خرید تور تابستان

جمهوریت و اسلامیت نباید قربانی هم بشوند

معاون بین الملل موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) با بیان اینکه امام(ره) با طرح جمهوریت و اسلامیت، قرائت جدیدی از اسلام را مطرح کردند، گفت: امام(ره) از اسلامی سخن  گفتند که در آن، جایگاه مردم و مردم سالاری و به تعبیری، دموکراسی یکی از ویژگی های اصلی آن بود.

به گزارش انصاف نیوز(رسانه ی کمپین انتخاباتی دکتر پزشکیان) حجت الاسلام دکتر محمد مقدم به مناسبت روز جمهوری اسلامی، افزود: امام از زمانی که جامعه و خود ایشان به این باور رسیدند که نظام شاهنشاهی در شرف فروپاشی است و جامعه ایران در روند استقرار یک نظام سیاسی جدید است، فرم نظامی را مطرح کردند که به تایید و پذیرش جامعه ایران هم رسید و آن نظام از نگاه امام تکیه بر جمهوری اسلامی داشت، به تعبیری که خود امام داشت، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد.

نمی توانیم از دموکراسی یا جمهوریت حرف بزنیم ولی از آزادی های مشروع انسان ها در جامعه سخن نگوییم

او در خصوص معنای واقعی جمهوری اسلامی از نگاه امام خمینی، با اشاره به اینکه اسلام می تواند با قرائت ها و نگاه های متفاوتی مطرح شود، گفت: مثلا قرائت طالبانیسم که گاهی با عنوان حکومت اسلامی یا عمارت اسلامی یا این گونه تعابیر مطرح می شود و در حقیقت هیچ حقی برای مردم و رای مردم قائل نیست و به صورتی بسته و منجمد تلقی ای از شریعت اسلامی دارد و تمام تلاش خود را برای پیاده کردن این تلقی به کار می بندد اما این که امام روی جمهوریت در کنار اسلامیت تاکید دارد، می خواهد بگوید که ما از اسلامی سخن می گوییم که این اسلام با دموکراسی سازگار است، با حقوق مردم سازگار است، با انتخاب و تعیین سرنوشت سیاسی اجتماعی مردم توسط خودشان ساز گار است و طبیعتا آن آموزه هایی که به عنوان شرط کافی و لازم برای تحقق یک دموکراسی هست هم در آن وجود دارد. یعنی ما نمی توانیم از جمهوریت حرف بزنیم ولی از حقوق شهروندی دم نزنیم، نمی توانیم از دموکراسی یا جمهوریت حرف بزنیم ولی از آزادی های مشروع انسان ها در جامعه سخن نگوییم.

او تاکید کرد: بنابراین اسلام مورد نظر امام خمینی، اسلامی است که با دموکراسی و جمهوریت سازگار است، حق تعیین سرنوشت جامعه با آن سازگار است و دیگر حقوقی که جزو حقوق اصلی و اساسی انسان و جامعه انسانی است. این مورد نظر امام بوده که بر جمهوری اسلامی تاکید داشتند.

تمام نهادهایی که سیستم جمهوری اسلامی را شکل می دهند مبتنی است بر رای و نظر مردم

مقدم با بیان اینکه قانون اساسی جمهوری اسلامی جایگاه مردم را کاملا روشن کرده است، تصریح کرد: تمام نهادهایی که سیستم جمهوری اسلامی را شکل می دهند مبتنی است بر رای و نظر مردم. نمایندگان مجلس شورای اسلامی با رای مردم انتخاب می شوند و برای قانونگذاری مشروعیت پیدا می کنند. اعضای مجلس خبرگان که بالاترین سطح مسوولیت این نظام را تشکیل می دهد، توسط مردم انتخاب می شوند و آن نمایندگانی که برآمده از رای مردم هستند، رهبر را تعیین می کنند. شوراهایی که در قانون اساسی برای اداره شهرها و روستاها مطرح شده، یک نهاد برخاسته از رای و نظر مردم است. یعنی تمام ساختاری که این نظام سیاسی را شکل می دهد از بالاترین سطح تا پایین ترین سطحش بر اساس انتخابی است که از ناحیه مردم انجام می شود.

او در ادامه با اشاره به مسائل دوران غیبت و مسائل اعتقادی خاص شیعه گفت: مکتب شیعه بر این باور است که امامان معصوم منصوب از ناحیه پروردگار هستند. ولی این مساله در دورانی که امام معصوم حضور ندارد فرق می کند. امام بر اساس اعتقادش به نوع حکومت در دوران غیبت، فقیه را به عنوان کسی که در زمان غیبت، عهده دار مسوولیت جامعه است با امام معصوم پیوند زد ، یعنی یک نوع لایه های فکر و اعتقادی مشترک بین فقیه عادل و امام معصوم هست که به عنوان ولایت فقیه مطرح کرد. همین مساله هم  در قانون اساسی ما به گونه ای مطرح شده که باز با آن حق انتخاب و جمهوریت ناسازگار نباشد. یعنی همین ولایت فقیهی که امام برگرفته از اعتقادات شیعه، مطرح کرده است.
این محقق حوزه دین افزود: امام خمینی می گوید:” حکومت دینی که در جامعه شیعی شکل می گیرد مشروعیتش را از ولی فقیه می گیرد همان گونه که در زمان حضور امام، مشروعیتش را از امام معصوم می گیرد.” ولی ساز و کاری که امام برای ولی فقیه در قانون اساسی تایید کرده، ساز و کاری است که با جمهوریت و انتخاب، سازگار باشد. این نوعی نگاه شیعی به حکومت است، برداشتی است که امام خمینی دارد چون در مورد مساله ولایت فقیه برخی علما با یکدیگر اختلاف نظر دارند.

مقدم در پاسخ به این سووال که با وجود همه این  بحث ها آیا در نهایت می توان مکتب شیعه را با دموکراسی و جمهوریت سازگار دانست یا خیر، گفت: بستگی دارد با چه عینکی به دین نگاه کنیم. همان گونه که تفکر افراطی عده ای از اهل سنت می تواند به گونه ای به اسلام نگاه کند که سر از طالبان و القاعده و سلفی گری در بیاورد، در شیعه هم می تواند چنین نگاهی باشد. اما سوال این است که آیا ما می توانیم قرائتی از اسلام و به التبع آن از تشیع داشته باشیم که در این قرائت با مسائل نوظهور دنیای مدرن سازگاری داشته باشیم؟ من می گویم بله می توانیم کما اینکه تلاش امام در این جهت بود.

تکته این است که با چه قرائت و چه عینکی به دین نگاه کنیم

او افزود: چطور امام(ره) به عنوان یک فقیه جامع الشرایط شیعه، نگاهی از اسلام را مطرح می کند که این نگاه نه تنها در تقابل با جمهوریت نیست بلکه لازم و ملزوم جمهوریت است، نه تنها در تقابل با حق تعیین سرنوشت مومنین نیست بلکه تعیین سرنوشت را به عنوان نوعی تکلیف دینی برایشان مطرح می کند، نه تنها در تقابل با آزادی های مشروع آنها نیست بلکه آزادی های مشروع آنها را در قانون اساسی نهادینه می کند. نکته این است که با چه نگاه و چه قرائت و چه عینکی ما به آن دین نگاه کنیم. در واقع آن عینک ما است که مشخص می کند آیا ما دنبال این هستیم که دین سازگار با زندگی انسان را مطرح کنیم یا دینی که به نیازها و مسائل جدید و نوظهور عرصه زندگی انسان بی توجه است.

این پژوهشگر حوزه دین در خصوص نقش همکاری و همفکری روحانیون و روشنفکران در شکل گیری انقلاب اسلامی، به ریشه های رویارویی و سپس همکاری این دو نهاد در جامعه ایران از زمان مطرح شدن مفهوم مدرنیته پرداخت و گفت: نضج گرفتن رنسانس در دنیای مغرب زمین و مساله روشنگری در عصر مدرنیته طبعا تاثیر و تاثری در دنیای بیرون خودش گذاشت. یعنی پس از آن که در دنیای مدرن مفاهیمی مثل دموکراسی، آزادی های مشروع، عدالت اجتماعی، انتخاب و حق تعیین سرنوشت و دیگر مسائل دنیای مدرن مطرح شد طبیعتا نوعی تنش و چالش را هم در جوامع و کشورهای دیگر موجب شد از جمله در دنیای اسلام.

او ادامه داد: مسلمان ها، چه جلوداران که عالمان و فرهیختگان جامعه هستند که شامل فقیهان و روشنفکران می شود و چه دیگر اقشار جامعه های اسلامی، به خصوص جامعه ایران، در مقابل پدیده مدرنیته و مقولاتی که از عصر مدرن می آمد، دچار چالش های جدی شدند. مثلا چیزی به نام قانون اساسی در عصر مدرن مطرح شد، در جامعه ما هم مطرح شد یا مبارزه با استبداد مطرح شد، در جامعه ما هم مطرح شد. در برابر این پدیده در چیزی حدود صد، صدوپنجاه سال گذشته تاریخ سرزمین ما که اگر گسترده اش کنیم دیگر کشورهای اسلامی را هم شامل شده، نخبگان ما سه دسته شدند؛ دسته اول کاملا پشت کردند به چیزی که به عنوان مدرنیته سراغ این جوامع آمد. یعنی گفتند ما چشم ها و گوش هایمان را می گیریم و برای حفظ زندگی سنتی و گذشته خودمان طبیعتا باید سد محکمی در مقابل این هجومی که اسمش را می گذاشتند غرب یا تفکری که از غرب می آمد ایجاد کنیم، ما را به این کاری نیست. حتی مثلا گفتند حکومت مشروطه یک نوع نگاه غربی است، ما به دنبال مشروعه هستیم، دنبال شرع گرایی هستیم. دسته دوم بسیاری از روشنفکرانی بودند که در واقع خودشان را در مقابل دنیای مدرن باختند. اسمش را می گذاریم غرب زده ها یا کسانی که کاملا شیفته یا خودباخته فرهنگی بودند در مقابل دنیای مدرن.

مقدم افزود: دسته اول می گفتند ما برای این که گذشته مان را حفظ کنیم باید چشم وگوشمان را به روی آینده و مسائل جدید ببندیم، دسته دوم می گفتند ما برای این که نجات پیدا کنیم باید گذشته مان را رها کنیم و از نوک پا تا سر مطابق آنها بشویم و ببینیم آنها چگونه عمل کردند. مثلا ببینید آتاتورک با چه شعاری آمد، رضا شاه را ببینید با چه شعاری آمد، گفتند همه چیز را باید بگذاریم کنار و از شکل ظاهری مان گرفته تا آداب و رسوم روزمره زندگی مان بشود مثل غربی ها.

می توان مسلمان بود و تمام قواعدی که در دنیای مدرن هست را با دین سازگار کرد

او ادامه داد: این وسط عده ای بودند هم از روشنفکران متعهد، هم از حوزویان و عالمان آگاه که تمام تلاششان بر این بود که یک نوع قرائت، یک نوع نگاه، یک نوع بازنگری روی باورها و سنن و رسوم و آداب و گذشته خودمان داشته باشیم که بتوانیم آنها را با مسائل نوظهور سازگار کنیم. آنها می گفتند اگر اسلام برای هدایت و ارشاد انسان آمده باید پاسخگوی نیازهای انسان در هر عصری باشد. کسانی مثل سید جمال الدین اسدآبادی در ایران، مثل کواکبی در دنیای اسلام، مثل سید قطب، بعد هم اندیشمندان دیگر تا رسید به امام خمینی که به این عرصه آمد و به موفقیت کلان رسید. اینها کسانی بودند که در واقع با عمل می گفتند نه شیوه اول درست است، چون آنچه که به عنوان دنیای مدرن است بخشی از زندگی انسان عصر امروز است و نه شیوه دوم، چون ما هویت داریم، تاریخ داریم، گذشته خودمان را داریم، ما خویشتن خودمان را در آیینه قرن ها توام با استقلال می بینیم. راهش این است که ما تفکر اسلامی و نگاه دینی خودمان را به گونه ای تببین و تفسیر کنیم که در این عصر با آموزه های مدرنی که مطرح است سازگار باشد. و لذا از اسلامی سخن گفتند که این اسلام نه در تقابل با دموکراسی است، نه در تقابل با آزادی است، نه در تقابل با مدرنیته است. می توان مسلمان بود در عین حال به قانون اساسی و تفکیک قوا هم تن داد، می توان مسلمان بود و حقوق شهروندی هم داشت، می توان مسلمان بود و اعلامیه جهانی حقوق بشر را هم پذیرفت، می توان مسلمان بود و تمام قواعدی که در دنیای مدرن هست را با دین سازگار کرد.

مقدم با بیان اینکه این تفکر موجب همگرایی و همگونی حوزه ها و دانشگاه ها شد، گفت: این تفکر موجب این شد که هم علمای دینی و برخاسته از حوزه های ما و هم دانشگاهیان ما که به نوعی با علوم جدید و مدرن سازگار بودند احساس کنند که دین و آیین و اعتقاداتی که از این نوع تفکر و نگاه بر می خیزد هیچ نوع ناهمگونی یا ناسازگاری با تلقی هایی که از عصر مدرن دارند نخواهد داشت، لذا قدرت واحد شدند و توانستند یک تحول و دگرگونی را در جامعه ایجاد کنند.

تاکید کرد: من بر این باورم به همان میزانی که تلقی روشنفکرانه از دین، یعنی دین سازگار با زندگی بشری، قدرت زاست، یعنی آنچنان دینامیکی ایجاد می کند که تمامی عناصر و نخبگان جامعه را به هم نزدیک می کند، به همان میزان، تلقی طالبانیسم و خشک و بسته و مسدود از دین و اعتقادات دینی قدرت از هم پاشیدن جامعه در سطوح مختلف را دارد.
معاون بین الملل موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره) در مورد این که چرا همکاری روشنفکران و روحانیون تا پیش از انقلاب اسلامی جز در موارد معدودی، نتایج چشمگیری نداشته و چرا علمای پیش از امام نتوانستند به چنین نتیجه بزرگی برسند، به ریشه های تاریخی این مساله اشاره کرد و گفت: عبور از یک جامعه سنتی که قرن ها با یک تفکر بسته زندگی کرده و در تمام زندگی اش تار و پود دوانده است کار آسانی نیست که افراد عادی بتوانند خیلی از سنت ها را تغییر دهند. امام شخصیتی بود که فقیه بود، اصولی بود و در جایگاهی قرار گرفته بود که از نوعی مصونیت دینی برخوردار بود. یعنی امام به عنوان یک فقیه پذیرفته شده که خیلی از تفکرات روشنگرانه او مورد پذیرش بود و هر چه زمان می گذشت، به میزانی که قدرت و شخصیت امام فربه می شد، توان پذیرندگی این تفکر در درون جامعه دینی هم بیشتر می شد، طبیعتا خیلی راحت تر توانست این فضا را باز کند. این معنایش این نیست که قبلی ها کاری نکردند.

او افزود: از سید جمال الدین اسد آبادی تا دیگر شخصیت های اسلامی، هر کدام جویبارهایی راه انداختند تا بعدها به اقیانوس بزرگی تبدیل شد. به همان میزانی که اندیشه نوگرایانه کسی مثل شریعتی یک راه هایی را باز کرد، به همان میزان اندیشه نوگرایانه شخصیت هایی مثل علامه طباطبایی، علامه مطهری و شخصیت های بزرگ دیگر تاثیرگذار بود. یعنی در مجموع جوی های متنوع و متکثری به وجود آمد و هر کدام لایه هایی را در جامعه ایجاد کرد. طبیعتا هر چقدر زمان می گذشت اینها به همدیگر نزدیک می شدند و طبیعتا جامعه هم با میزانی که رشد عقلانی و فکری پیدا می کرد، توان پذیرش این افکار در آن بیشتر می شد. مثلا اگر دوران پنجاه ساله ایران را مطالعه کنید، درصدی که پنجاه سال قبل دانشجو داشتیم و درصدی که الان داریم، نشان می دهد جامعه ای است که به سمت با سواد شدن، با شعور شدن و آگاه شدن دارد پیش می رود.

اگر مسلمانان بخواهند از باورهای اعتقادی شان دفاع کنند راهی ندارند جز این که قرائتی از دین مطرح کنند که نیازهای بشر را پاسخگو باشد

مقدم تصریح کرد: در واقع ما تفکری را می خواستیم که بتواند لایه های سنتی را یا اصلاح بکند یا تبیین بکند یا برخی را تغییر دهد. این نیاز به کار گسترده ای داشته که در طول صد و اندی سال در جامعه ایران دارد انجام می شود و هنوز هم کار دارد. هنوز هم می بینید ذهن های بسته و تفکرهای دگم و متصلب، قدرت فراوانی دارند ولی به هر حال این مسیری است که در یک پروسه زمانی حرکت کرده و دارد راهش را ادامه می دهد. مهم این است که به این باور برسیم که اگر مسلمانان در دنیای امروز بخواهند از دین و آیین و باورهای اعتقادی شان دفاع کنند راهی ندارند جز این که قرائتی از دین مطرح کنند که با نیازهای بشر امروز که این نیازها مبتنی است بر خواست فطری و درونی انسان در تقابل نباشد و بتواند در بستر دنیای مدرن حرکت کند و نیازهای بشر را پاسخگو باشد.

جمهوریت و اسلامیت نباید قربانی هم بشوند

او با تاکید بر این که نکته مهم این است که این نوع تلقی اسلامی را به عنوان تلقی غالب بپذیریم، گفت: یعنی بزرگان ما بپذیرند که اسلامی که در عرصه سیاسی در قانون اساسی ما مطرح شده دو وجهی است، “جمهوری اسلامی” است. یعنی در نظام سیاسی ما به میزانی که قوانین اسلامی مهم است به همان میزان جمهوریت مهم است و هیچ کدام نباید قربانی دیگری بشود. اگر وجه غالب دست کسانی یا تئوریسین هایی بیفتد که اصلا این را باور نداشته باشند، رای مردم یک امر تزیینی خواهد شد. وقتی کسی جمهوریت را باور نداشت، تمام تلاشش بر این است که قدرت سیاسی را فربه کند و تمام فکرش این است که اگر قانون اساسی را تفسیر می کند بر مبنای خواست خودش تفسیر می کند.

به میزانی که قانون خوب اصل است، مجری درست هم اصل است

مقدم در گفت وگو با شفقنا با بیان اینکه دین خاصیت توجیه پذیری دارد، تصریح کرد: علت این که جامعه ما علی رغم اسلامی بودن، در یرخی موارد، اخلاقی نیست این است که ما هر اصل اخلاقی را با اصل دیگری قربانی کردیم. مثلا می گوییم دروغ نگو بعد می گوییم دروغ مصلحت آمیز اشکال ندارد. مصلحت را هم خودمان درست می کنیم. پس راه برای دروغ گفتن هم باز می شود. می گوییم غیبت حرام است بعد می گوییم مگر این که غیبت فاسق باشد، خوب اول می گوییم فلانی فاسق است پس می شود غیبتش را کرد یعنی دین را توجیه می کنیم. قانون هم همین گونه است. به میزانی که قانون خوب اصل است، مجری درست هم اصل است، وگرنه خیلی راحت می توان قانون اساسی را تفسیر کرد.

اگر ما جمهوری اسلامی را به عنوان یک اصل پذیرفتیم، به همان میزان که برای اسلامیت اهمیت قائلیم برای جمهوریت هم قائلیم

او در پایان با تاکید بر اینکه اگر ما جمهوری اسلامی را به عنوان یک اصل پذیرفتیم، به همان میزان که برای اسلامیت اهمیت قائلیم برای جمهوریت هم قائلیم و باید جلوی هر چیزی که به هر کدام از این بخش ها لطمه وارد کند را بگیریم، افزود: مثل این می ماند که در اسلام اگر عدالت را پذیرفتید هر چیزی که ضد عدالت بود می گویید ضد دینی است. بنابراین مساله اصلی این است که باید به این باور برسیم ولی اگر این باور وجود نداشته باشد، هر عملی بر خلاف جمهوریت یا اسلامیت می تواند توجیه و تفسیر به رای شود.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا