مثلث تنشزدایی | حشمت فلاحت پیشه
حشمت فلاحت پیشه طی یادداشتی در آرمان ملی نوشت: مناسبات ایران با غرب شرایط تازهای به خودش گرفته به گونهای که حتی نمیتوان از احیای برجام هم صحبت کرد چون به هر حال بخش عمدهای از سرفصلهای برجام از لحاظ زمانی منقضی شدهاند و دیگر میتوان گفت موضوعات جدیدی در روابط ایران و غرب شکل گرفته است. این واقعیتی است که الان وجود دارد منتها آنچه ما داریم میبینیم اینکه آمریکا و اروپا زمانی که به این نتیجه رسیدند که عملا دیگر سرفصلهای عمده برجام منقضی شده سعی میکنند تحریمهای تازهای را علیه ایران شکل دهند که اگر حتی مذاکرات تازهای هم شکل گرفت این مذاکرات بر سر موضوعات جدیدی شکل بگیرد. مثلا به طور مشخص سرفصلهای مربوط به مناسبات نظامی ایران عملا امسال منقضی میشود و معنایش این است که ایران میتواند به عنوان بازیگری که برجام را حفظ کرده، مناسبات نظامی تازهای را شکل دهد. منتها در عرصه عملیتر اتفاقی که افتاده این است که عرصه تحولات بینالمللی با سال 1394 کاملا متفاوت است. در دنیای امروز ما اتفاق تازهای را داریم میبینیم که کشورها عملا دیگر نمیتوانند خودشان را در قالب مسائل سالهای 1393 و 94 مثل موضوع برجام و غیره متوقف کنند. در ایران هم دو نگاه اصلی شکل گرفته: یک نگاه کسانی که معتقدند مناسبات ایران با شرق و توافقاتی که اخیرا بهواسطه شرق صورت میگیرد مثل رفع تنش با عربستان نشان داده که ایران میتواند از غرب بینیاز باشد و حتی با بیتفاوتی از کنار تنشهای خودش با غرب بگذرد. ولی طیف دیگری در ایران وجود دارند که معتقدند اصل تنشزدایی خوب است و یک مثلث تنشزدایی وجود دارد که دو ضلع آن تکمیل شده و یک ضلع آن پذیرش بازرسیهای جدید توسط آژانس است و یک ضلع، رفع تنشهای منطقهای به محوریت رفع تنش ایران با عربستان است و معتقدند ضلع دوم و سوم آن میتواند تنشزدایی با غرب باشد. مسئله تازهای که بین مسئولان و نخبگان سیاسی در ایران وجود دارد این است که عدهای معتقدند پیمان پکن میتواند به معنای بیاعتنایی ایران به غرب باشد و عدهای دیگر معتقدند که این میتواند به یک رویه برای تنشزدایی با غرب تبدیل شود. به هر حال حتی اگر ایران با کشورهایی مثل عربستان رفع تنش کند و یا سیاستهای منطقهایاش مثل پیوستن به شانگهای عملی شود، ولی سود آن عاید اقتصاد کشور نمیشود مگر اینکه ایران چالشهای فراتری مثل چالش در قالب رفع تحریمها و چالش افایتیاف و غیره را رفع کند. به شخصه معتقد و همواره هم امیدوار بودم که تنشزدایی به یک اصل غالب در سیاست خارجی ایران تبدیل شود. چون در دنیای امروز تنشزدایی یک اصل غالب است. مثلا عربستانیها حتی حاضر شدند یک نوعی شکست حیثیتی را بپذیرند ولی به تنشها در یمن پایان دهند برای اینکه آنچه برایشان مهم بود افزایش سود مناسبات اقتصادیشان بود. در دنیای امروز کشورها گلیم خودشان را از تنشها خارج میکنند و عملا سعی میکنند اگر تنشی درگرفت نه تنها گلیم خودشان را از آن تنش دور کنند بلکه حتی از آن ناحیه برای خودشان فرصت ایجاد کنند. فشار اصلی اروپاییها به ایران به خاطر این است که ایران را از روسیه در جنگ اوکراین دور کنند. یعنی اصل اساسی برایشان این است که روسیه با یکی از متحدانش یعنی ایران نوعی قطع ارتباط را داشته باشد و بعد از آن به سمت تنشزدایی با ایران حرکت کنند. ولی در ایران کسانی معتقدند که یکی از شاخصهای همکاری با شرق این است که در بحرانهایی که بین شرق و غرب شکل گرفته، ایران سمت شرق را بگیرد و مشخصا در موضوع اوکراین خیلیها معتقدند که ایران باید سمت روسیه را بگیرد برای اینکه جبهه بندی تازهای شکل گرفته ولی در دنیای امروز دیگر جبههبندی معنایی ندارد. اصلا اصل مناسبات راهبردی سپری شده و کشورها به سمت تنوع مناسباتشان حرکت میکنند و به سمت پرهیز از قرار دادن منافع ملیشان در قالب تنشهای منطقهای حرکت میکنند. مشخصا در مسائلی مثل افایتیاف، در موضوع تحریمها شرایط تا حدی مهیاست برای اینکه ایران بتواند منافع کشور را دنبال کند و گلیم منافع ملی را از چالشهای بینالمللی دور کند ولی این فرصت کماکان پایدار نمیماند کمااینکه در سال جاری متوجه خواهیم بود که کشورهای دنیا به سمت کاهش تنش در اوکراین حرکت میکنند و سعی میکنند تنشزدایی در اوکراین را شکل دهند.
انتهای پیام