روایت محمد علی انصاری از ماجرای آیت الله منتظری

محمدعلی انصاری عضو «دفتر امام خمینی» در گفت‌وگو با برنامه حضور جماران به برخی مسائل اشاره کرد.
– در ایام انتخابات مجلس سوم، اختلافی بین شورای نگهبان و وزارت کشور پیش آمد. این اختلاف کم‌کم رشد کرد و در نهایت بعد از مرحله اول انتخابات بروز کرد. روی افراد تهران و برگزیدگان تهران، یک عده‌ای تشکیک کردند که باید صندوق‌های آرا دوباره شمارش شود و نتایج را قبول ندارند و به نوعی انتخابات را در تهران زیر سوال بردند. حرف‌شان هم این بود که یا کل صندوق‌ها دوباره شمارش شود یا کل انتخابات باطل شود.
– دعواهای راست و چپ اینجا خودش را نشان داد. دوره سخت جنگ هم بود. یعنی وسط جنگ که موشکباران شهرها بود و تهران به دلیل بمباران خلوت بود، بنا بود روز قدس مردم از حاشیه‌های تهران به شهر بیایند و روز قدس برگزار شود و همان روز قرار بود که اگر انتخابات تایید شود، مرحله دوم انتخابات نیز برگزار شود.
– با آن اختلاف معلوم بود که روز قدس برگزار نمی‌شود و جنگ هم موجب شده بود که غیر از روز قدس، اجتماعی در تهران صورت نگیرد. این اختلاف بالا گرفت و بحث شمارش آرا پیش آمد؛ امام، بنده را به عنوان نماینده خودشان در ستاد انتخابات تعیین کردند که ما یک چارچوبی تعیین کنیم و به نتیجه برسیم که آیا انتخابات تهران، اصولا انتخابات درستی بوده یا مخدوش بوده است.
– ما با وزارت کشور و شورای محترم نگهبان یک هماهنگی‌هایی انجام دادیم که از صندوق‌هایی شروع کنیم که بیشتر محل بحث بود که باید باطل شود و اگر از آن نتیجه فاحش و یک اختلاف بالایی به دست آمد که سرنوشت افراد منتخب را تغییر می‌داد، می‌گوییم که انتخابات باید مجددا برگزار شود یا آرا باید باطل شود. با این شرط که نظر امام بر روز قدس است و هر کاری می‌کنید باید زودتر انجام شود تا به تاخیر نیفتد.
– شورای نگهبان همکاری خوبی کرد و افراد زیادی برای بازشماری آرا شرکت کردند و من گزارش خودم را خدمت امام دادم. گزارش من تایید کرد که انتخابات مخدوش نیست؛ یک جابه‌جایی‌های اندکی اتفاق افتاد و در نهایت در این تعداد یک نفر جابه‌جا و مرحله دوم هم برگزار شد و در آن مرحله بالاخره انتخابات مورد تایید امام قرار گرفت. البته همانجا هم عده‌ای باز هم زیربار نرفتند.

امام چرا دستکش سفید به دست داشتند؟
– در کتاب خاطرات آقای دکتر عارفی که به نام «طبیب دل‌ها» چاپ شده است، این مساله آمده است که این سال‌های آخر، امام شکایت می‌کردند که سر انگشتان ایشان برخی مواقع ترک می‌خورد و امام حساس بودند. یک مدتی پزشکان درگیر بودند که علت این واقعه چه است. یادم است که پمادهای مختلف و تجویزهای مختلف را می‌آوردند و به امام می‌گفتند اینها را مصرف کنید تا تمام شود. ولی مدت طولانی این مشکل درمان نشد.
– جالب است که یک کتابی می‌خواندم از مستنداتی که به عنوان مستند یک فرد ضدانقلاب در خارج از کشور چاپ و یک چیزی را به حساب خودش خیلی مستند و جدی مطرح کرده بود که امام در آن اواخر، از اطرافیان خودش هم می‌ترسید و چون واهمه داشت که نکند اطرافیانش به ایشان صدمه بزنند، ایشان دستکش دست‌شان می‌کردند.
– در تصاویر هم دیده‌اید که امام به دستکش مقید بود و علتش هم این بود که وقتی پماد را به انگشتان می‌زدند، باید چند ساعت روی انگشتان می‌ماند ولی چون امام همیشه مشغول مطالعه بودند، یا قرآن می‌خواندند یا روزنامه مطالعه می‌کردند، برای اینکه جنبه‌های بهداشتی حفظ شود، پزشکان گفته بودند شما یک دستکش دست کنید. اما آن آدم تفسیر و توجیه کرده بود که امام آخر عمر از برخورد با مسوولان واهمه داشتند.
– در دورانی که امام در بیمارستان بستری بودند، تاکید مرحوم حاج احمدآقا این بود که من بیشتر در ساعات نماز در کنار امام باشم تا در وضو و آماده‌سازی امام برای نماز یا برای نماز شب کمک کنم؛ به‌رغم داروهایی که به امام می‌زدند و امام در حال استراحت مطلق بودند یاد ندارم که ما امام را برای نماز بیدار کنیم!

مساله آقای منتظری در حوادث چند ماه یا چند سال قبل از آن ریشه دارد
– افرادی در کنار ایشان و در دفتر ایشان بودند که با حضرت امام از جهت فکری و سیاسی زاویه داشتند و بعضا هم کارهایی کرده بودند که در دفاع از خودشان مجبور بودند عقیده خودشان را به یک جایی متکی کنند که آن اتهامات از آنها برداشته شود تا اگر یک روزی در چنگال عدالت گرفتار شدند، یک حامی محکمی داشته باشند و بتوانند خودشان را حفظ کنند.
– خود ایشان با شناختی که از شخصیت و تعبد امام نسبت به احکام و سیاست داشتند به اینها واقف بودند ولی جوری راه و مسیر را برای زاویه گرفتن ایشان از امام هموار کردند که بعضی بحث‌ها در رسانه‌ها علنی شد و بعضی انتقادات ایشان، انتقادات نابجا و اصلا خلاف واقع بود.
– امام نامه‌های ایشان را مطالعه می‌کردند؛ گزارشات می‌آمد و پیام‌های مرحوم حاج احمدآقا به ایشان مستقیم و غیرمستقیم ارسال می‌شد. هشدارهایی به ایشان داده می‌شد که به ایشان می‌رساند که این زاویه در شأن ایشان نیست.
– امام خیلی دلسوزانه و خیرخواهانه نسبت به اطرافیان‌شان به ایشان تذکر می‌دادند و اینکه مواظب باشند. بعضی از حوادثی که در کشور و در حوزه اتفاق افتاد و درگیری‌هایی که در بعضی شهرستان‌ها اتفاق افتاد، ناشی از یکسری القائاتی بود که بدون تردید بیت و دفتر آیت‌الله منتظری در آن سهم داشتند.
– سعی من بر این بود که واقعا خیلی وارد این عرصه‌ها نشوم. ولی با آن سابقه‌ای که از زندان و قبل از زندان از قضایا داشتم، این حس را داشتم که آیت‌الله منتظری در معرض یک خطر جدی در اطرافیان‌شان خواهند بود و بعد هم که این مجموعه در کنار ایشان شکل گرفت، خطر جدی‌تر شد.
– به نظر من مرحوم حاج احمدآقا از مظلومان تاریخ انقلاب است. مرحوم حاج احمدآقا در ترویج آیت‌الله منتظری، در مطرح کردن ایشان و اینکه در جایگاهی قرار گرفتند که خیلی از مسائل قضایی را امام به ایشان ارجاع دادند، بسیار نقش داشتند. ما شاهد بودیم کسی که حامی و پیگیر بود و کسی که همیشه در کنار آیت‌الله منتظری ایستاده بودند و مقاومت می‌کرد، یادگار حضرت امام مرحوم حاج احمدآقا بود.
– همواره مرحوم حاج احمدآقا معتقد بودند که شخصیت آقای منتظری، شخصیت ممتازی است تا اینکه به این حد رسید و فاصله‌ها زیاد شد؛ چون بالاخره اطلاعات داخل بیت آقای منتظری منتقل می‌شد و افرادی بودند که انتقال می‌دادند.
– من هر موقع که آنجا رفتم و مناسبتی بوده که کاری داشتم، به نظر می‌رسید افرادی آنجا هستند که می‌خواهند ما را تحریک کنند به اینکه ما بگوییم در نظام اختلاف است. حتی آنجا من یک کلمه‌ای گفتم و یکی از اطرافیان نزدیک حاج آقا گفت چرا این حرف‌ها را به رسانه‌ها نمی‌کشانید؟!
– مرحوم حاج احمدآقا می‌دانست که دارد این اتفاقات می‌افتد و جریانات مخالف با جریان انقلاب دارند به ایشان نزدیک می‌شوند و با ایشان همدردی می‌کنند. در خانه ایشان رفت و آمد داشتند و این طبیعی بود که موضع حاج احمدآقا و موضع امام نسبت به گذشته تغییر کند.
– نامه‌نگاری‌هایی که اتفاق افتاد، اوج این حوادث بود. اطرافیان آقای منتظری فصل بازگو کردن و افشاکردن برخی از قضایایی که نباید افشا می‌کردند در رسانه‌های خارجی و ضدانقلاب باز کردند و به نظر من امام احساس کردند که این جایگاهی است که باید امام ورود
 پیدا کنند.
– امام در عین حال می‌خواستند ایشان را تکریم کنند و اینکه جایگاه علمی ایشان محفوظ بماند. به نظرم امام به تکلیف‌شان عمل کردند و این تکلیف هم به نظرم یک تکلیف سخت تاریخی برای امام بود.
– نامه ۶/۱ را من به قم بردم. قبل از آن نامه، من یک‌بار خدمت ایشان رفتم و از طرف امام به ایشان عرض کردم که امام فرمودند وصیتنامه‌های من را بدهید. دو تا وصیتنامه حضرت امام به ایشان داشتند. یک وصیتنامه عمومی و یک وصیتنامه خاص. من وصیتنامه‌ها را از ایشان گرفتم. ایشان هم خیلی متعجب شدند و گفتند چه شده؟ که گفتم امام دستور دادند وصیتنامه‌ها را بگیرم.
– ایشان وصیتنامه عمومی را خیلی راحت تحویل داد ولی یک وصیتنامه گاوصندوقی بود که ایشان اصرار داشتند که بپرسند آیا باید این هم تحویل داده شود که من به ایشان عرض کردم امام تایید کردند که هر دو وصیتنامه را برگردانید و من هر دو را گرفتم و خدمت امام دادم. مرحله بعدی نامه ۶/۱بود که هنوز منتشر نشده بود.
– من در آن ایام که ایام عید بود و چون امام کارهای‌شان تعطیل می‌شد، ما با خانواده برای تفریح به اطراف تهران می‌رفتیم، به تهران آمدیم و همین که وارد جماران شدیم، گفتند آقا کجایی؟ امام دنبال شما هستند. من خدمت حاج احمدآقا رسیدم و ایشان گفتند امام این نامه را نوشتند و شما این نامه را به شخص آقای منتظری برسانید.
– رسیدم خدمت آقای منتظری و ایشان هم اظهار لطف کردند و با عرض معذرت نامه را خودم به ایشان دادم. حالا اینکه می‌گویند نامه را فرد دیگری نوشته و حاج احمدآقا داده است، خیر. نامه را خود بنده گرفتم و به ایشان تحویل دادم.
– بعد هم آن قضایایی که اتفاق افتاد، نامه ۸/۱ و حوادث دیگر، در اوج این حوادث من به دانشگاه تهران رفتم و آنجا سخنرانی کردم و آنجا ماجرای این نامه و سایر قضایا را با دانشجویان مطرح کردم که صحبت‌های من در روزنامه‌ها منتشر شد. یک روز بعد که من خدمت امام رسیدم، امام از صحبت‌های من تشکر کردند و حاج احمدآقا هم به من گفتند امام تشکر کردند و فرمودند فلانی صحبت‌های خوبی کرده است. صحبت‌های من در روزنامه‌ها هست و عین وقایعی بود که اتفاق افتاد.
– صحبت‌های حضرت آقا در مراسم امسال و صحبت‌های ایشان در سال گذشته که فرمودند امام روح جمهوری اسلامی است، صحبت‌های ایشان در طول سی و چند ساله بعد از امام، بیانگر این واقعیت است که اصلا هویت و بقای جمهوری اسلامی و عزت ما در داخل و خارج از کشور و در تاریخ به این است که راه امام را خیلی جدی‌تر از گذشته بپیماییم و تعصب داشته باشیم و در مقابل برخی جوسازی‌ها و فضاسازی‌ها صحنه را ترک نکنیم و کوتاه نیاییم.

انتهای پیام

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا