چرا جان پاس جایگزین بادیگارد شد؟

عباسعلی محمدی دانشجوی رشته فلسفه در یادداشت ارسالی به انصاف نیوز با عنوان «چرا جان پاس؟» نوشت:
فرهنگستانِ زبان و ادب پارسی اینگونه خواسته است که از این پس به جای بادیگارد بگویید: جانپاس؛ واژه گزینی شایسته وبایسته؛ اما چرا جانپاس؟
آری، جان موهبتی است الهی و کالبد را به نانْ توان است تا جان را به امانْ نهان؛ اما نانخورهایی که تحت عنوان بادیگارد از دیگران حقوق دریافت میدارند، فقط جان خود را میتوانند پاس بدارند و امانتِ جان، نزد هرکس، حفاظت خود را میطلبد وهیچکس جز مقامِ ذاتِ الهی، پاسدارِ جانِ جانداران نخواهد بود. واژه مصوبِ جان پاس فرهنگستان در رابطه با بادیگارد، این مفهوم را القا میکند که شخصی، جانِ دیگری را پاس میدارد؛ یعنی امانت از او سِتانده می شود برای حفاظت و این غیرممکن است.
همین جان است که پس از ترک کالبد از دنیای تکاثفی، تحت عنوان روان به نزد آفریننده خویش باز میگردد؛ بنابراین هیچ کس نمیتواند پاسدار جان دیگری باشد. جان، مقوله متافیزیک یا همان ماوراء الطبیعه است بنابراین برای واژه بادیگارد (body guard)همانگونه که از نام فرنگی آن استنباط میشود، حفاظتِ بدن را به مفهوم تداعی میکند؛ بنابراین باید واژهای در جهانِ تکاثف برای آن جستجو کرد تا شأنِ جان، به پرسش نرود؛ زیرا که برای بدن در ادبیات فارسی در ضرورتهای ایجابی، واژههای پیکر، تن، تنه، جثه، کالبد، هیکل، ریخت، قیافه، بدنه، جسم، جسد، لاش، لاشه، نعش و جنازه به کار گرفته شده است که بارِ مفهومی تمامی آنها منفی است؛ چرا که پایانِ سرنوشت هریک از این واژهها، سرانجام از حیطة انانیّت، خارج و محتوم به واژه میت یعنی آیتی بدونِ عقل ختم میشود و آنچه به شناسه در دستگاهِ آفرینش به جاودانگی راه دارد، همان بازگشتِ جان، تحتِ عنوانِ روان است؛ پس حرمتش را پاس داریم وآن را به جانپاس که خودش هم بیمِ پاسِ جانش را به زمان دارد، نسپاریم.
نقد با برهان نگاشته شد؛ پس برای جایگزین بادیگارد چه باید کرد؟
روشن است در روزگار نوین ایجاب می نماید که نهادها و سازمانهای رسمی در حفظ و حراست از اساس و بنیانِ هویتی و فرهنگیِ کشور، افراد ذیربط و شاخصِ این دستگاهها را حفاظت نمایند؛ که محافظینِ این افراد، تحت نام مامورِ حراست قلمداد میشوند؛ اما دیگرانی که محافظ، تحت عنوان بادیگارد را طلب میکنند، در دنیای سرمایهداری دارای یکی از این سه مؤلفه قدرت، ثروت و شهوتِ شُهرت هستند.
این گروه برای حفظ نداشتهها و حفاظتِ فیزیکیِ داراییِ خود، افرادی را به خدمت میگیرند. غالب این افرادِ زورمند، برخوردار از هیکل درشت و توانمند در حرکات فیزیکی با سپر کردن بدن خود، امنیت ظاهریِ گماردگانِ خود را از سه جهت پوشش میدهند؛ بنابراین واژه پیشنهادیِ نوین در خصوص عمل آنان میتواند واژه سِپَرتَن، تَنپناه و یا همان امنیه باشد که حفاظت کالبدی را تأمین مینمایند.
از آنجا که واژههای نابِ پارسی، اصالت معنایی دارند و نیاکان ما در تدوینِ آنها به حقْ شایسته ستایشند، به این میراث آسیب نزنیم و جانسپاس باشیم. ناگفته نماند بزرگانی هم هستند که همراهانی در معیّت آنان، بدون هیچگونه خواستِ مادی، آنان را حراست میکنند تا از برکاتِ وجودی آنان در امورِ معرفتی، بهرهمند گردند؛ که تحت عنوان مُرید و خادم محسوب میشوند و رهنمودِ یکی از بزرگانِ معرفت، چنین است:
فقر، فخر است اگرفارغ از اینْ عالَم باشد
آن که از خویشْ گذر کرد، چهاش غم باشد
انتهای پیام




