آقای علمالهدی با شما بودند | عبدالجواد موسوی
عبدالجواد موسوی در هم میهن نوشت: تکراری است اما بهنظرم گفتنش خالی از لطف هم نیست. به دو دلیل؛ یکی اینکه سالهاست زندگی ما تکرار مکررات است. بهقول شاملو: دوره میکنیم روز را و شب را و هنوز را. دوم اینکه نهآنکه مخاطب مستقیم این حرفها، گوشش بدهکار است و نه کسانی که برایشان صرف میکند به سخن دیگران گوش ندهند. فکر میکنم همین دو دلیل برای گفتن حرف تکراری کافی باشد.
پیشتر هم به بهانههای مختلف نوشتهام که سخنان هر کسی را با میزان دعوی او میسنجند. فیالمثل همین الان که میخواهم آقای علمالهدی و امام جمعه قشم و نظائر ایشان را خطاب قرار دهم، نمیتوانم با آنها از حقوقبشر، دموکراسی، حق شهروندی و مفاهیمی ازایندست سخن بگویم. آنها دعوی دیگری دارند. خود را پیرو ولایت میدانند و سنگ پیروی از رهبرانقلاب را به سینه میزنند و در این راه چنان مینمایند که گویی فقط و فقط ایشان و امثال ایشانند که در این راه صادقند و مابقی یا از اساس چنین چیزی را قبول ندارند یا نفاق میورزند. خب، پس باید با آنها از همین منظر سخن گفت و استدلال آورد، وگرنه باب گفتوگو از بیخوبن بسته خواهد ماند.
البته حقیقت ماجرا این است که با این حرفها هم باب گفتوگو باز نخواهد شد و آقای علمالهدی و نظائر ایشان بر همین طریقی خواهند رفت که تاکنون رفتهاند، اما باز به همان دو دلیلی که در ابتدا عرض کردم، بهنظرم گفتنش ضرری ندارد.
رهبر معظم انقلاب در نماز عیدفطر از لزوم همبستگی مردم گفتند و اینکه دشمن مایل است مردم بهخاطر علائق مختلف و سلایق مختلف، باهم بجنگند و دعوا کنند. رأفت میان مردم باید برقرار باشد.
این حرفها را بگذارید کنار حرفهای روز قبل آقای علمالهدی و روزهای قبلتر ایشان. اگر یکبار دیدید آقای علمالهدی از بهرسمیت شناختن سلایق مختلف سخن گفته باشد، من اسمم را عوض میکنم. اینجاست که میگویم؛ هرکسی را با میزان دعویاش میسنجند. کسی نمیتواند مدیرمسئول روزنامه هممیهن را متهم کند که چرا فلانجا حرفی زده است یا نظری داده که منطبق با آراء رهبر معظم انقلاب نیست. بندهخدا نه دعوی ذوب در ولایت دارد، نه اصلا اهل این دکان مغازههاست. اما کسی که هم نان این پیروی را میخورد، هم نامش با این ادعاها پیوند خورده، باید به من و شما پاسخ دهد چرا اینهمه بین دعوی و عملش فاصله است؟
حرف رهبر معظم انقلاب، واضح است و روشن. جای تفسیر بهرأی و اینحرفها را هم ندارد. صراحتا گفتهاند: دشمن مایل است مردم بهخاطر علائق و سلایق مختلف باهم بجنگند. در همان روزی که رهبر معظم انقلاب این حرفها را زدهاند، آقای علمالهدی میگوید: اگر در جامعه کسی بدون حجاب حضور پیدا کند، کارش ایستادگی در برابر شرف پیامبر محسوب میشود.
جمله وحشتناکی است و تبعات بسیار خطرناکی از دل آن بیرون میآید. آیا رأفت میان مردم با این جملات برقرار میشود؟ آقای علمالهدی البته آنقدر زیرک هست که بهصراحت دستور زدوخورد، ماستپاشی و چیزهای دیگر را صادر نکند، اما خوب میداند این جمله خطابی و آتشین، با دل آن جوان انقلابی کمآگاه چه خواهد کرد. ایستادگی در برابر شرف پیامبر؟ میدانید یعنی چه؟ میدانید این تعبیر با تعبیر سلیقه مختلفی دارد چقدر تفاوت دارد؟ تفاوت از زمین تا آسمان پیشش شوخی است. از دل سلیقه مختلفی دارد مدارا، تحمل و فوقشتذکر بیرون میآید اما از دل ایستادگی در برابر شرف پیامبر، دستکم خون بیرون میآید؛ خون و کیست که نداند با خون چیزی بهنام رأفت صورت نمیگیرد. خون، خون میآورد. کینه و خشم میآورد. نفرت و پلشتی میآورد؛ یعنی درست همان چیزی که دشمن مایل است. دشمن مایل است مردم باهم بجنگند و اسباب و مقدمات این جنگ را کسانی فراهم میآورند که کلماتشان بوی خصومت میدهد. بوی ستیز و کینتوزی میدهد.
هر کسی باید مسئولیت خویش را در مقابل کلماتی که بر زبان میآورد یا مینویسد، بپذیرد. فرداروزی اگر کسی در مشهد یا جایدیگری تحتتاثیر همین حرفها و بهبهانه دفاع از شرف پیامبر، بلایی سر کسی آورد، آیا آقای علمالهدی پاسخگو خواهد بود؟ ایکاش دستکم حالا که خلاف دعوی خود حرفهایی میزنند که فقط در دکان ایشان پیدا میشود، این میزان از شجاعت و صراحت را داشته باشند که نتیجه حرفهایشان را بپذیرند و اگر خدایناکرده پیرو همین جملات، مملکت به آشوب کشیده شد و باحجاب و بیحجاب بهجان هم افتادند، در پس جملات و کلمات کلی و مبهم، پنهان نشوند و نقش خویش را انکار نکنند.
انتهای پیام
آنقدر باید بنویسیم و بگوییم تا جامعه به این سطح از آگاهی برسد که یاد بگیرد آنجا که درباره حجاب دعوایی می شود یا خونی بر زمین می ریزد، یقه امثال علم الهدی و صدیقی و شریعتمداری را بگیرد و آنها را به محکمه عدالت بکشد و از حلقوم بیکار آنان دادخواهی کند. بله، شاید بار اول، دوم، دهم و صدم جواب ندهد، ولی باید قبح این مصونیت سیاسی شکسته شود و مسوولیت سخن و قلمشان را بپذیرند و بفهمند که اینجا سرزمین ایرانیان آزاد و آگاه است.