفته بود و ۸۰ درصد از حجم روانابهای سطحی کشور همچنان متعلق به طبیعت و محیط زیست بود. البته این بدان معنا نیست که قرار بود برنامۀ مدیریت سازهمحور آب در ایران، روی همان مهار ۲۰ درصدی متوقف شود. چرا که امروز میدانیم بسیاری از سدهایی که به تازگی در کشور بهرهبرداری شدهاند، در همان دوران مطالعه و مکانیابی شده بودند.
اما در همان سالها و با اینکه در عمل تنها ۲۰ درصد از حجم کل روانآبهای سطحی کشور با مدیریت سازهمحور آب بودند، یعنی با سدسازی مهار شده بودند، بعضی از کارشناسان با نگاهی ژرف به آینده، نقدهایی به این شیوۀ مدیریت منابع آب کشور داشتند. «محمد بایبوردی» که بیگمان از جمله بنیانگذاران دانش نوین خاکشناسی در ایران و البته از نظریهپردازان برجستۀ کشور در حوزۀ کشاورزی و امنیت غذایی بود و هست (و بدون بزرگنمایی، مسیر خاکشناسی و خاکشناسشدن در ایران، همچنان و بدون رقیب و با فاصلۀ بسیار از لابهلای برگههای کتابهای تخصصی و قطور او میگذرد)، یکی از این کارشناسان منتقد گسترش سدسازی در ایران بود و دربارۀ سهم ۲۰ درصدی مدیریت سازهمحور آبهای سطحی کشور نظری متفاوت داشت.
یادداشت او با عنوان «امکانات توسعۀ کشاورزی در ایران» که در شمارههای ۸۵۲ تا ۸۵۵ روزنامۀ «رستاخیز» (۸ اسفندماه ۱۳۵۶ تا ۱۱ اسفندماه ۱۳۵۶)، منتشر شده بود، همچنان تاریخ انقضا ندارد و برای سیاستگذاری و مدیریت بخش کشاورزی و امنیت غذایی، حرفهای زیادی برای گفتن دارد. جا دارد پس از بهروزرسانی برخی دادهها برای همۀ مدیران و تصمیمسازان بخشهای کشاورزی و اّب و امنیت غذایی کشور در قالب دورۀ آموزشی ویژه، آموزش داده شود. آن یادداشت در روزنامۀ رستاخیز –ارگان حزب رستاخیز ایران- که اتفاقاً مأموریتش تبیین اندیشهها، نگرشها و روشهای مورد تأیید پادشاه وقت برای توسعه و مدیریت کشور بود، بهعنوان نگاه متفاوت یک کارشناس برجسته منتشر و بعدها در قالب کتابچهای بازنشر و با شمارۀ ۲۴۸۲ در کتابخانۀ ملی ایران نیز ثبت شد. آن یادداشت ارزشمند که یک جلد آن با دستنوشته و امضای بایبوردی زینتبخش کتابخانۀ شخصی نگارندۀ این یادداشت است، حاوی چندین نکته و پیشنهاد سازنده دربارۀ چگونگی مدیریت آبهای سطحی و سدسازی در ایران است. پیشنهاداتی که همچنان بسیار پیشرو و مترقی به نظر میرسند، اگرچه هرگز از سوی سیاستگذاران ساختار مدیریت منابع آبی کشور در هیچ دورهای خوانده و بهکار بسته نشدند.
«پیشنهاد شماره ۱۱- در برنامۀ ششم، فقط ساختمان سدهایی ادامه یابد که در برنامههای پیشین در دست ساختمان بودهاند و از احداث سدهای جدید در برنامۀ ششم و درصورت لزوم در برنامۀ هفتم عمرانی کشور خودداری شود.»
در پنجاه سال گذشته، سهم حقابۀ محیط زیست کشور از ۸۰ درصد به کمتر از ۲۰ درصد کاهش یافت و در پی آن دریاچۀ ارومیه و گاوخونی و زایندهرود خشکید و فرونشست خاک در استانهای شمالی و پربارش ایران نیز آغاز شد
«پیشنهاد شماره ۱۲- اعتبارات مربوط به احداث سدهای جدید صرف تکمیل و یا آغاز ساختمان شبکههای آبیاری و زهکشی سدهای موجود و تعمیم آن تا قطعات ۲۰ هکتاری در سطح روستاها شده است و اگر اعتباری باقی ماند، برای احداث سدهای انحرافی اختصاص داده شود.»
مقایسۀ دیدگاههای دکتر بایبوردی که دوران عمر خدمتی خود به ایران را نه در دانشگاهها و پژوهشگاهها، بلکه در «سازمان برنامهوبودجه کشور» سپری کرد، با نگرش شخص اول کشور دربارۀ سدسازی، یادآوریکنندۀ این حقیقت است که ساختار مدیریت منابع آبی کشور هیچگاه با دیدگاههای کارشناسی همراه و همراستا نبوده است.
مهاجرت و حاشیهنشینی با زیر آب رفتن روستاها
سد امیرکبیر با ارتفاع از پی ۱۸۰ متر و طول تاج ۳۹۰ متر و حجم مخزن ۲۰۵ میلیون مترمکعب با «مهاجرت» مردم سه روستای واریان، رزکان و کوشک بالا به اطراف کرج و اسکان در شهرکی جدید به نام «رزکان نو» که پیش از آبگیری سد ساخته شده بود، در سال ۱۳۳۷ آبگیری شد و همانطور که پیشتر اشاره شد، تصویر آن بهعنوان سند «سازندگی و توسعه»، پشت اسکناسهای رایج کشور درج شد. در آستانۀ نوروز امسال وقتی تصویر «سد کارون ۳» را اینبار روی اسکناس/ایرانچکهای ۲۰۰ هزار تومانی دیدم، برخلاف خیلیهای دیگر که به امضای رؤسای کل بانک مرکزی دولت «محمود احمدی نژاد» روی این ایرانچک و چرایی توزیع دیرهنگام این اسکناسها میپرداختند، یا از قدرت خرید این ایرانچک جدید و ارزش آن میگفتند، من بیدرنگ به یاد همان اسکناسهای بنفشرنگ ۱۰ ریالی و قرمزرنگ ۲۰ ریالی دوران پهلوی دوم افتادم. درِِ «توسعه» کشور با شتابی بسیار بیشتر و البته ویرانگرتر، همچنان بر همان پاشنه میچرخد. در ۵۰ سال گذشته، سهم حقابۀ محیط زیست کشور از ۸۰ درصد به کمتر از ۲۰ درصد کاهش یافت و در پی آن دریاچۀ ارومیه و گاوخونی و زایندهرود خشکید و فرونشست خاک در استانهای شمالی و پربارش ایران نیز آغاز شد، ولی هیچ کدام از این فجایع زیستی موجب نشدند تا پس از نزدیک به ۴۵ سال، دلسوزیهای امثال دکتر بایبوردی و دیگرانی که چون او برای آیندۀ کشور میاندیشند، شنیده شود؛ و دریافتها و رهیافتهای سیاستگذاران از «توسعه» اصلاح و با «پیشرفت» جایگزین شود. این فاجعهبار و ناامیدکننده است که پس از گذشت ۶۵ سال از آغاز آبگیری سد امیر کبیر، مدیران و سیاستگذاران امور اّب و حتی محیط زیست کشور همچنان تصور میکنند آبی که از رودخانهها به تالابها و دریاها وارد میشود، «هدر میرود!»
سراب مدیریت سازهمحور اّب
مطالعه برای ساخت «سد کارون ۳» که مانند «سد امیرکبیر»، سدی بتنی دو قوسی است اگرچه در سال ۱۳۴۸ آغاز شده بود، اما ساخت آن در سال ۱۳۷۳ آغاز و در سال ۱۳۸۳ به پایان رسید؛ و اینبار بهعنوان سندی دیگر برای افتخار مهندسان کشور روی ایرانچکهای ۲۰۰ هزار تومانی نقش بست. این سد با ارتفاع ۲۰۵ متراز پی، طول تاج ۴۶۲ متر و گنجایش ۲.۹۷ میلیارد مترمکعب، نسبت به «سد امیرکبیر» بزرگتر، بلندتر و حجیمتر است و از بسیاری «تر» و «ترین»های دیگر هم برخوردار است. البته گویا اینبار از شرکتهای خارجی برای ساخت این هیولای بتنی خبری نبود. کشور امروز در هر دو زمینۀ نرمافزاری و سختافزاری در حوزۀ سدسازی (بخوانید برنامۀ بههم زدن نظام هیدرولوژیک) حرفهایی برای گفتن دارد و دانش فنی را صادر هم میکند. امروز ما میتوانیم سدهایی با گنجایش ۱۴.۵ برابر گنجایش سد امیرکبیر یا بیشتر از آن بسازیم، ولی نباید فراموش کنیم که پیامدهای ساخت این سدهای بزرگ هم به همان اندازه وحشتناک و ویرانگر است. برای آبگیری مخزن سد کارون ۳، به روایتی مردم ۶۳ و به روایتی دیگر مردم ۶۸ روستا نه «مهاجر»، بلکه «آواره» شدند. جایی نخواندم که برای اسکان بیش از ۱۰ هزار نفر از مردمانی که خانه و کاشانه و زمینهای کشاورزی آنها قربانی مخزن این سد و به ثمن بخس خریداری شد، شهرکی جدید ساخته شده باشد. حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ، کارگری و دستفروشی و… سرنوشتی بود که «کارون ۳» برای مردمانی مولد که پشت به پشت تولیدکنندۀ محصولات کشاورزی و دامی بودند، رقم زده بود. بیش از ۱۱۰ اثر تاریخی و باستانی در مخزن دریاچه غرق و بیش از یکصد هزار اصله درخت بلوط در جنگلهای زاگرس برای همیشه از بین رفت، تا «کارون ۳» بهعنوان افتخاری دیگر در مسیر «توسعه» و نه «پیشرفت» زینتبخش اسکناسهایی باشد که با وجود برخورداری از ۶ صفر در مقابل ۲، دیگر حتی ارزش و قدرت خرید یک کیلوگرم گوشت معمولی را هم ندارد!
به تصویر «سد کارون ۳» روی ایرانچک با دقت نگاه کنید. با اینکه مخزن سد تا نیمه خالیاست ولی دریچههای خروجی سد باز است و دو آبشار خروشان از پایۀ سد به کارون بیرمق پرتاب میشود. این یک برگ ایرانچک، همۀ تصورات وهمآلود و سراب مدیریت سازهمحور آب در ایران را خیلی گویاتر از هر زبانی فریاد میزند و زیباتر از هر قلمی به تصویر میکشد… سراب مدیریت سازه محور اّب…
انتهای پیام