گزارش وبسایت پولیتیکو از رفتارهای اپوزیسیون خارج از کشور در فضای مجازی و لابیهای سیاسی
روزنامه هم میهن با ترجمه گزارش پولتیکو نوشت:
اکتبر سال گذشته، درحالیکه اعتراضات در ایران جریان داشت، شری حکیمی دعوت آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده را برای دیدار پذیرفت. در اتاق پذیرایی پرزرق و برق وزارت امور خارجه آمریکا، حکیمی و تعداد انگشتشماری از زنان ایرانی-آمریکایی دیگر دور میزی در مقابل بلینکن نشستند و در مورد اعتراضات ضددولتی ایران، واکنش حکومت ایران به آن و نحوه برخورد ایالاتمتحده با حوادث بحث کردند. سه نفر از شرکتکنندگان – از جمله حکیمی – در عکسی با بلینکن ظاهر شدند که او در توئیتر منتشر کرد. بلینکن نوشت: «ما همچنان به یافتن راههایی برای پاسخ به خشونت دولت ایران علیه زنان ادامه میدهیم. امروز، من با فعالان جامعه مدنی ملاقات کردم تا در مورد اینکه ایالات متحده چه کارهای بیشتری میتواند انجام دهد، گفتوگو کنیم.»
حکیمی زیاد به آن عکس فکر نکرد. او بنیانگذار و مدیر اجرایی یک سازمان غیرانتفاعی است که برابری جنسیتی را در سراسر جهان ترویج میکند. او از توافق هستهای ایران در سال 2015 حمایت کرد و میزگردهایی را با محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه وقت ایران، در طول مذاکرات و پس از آن رهبری کرد. اما حکیمی عموماً از کانون توجه دوری میکند. او حضور متوسطی در رسانههای اجتماعی دارد و تبلیغات زیادی نمیکند. با این حال، ساعاتی پس از انتشار عکس بلینکن، اوضاع تغییر کرد. یکی از کاربران در توئیتی سوال کرد: «یعنی چه که حکیمی در جلسه بود؟» این حساب کاربری در ادامه حکیمی را عامل حکومت ایران خواند. حکیمی در ایالات متحده متولد شده و از سال 2006 به ایران نرفته است. سال 2006 سفری به ایران داشت که هدفش پژوهش درباره بیماریهای مقاربتی در ایران بود.
حکیمی آن شب در حالی به خواب رفت که امیدوار بود این حملات فروکش کند. اما حملات بدتر شدند. روز بعد، کاوه شهروز، وکیل کانادایی و عضو اندیشکده با بیش از 30 هزار دنبالکننده در توئیتر ویدئویی به تاریخ سال 2015 منتشر کرد که در آن حکیمی با هیجان در مورد عکس گرفتن با محمدجواد ظریف صحبت میکرد. شهروز این عکس را توئیت کرد و حکیمی را متهم کرد که برای ایران لابی کرده است. اتهامات شهروز به حکیمی مورد توجه قرار گرفت؛ در طول تنها دو روز، پست او نزدیک به 35 هزار بار منشن شد. بسیاری از آن پستها حکیمی را حامی حکومت میخواندند. دیگران گفتند که او دستنشانده است.
توئیتر در مقایسه با اینستاگرام فضای بهتری برای حکیمی بود. او در اینستاگرام بیشتر پیامهای خشونتآمیز دریافت میکرد. حتی برخی او را تهدید به تجاوز کردند. دیگران او را تهدید به کشتن کردند. یکی گفت: «من پیدایت میکنم و زندهزنده میسوزانمت.» برخی از افرادی که به او پیام دادند، گفتند که میدانند کجا زندگی میکند. حکیمی یک هفته بعد را در خانه ماند و خواب به چشمش نیامد. در آپارتمانش سیستمهای امنیتی نصب کرده بود. او برنامه “DeleteMe” را دانلود کرد تا اطلاعات شخصی خود را در حالت آفلاین نگه دارد. او دراز کشید. اما تهدیدها همچنان ادامه داشتند.
مشخص نیست که بسیاری از مهاجمان چه کسانی هستند، زیرا بسیاری از حملات ناشناس هستند و اغلب از حسابهای رسانههای اجتماعی بدون منشأ مشخص استفاده میکنند. برخی از آزار و اذیتها ممکن است توسط موسساتی سازماندهیشده باشد، نه افراد واقعی. اما تعداد زیادی از اشخاص حقیقی نیز حملات را انجام میدهند. برخی از آنها چهرههای شناختهشدهای در جامعه مهاجران ایرانی هستند، برخی دیگر کمتر شناختهشدهاند، اما همگی آنها تندروهایی هستند که تعهدی تهاجمی به منزوی کردن ایران دارند. در مورد اهداف آنها باید گفت که آنچه آنها به اشتراک میگذارند سابقه حمایت از دیپلماسی میان ایران و غرب یا گزارشهای اطلاعاتی است که به بحث در مورد نحوه رفتار ایالات متحده و متحدانش با جمهوری اسلامی میپردازد. صنم نراقیآندرلینی، بنیانگذار یک سازمان فمینیستی که با طرحهای صلح به رهبری زنان در کشورهای مختلف کار میکند، گفت: «آنها تلاش میکنند ادعا کنند هر کسی که جزئیات یا درجهای از پیچیدگی را وارد گفتوگو کند، عامل حکومت است.».
بحث پیرامون ایران، یک فوریت تازهیافته است. از زمانی که دونالد ترامپ، رئیسجمهور سابق آمریکا در سال 2018 از توافق هستهای ایران خارج شد، تهران به برنامه هستهای خود سرعت بخشیده است و اکنون زمان گریز هستهایاش کاهش یافته است. یک مقام ارشد آمریکایی تخمین زده که ایران اکنون میتواند مواد شکافتپذیر برای تولید یک بمب را در حدود 12 روز تولید کند. ژنرال مارکمیلی، رئیس ستاد مشترک ارتش، به کنگره گفته است که ایران تنها به چند ماه برای ساخت سلاح
نیاز دارد.
جو بایدن، مانند اسلاف خود، متعهد شده است که از دستیابی ایران به سلاح هستهای جلوگیری کند. موضوع همکاریهای دفاعی ایران و روسیه، تحرکات منطقهای تهران، و برخورد حکومت با معترضان داخلی نیز مسائلی دیگر هستند. به صورت جداگانه، رسیدگی به هر یک از این مشکلات برای بایدن دشوار است. در مجموع، آنها چالشی خارقالعاده ایجاد میکنند و بایدن در تلاش برای حل آن است. بنابراین، جای تعجب نیست که بسیاری از طرفداران و مخالفان دیپلماسی بهطور یکسان توافق دارند که پرداختن به ایران به خلاقیت زیادی، بهویژه از سوی کشورهایی که پذیرای جامعه بزرگ ایرانیان مهاجر هستند، نیاز دارد. دستهای پیشرو ایران در ایالات متحده و اروپا اغلب اصالتاً ایرانی دارند و همین مسئله موجب میشود که در برابر آزار و اذیت آسیبپذیرتر باشند. به نظر میرسد تهدیدها و آزار و اذیتها آسیبهایی نیز وارد کرده است. یکی از این آسیبها این است که در بحرانیترین مقطع در روابط آمریکا با ایران از زمان توافق دو کشور در سال 2015، بسیاری از تحلیلگران طرفدار دیپلماسی مجبور به سکوت شدهاند. علی واعظ، مدیر پروژه ایران در گروه بین المللی بحران حامی دیپلماسی میگوید: «هدف این کمپین ارعاب و ساکت کردن مردم است. وی ابراز نگرانی عمیق کرد که اگر کارشناسان و ناظران نتوانند آشکارا بحث کنند و سیاست جدیدی تعیین کنند، بحران هستهای ایران بسیار خطرناکتر
خواهد شد.»
در میان کشورهای دیگر که مهاجران ایرانی در آن حضور دارند، دعوای سیاسی چیز جدیدی نیست. آمریکاییهای کوباییتبار از زمانی که فیدل کاسترو در سال 1959 قدرت را به دست گرفت، در مورد اینکه آیا ایالات متحده باید بهشدت با دولت کوبا مخالفت کند یا نه، بحث کردهاند. یهودیان آمریکایی انواع مختلفی از گروههای مدافع و قدرتمند را تشکیل دادهاند که بر سر حمایت واشنگتن از اسرائیل اختلاف دارند. دیوید فریدمن، سفیر دولت ترامپ در اسرائیل، زمانی اعلام کرد که منتقدان یهودی لیبرال او «بسیار بدتر از کاپوها» (یهودیانی که به نازیها در اداره اردوگاههای کار اجباری کمک کردند)، هستند.
برای ایرانیان آمریکایی، اتهامات همکاری گسترده است. فرناز فصیحی، خبرنگار نیویورکتایمز که مکرراً در مورد ایران مینویسد، تهدید به مرگ و تجاوز جنسی شده و آدرس منزلش در شبکههای اجتماعی پخش شده است. یک بار برای نراقیآندرلینی یک پیام توئیتری با تصویر یک طناب ارسال شد.
آزار و اذیت به محیط اینترنت محدود نشده است. در اواسط اکتبر، دانشگاه شیکاگو پس از دعوت از نگار مرتضوی، روزنامهنگار آزاد ایرانی-آمریکایی برای شرکت در یک رویداد، تهدیدی مبنی بر بمبگذاری دریافت کرد. در پاسخ، دانشگاه سطح امنیتیاش را افزایش داد. این آزار و اذیت، اعضای مهاجران را در کشورهایی غیر از ایالات متحده نیز هدف قرار داده است. هنگامی که روزبه پارسی – یک دانشگاهی و مخالف تحریم – در پنلی درباره اعتراضات ایران در موزه استکهلم شرکت کرده بود، تظاهرکنندگان بیرون ساختمان سعی کردند به ساختمان محل برگزاری پنل، حمله کنند. در برلین، بنیاد Friedrich-Ebert-Stiftung، یک اندیشکده آلمانی مرتبط با حزب حاکم این کشور، در ماه دسامبر رویدادی در مورد ایران را پس از تهدید اعضای میزگرد و کارمندان، لغو کرد. پارلمان بریتانیا برنامهای را که قرار بود در آن یکی از کارشناسان صحبت کند، به دلیل انتشار مقالهای از او در واشنگتنپست که در آن خواستار احیای توافق هستهای بین غرب و ایران شده بود، لغو کرد چراکه این فرد قبل از این برنامه مورد حمله قرار گرفت.
این لغو برنامهها به واسطه آزار و اذیت، تنها یکی از دلایلی است که کار را برای طرفداران دیپلماسی دشوارتر کرده است. کارشناسان سیاست خارجی ایران دعوت به نوشتن مقاله برای مجلات سیاسی را رد کردهاند. برخی دیگر نیز به کلی از رسانهها دوری میکنند. علی واعظ، مشاور سابق رابرت مالی، نماینده کنونی آمریکا در امور ایران، میگوید که این حملات کل موضوع دیپلماسی را وارد فضایی مسموم کرده است. اگرچه ایرانیان بیشتر این آزار و اذیتها را دریافت کردهاند، اما این حملات به جامعه مهاجران ایرانی در خارج از کشور محدود نمیشود. کلسی داونپورت، مدیر سیاست منع اشاعه در انجمن کنترل تسلیحات، میگوید: «آزار و اذیتها باعث شده در مورد توئیت و انتشار آن دو بار فکر کنم. این واقعیتی بود که او «به اعترافش افتخار نمیکرد»، اما درکش آسان است. پس از نوشتن مقالهای که مسیر جدیدی را برای ایران و آمریکا پیشنهاد میکند، داونپورت غرق در تهدیدات از جمله علیه فرزندانش شد. او چهار تماس تلفنی متوالی دریافت کرد که تماسگیرنده در آن به او توهینهای جنسی کرد. این آزار و اذیتها علاوه بر ناامید کردن طرفداران دیپلماسی، هزینههای شخصی شدیدی را متوجه دریافتکنندگان آن کرده است. نراقیندرلینی میگوید که خانوادهاش با اتهاماتی مواجه شدهاند. مرتضوی میگوید وقتی بیرون میرود، همیشه مراقب است. حکیمی میگوید که بسیاری از دوستانش از او دفاع نمیکنند و برخی دیگر اصلاً نمیخواهند با او ارتباط داشته باشند و ادامه میدهد: «این رفتار مستبدانه است. دموکراسی اینگونه ساخته نمیشود.» البته مهاجران ایرانی که حملات را آغاز میکنند، قضیه را متفاوت میبینند. از نظر آنها و برای بسیاری از جنگطلبان دیگر، بهترین راه برای متوقف کردن ایران، منزوی کردن آن از سایر نقاط جهان است. اما برخلاف دیگر تندروها، این گروه حمایت از دیپلماسی را نه فقط بینتیجه میدانند، بلکه آن را مساوی با حمایت از حکومت ایران میدانند. کاوه شهروز، وکیلی که یکی از اعضای ارشد موسسه مکدونالد-لوریر کانادا است، در توئیتی نوشته که رقبای ایدئولوژیک او «باید مورد تمسخر قرار گیرند و بهعنوان دلقکهای حامی دیکتاتوری با آنها رفتار شود». او بدون ارائه مدرک القاء کرده است که بسیاری از این تحلیلگران در لیست مزدبگیران حکومت ایران هستند. او در توئیتی دیگر نوشته که یکی از تحلیلگران منتقد حملات آنلاین شبیه آدولف آیشمن، معمار اصلی هولوکاست است. او نوشته که فصیحی، خبرنگار تایمز، « سخنانی را به زبان میآورد که خودش آنقدر باهوش نیست که آنها را بفهمد.»
برای درک بهتر علت این آزار و اذیتها، اواخر بهمنماه با شهروز تماس گرفتیم. پشت تلفن، او خوشبرخوردتر بود. در بخش اول گفتوگوی ما، او بیشتر شبیه تحلیلگر برجستهای بود که برای والاستریتژورنال و گلوباندمیل نوشته است. او گفت: «من فکر میکنم غرب باید برای کمک به مردم ایران برای سرنگونی این حکومت، هر کاری غیر از اقدام نظامی انجام دهد.» او تئوری دیگری را مطرح کرد که مستلزم تحریمهای فراآتلانتیکی و پایان دادن به روابط دیپلماتیک اروپا با تهران بود. شهروز اندکی پس از انقلاب ۱۳۵۷ در ایران به دنیا آمد. او در 10 سالگی به خارج از کشور نقل مکان کرد و به گفته او تجربه خانوادهاش الهامبخش او شد تا یک تحلیلگر سیاسی شود. شهروز همچنین گفت که تهدیدهایی دریافت کرده است و به آزار و اذیت تحلیلگرانی که با او مخالف هستند اعتراض کرده است. او میگوید به دلیل حمایت از تحریمهای قوی علیه ایران او را «جنگافروز» و «قاتل کودک» خطاب کردهاند. در تماسمان، از شهروز پرسیدیم که آیا تعهد او به آزادی بیان در تضاد با پستهای خودش و بهویژه استناد او به رایش سوم نیست؟ او توجیه کرد و گفت:«بیایید بررسی کنیم. شما یک فردی دارید که روی لباس صلیب شکسته دارد. اگر من واقعاً به این نکته اشاره کنم که «اوه! این شخص در واقع یک نازی است، آیا صرفا به این دلیل که باعث شرم و خشم آن، خلاف آزادی بیان و آزادیهای شخصی عمل کردهام؟ یا این فقط بیان واقعیت نیست؟» وی گفت: «من هر نوع تهدیدی را محکوم میکنم.» اما او استدلال کرد که «اشاره به حقیقت» کاری مسئولانه است. مقیاس آزار و اذیتها نشان میدهد که بسیاری از حملات اصلاً از سوی افراد انجام نمیشود. بهعنوان مثال، مرتضوی در یک مقطع زمانی توسط بیش از 55 هزار حساب کاربری در روز در توئیتر منشن شد که برای یک روزنامهنگار آزاد رقمی شگفتانگیز است. از این 55 هزار حساب کاربری، حداقل 16000 اکانت یا دنبالکننده نداشتند و یا دنبالکنندگانشان کم بود و بیش از 100 بار در روز توئیت میکردند. یک حساب کاربری هزار و 600 بار در روز
توئیت میکرد.
مارک اوون جونز، استاد دانشگاه حمد بنخلیفه و نویسنده کتاب اقتدارگرایی دیجیتال در خاورمیانه، میگوید: «تقویت مصنوعی حسابهای کاربری وجود دارد.» جونز میگوید شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد بازیگران سازمانیافته از اینترنت برای شکل دادن به بحثها در مورد ایران استفاده میکنند. حتی ممکن است حداقل برخی از این بازیگران مستقیماً توسط تهران تأمین مالی شوند. برخی از حملات هم توسط دشمنان ایران نیز تامین مالی میشوند. بهعنوان مثال، در آوریل 2021، فیسبوک صدها حساب جعلی مرتبط با سازمان مجاهدین خلق، یک گروه جنگطلب ایرانی مستقر در آلبانی را حذف کرد. در دوران دولت ترامپ، وزارت امور خارجه ایالات متحده از پروژه انتشار اطلاعات نادرست ایران حمایت مالی کرد. در این ابتکار دیجیتال غیرشفاف، حامیان دیپلماسی و روزنامهنگاران، لابیگر ایران معرفی میشدند. این برنامه پس از آنکه اهداف غربی شکایت کردند که به جای انتقاد از ایران، از پلتفرم خودشان برای آزار و اذیت آنها استفاده میکند، متوقف شد. مدیریت توئیتری این پروژه از سال 2019 غیرفعال بوده است. اما مریم معمارصادقی، که بهعنوان بنیانگذار این طرح معرفی شده، در جریان اعتراضات اخیر بهصورت آنلاین فعال بوده و از حمله به افرادی که با آنها مخالف است، ابایی نداشته است. او در ماه اکتبر مرتضوی را به جعل تهدید بمبگذاری در دانشگاه شیکاگو متهم کرد. به نظر میرسد بسیاری از حملات تندرو مهاجران توسط متخصصان ساخته شده و توسط رباتها اجرا میشوند. اما دلیلی وجود دارد که تعداد زیادی از مهاجران عادی نیز در حال توئیت مجدد و ارسال تهدید هستند. در بین مهاجرانی خارج از کشور، تروما عمیق است، و بسیاری از اعضایی که به نحوی از حکومت ایران متضرر شدهاند، از ایده واشنگتن برای کاهش تحریمها علیه ایران،
خشمگین هستند.
اما جامعه روزنامهنگاران و دیگر اعضای صلحطلب نیز از تهران آسیب دیدهاند. فصیحی زمانی خبرنگار نیوریورکتایمز در ایران بود که به جاسوسی برای آمریکا متهم شد. آخرین باری که شریفپورهیکس به ایران رفت، پیامی تهدیدآمیز و ناشناس در هتل خود دریافت کرد. پس از صحبت با افرادی که مورد آزار و اذیت آنلاین قرار گرفته بودند، به این نتیجه رسیدیم که جرم واقعی قربانیان این آزارها این نیست که از دولت ایران حمایت میکنند. اینطور نیست که همه مشکلات را به گردن غرب بیاندازند. قطعاً اینطور نیست که آنها با اعتراض مخالف باشند. در عوض، آنها از مواضع حداکثری غرب علیه ایران،
حمایت نمیکنند.
آنچه غرب باید انجام دهد، مسلما سوالی است که پاسخ به آن دشوار است. واقعیت این است که نیروهای ضددیپلماسی در قبال ایران بسیار قدرتمند هستند. در فاصله زمانی اعتراضات، همکاری دفاعی ایران و روسیه و سرعت یافتن برنامه هستهای ایران، غرب را به این نتیجه رسانده که به عقب راندن برنامه هستهای ایران در ازای لغو تحریمها ممکن است ضررش بیشتر از نفعاش باشد.
اما استدلال در خصوص استفاده از دیپلماسی نیز قانعکننده است. توافق هستهای 2015، به هر حال، توسعه برنامه هستهای ایران را تا زمانی که واشنگتن از برجام خارج شد، متوقف کرد. توافق جدید نمیتواند برنامه ایران را تا سال 2015 به عقب برگرداند، اما هرگونه توقف برنامه هستهای ایران مزایایی برای غرب خواهد داشت. اگر تحلیلگران دولت ایالات متحده درست گفته باشند، ایران میتواند اورانیوم با درجه تسلیحات بسازد و میداند که چگونه آن را در یک موشک جاسازی کند. در نهایت، ممکن است هیچ جایگزینی برای دیپلماسی وجود نداشته باشد. برخی از تحلیلگران از این بیم دارند که کمپین آزار و اذیت آنلاین، برای هموار کردن راه برای حمله طراحی شده باشد. واعظ میگوید: «در آستانه جنگ عراق، جامعه مهاجر عراق موقعیت خوبی در تلاش برای اضافه کردن جزئیات به بحث سیاست نداشت یا طرفدار مداخله نظامی ایالات متحده بود. در میان ایرانیان خارج از کشور هنوز این موضوع صادق نیست.» واعظ نگران است که ممکن است این تحول
بهزودی رخ دهد.
حکیمی به نوبه خود تنش بین این دو موضع را احساس میکند. حکیمی در ماههای اخیر موضع خود را تغییر داده است. برخورد با اعتراضات توسط دولت ایران در نهایت او را به مخالفت کامل با دیپلماسی سوق داده است. اما او انتظار ندارد به این زودیها به کمپین فشار جنگطلبها و طرفدار فشار حداکثری بپیوندد. در واقع، او مطمئن نیست که چقدر میتواند همین موضع را حفظ کند. ترول کردن، آزار و اذیت و بمباران شخصیتی ممکن است بیش از آن اثرگذار باشد. او میگوید:«من هرگز کسی نبودم که بهدنبال جلب توجه باشد. من هرگز سعی نکردم برند شخصی خود را بسازم. اما همیشه میخواستم تأثیر بگذارم و مردم را دور هم جمع کنم. من همیشه میخواستم تغییر ایجاد کنم و حالا احساس میکنم که نمیتوانم.»
انتهای پیام