یک دیدارِ استراتژیک؛ از واگرایی تا همگرایی
سیدمحسن امامیفر، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار دادهاست، دربارهی دیدار اخیر برخی چهرههای اصولگرا نوشت:
دیدار ناطقنوری، علی لاریجانی، محمدباقر قالیباف و غلامعلی حدادعادل که در یک مراسم افطاری به میزبانی رئیس مجلس شورای اسلامی برگزار گردید، با توجه به تحولات سیاسی یکی دو دهه اخیر و به ویژه دو سال گذشته و به طور خاص پس از اعتراضات ۱۴۰۱، در نوع خود بیسابقه است. از آن جهت که ناطق و لاریجانی سالهاست به نوعی با خاستگاه سیاسی خود فاصله گرفته و به لحاظ دیدگاه و نگرش سیاسی به جریان مقابل خود یعنی اصلاحطلبان نزدیک شدند. هرچند این نزدیکی، هیچگاه به یک اتحاد علنی تبدیل نشد، با وجود آنکه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم از لاریجانی در قم حمایت کردند.
پس از به حاشیه راندهشدن علی لاریجانی از صحنه رسمی سیاست که با فتح مجلس یازدهم توسط تندروهای جناح راست و ردصلاحیت او در انتخابات ریاستجمهوری صورت گرفت، این سیاستمدار کهنهکارِ محافظهکار در یک حرکت تاکتیکی، همگرایی خود را از طریق جلسات با سران جناح اصلاحات و اعتدال، بیشتر کرد. هرچند فاصله ناطق نوری از جناح اصولگرا، پیشتر از اینها و از نیمهی دوم دهه هشتاد آغاز گردید و او مسیر همگرایی را با رقبای سنتی خود، زودتر شروع کرد. این همگرایی تا جایی پیش رفت که اخیرن، برخی سخن از تشکیل شورای میانهروها با محوریت ناطق، خاتمی، روحانی، لاریجانی و سیدحسن خمینی به میان آوردند.
با این وجود، به نظر میرسد اعتراضات ۱۴۰۱ که نقطه عطفی در مختصات سیاسی ایران بود و منجر به اعلام مواضع بعضن جدید از سوی سیاستمداران گردید، آینده این همگرایی را در عمل با مشکل مواجه نمود.
حسن روحانی جدیدن از تقدم همهپرسی بر انتخابات سخن میگوید و راهکاری برای برونرفت از بحران ارائه میدهد که ناطق و به ویژه لاریجانی با توجه به مشی سیاسی محافظهکارانه خود، نمیتوانند از آن حمایت کنند. خاصه اینکه، رهبری نیز با صراحت تمام با برگزاری رفراندوم مخالف نمود.
از سوی دیگر سیدمحمد خاتمی نیز استراتژی اصلاحطلبیِ انتخاباتمحور را در بنبست توصیف کرده و خروج از بحرانهای داخلی و خارجی را در ضرورت بازگشت به قانون اساسی میداند. هرچند جهت اقناع بدنه اصلاحطلبانِ پیشرو، لاجرم باید توازنی میان استراتژی خود و میرحسین موسوی که عملن گذرطلبانه است، برقرار نماید که البته بسیار بعید است خاتمی توانایی و ابزار آن را در اختیار داشته باشد.
بنابراین مسیر لاریجانی و ناطق نمیتواند با خاتمی و روحانی مشترک باشد. مهرههایی مانند لاریجانی و ناطق به دلیل اینکه همچنان مورد اعتماد سطوح عالی نظام هستند، میتوانند با اتخاذ یک استراتژی هوشمندانه، مجددن به بازیگری در صحنه رسمی سیاست امیدوار باشند. البته که ناطق هرگز به دنبال حضور علنی در سیاست ایران نیست اما شواهد نشان میدهد در صورت مطلوبیت و مهیابودن شرایط، حاضر است نقش پدر معنوی جریان محافظهکاران را پس از احیای سازمانیافته آن ایفا نماید.
اما در سوی دیگر مختصات سیاسی ایران، محمدباقر قالیباف که برای نیل به کرسی ریاست مجلس، ناچار به همگرایی تاکتیکی با تندروهای جناح راست به ویژه در زمان دولت روحانی و تقابل سیاسی با جریان میانهرو و میانهروهایی همچون لاریجانی بود، پس از رویکار آمدن رئیسی و پایان بهارِ دولت وی، مسیر خود را رفته رفته از تندروها و جریان پایداری جدا نمود تا بتواند شخصیت عقلانیتمحور و تکنوکرات خود را در جامعه و به ویژه معندلین اصولگرا، احیا نماید. خاستگاه سیاسی قالیباف، هرگز جریان رادیکال جناح راست نبوده و در دو دهه اخیر، کم از آنها آسیب ندیده است. منازعات شدید اخیر در مجلس میان نمایندگان منتسب به قالیباف و نمایندگان نزدیک به جبهه پایداری، در همین راستا تحلیل میشود.
از طرفی، اعتراضات ۱۴۰۱ به وضوح نشان داد، اداره کشور به دور از میانهروی و بر مدار تندروی و بر اساس شعارگرایی، نه عملگرایی، تا چه میزان میتواند ویرانکننده باشد. اینجا بود که قوه عاقله نظام پس از اطمینان از ناکارآمدی دولت رئیسی در حل بحرانهای داخلی و همچنین سیاست خارجی، ماموریت مذاکرات نهایی صلح با عربستان را به علی شمخانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی سپرد که به لحاظ سیاسی، میتوان او را در طیف میانهرو تعریف نمود. از سوی دیگر ماموریت دیدار و رایزنی با بشار اسد و سیدحسن نصرالله نیز به کمال خرازی و عباس عراقچی که باز هم از طیف میانهرو و معتدل سیاسی هستند، سپرده شد. عملن کارگزاران سیاستخارجی دولت رئیسی از مدار تحولات منطقهای کنار گذاشته شدند که نشاندهنده اراده نظام بر حل بحرانهای سیاستخارجی به ویژه در سطح منطقه و احتمالن سطوح جهانی باشد. تنشزدایی با آژانس بینالمللی انرژی اتمی نیز توسط سازمان انرژی اتمی و ریاست آن، محمد اسلامی که در دولت میانهروی روحانی حضور داشت، صورت گرفت.
نکته بسیار مهم اینکه، رویکرد جدید و کلان نظام سیاسی در ایران که در سطوح عالی اتخاذ شده است، با حضور جریان رادیکال جناح راست در مجلس و دولت قابل تحقق نیست. لذا قدم اول برای تحقق این امر، فتح مجلس توسط جریان معتدل و میانهرو جناح راست است. لازمه آن نیز، احیای جریان محافظهکار با محوریت ناطق، لاریجانی، قالیباف و حدادعادل است. بنابراین قالیباف و حدادعادل از یک سو و ناطق و لاریجانی از سوی دیگر ناچار هستند پس از حدود دو دهه واگرایی، به همگرایی روی بیاورند.
به عقیده نگارنده، جلسه این چهار سیاستمدار بر این مبنا تشکیل شده است. اراده تشکیل این جلسه نیز، فراتر از خواست رئیس مجلس بوده است. گرچه قالیباف هم برای رهایی از بند تندروهای جناح راست، به ائتلاف با ناطق و لاریجانی نیاز دارد. حدادعادل هم احتمالن در راستای سازماندهی بدنه رای جریان انقلابی، ایفای نقش خواهد نمود. هرچند بدنه رادیکال این جریان هرگز زیر چتر ناطق و لاریجانی و قالیباف نخواهد رفت.
اما یک امتیاز دیگر ائتلاف ناطق، لاریجانی و قالیباف، جذب سبد رای ناراضیانی است که از سیستم اداره کشور به طور کلی قطع امید کرده اما به دلیل هزینههای گزاف، راضی به تغییرات انقلابگونه نیستند. آنها از بازگشت سیستم اداره کشور به مسیر میانهروی، اعتدال و عقلانیت سیاسی استقبال خواهند کرد.
بنابراین انتخابات مجلس ۱۴۰۲، با توجه به اینکه اصلاحطلبان توان سازمانی، اراده لازم و پایگاه اجتماعی مناسب جهت حضور در انتخابات مجلس را ندارند، به احتمال قریب به یقین، شاهد رقابت و مرزبندی محافظهکاران و رادیکالیستهای جناح راست باشد. هرچند پیشبینی میشود اصلاحطلبان از ائتلاف محافظهکاران جناح راست حمایت تلویحی خواهند نمود. با تمام این تفاسیر، انتخابات به دلیل ناامیدی فزاینده مردم و شکاف شدید ملت_دولت در سطح کلان خود، با مشارکت پایین برگزار خواهد شد، هرچند پیروزی محافظهکاران در همین انتخابات نیز محتمل است.
البته نکته قابل تامل اینکه، هم قالیباف و هم لاریجانی، هر دو سودای ریاستجمهوری هم دارند و باید دید در صورت ائتلاف قطعی آنها، چگونه تقسیم قدرت در میان خود را حل و فصل خواهند نمود. ناطق نوری و حدادعادل نقش مهمی در این امر خواهند داشت.
انتهای پیام
کسی اینارو جدی نمیگیره
با سلام پیاده نظام دشمن اعتراضات ۱۴۰۱ نه اغتشاشات ۱۴۰۱