رقابت متوسط القامهها
به گزارش انصاف نیوز، ماهنامه نسیم بیداری در تحلیل انتخابات آتی به قلم سیدحمید متقی نوشت: «تو نامزد نمیشوی؟» این جمله این روزها در بسیاری از محافل خودمانی به شوخی وجدی بر سرزبانها افتاده است. مراد گوینده نیز بیش از اینکه به امر خیر ازدواج اشاره کند، به رقابتی اشاره دارد که بسیاری قرار است در آن حضور جدی داشته باشند. تا همین لحظه که نگارنده در حال قلمی کردن این سطور است، بیش از انگشتان دو دوست از چهرههای سیاسی کشور به انحای مختلف از آمادگی خود برای جانشینی محموداحمدینژاد خبردادهاند وهر کدام برنامهای بلند وبالا برای رقابتهای خردادماه تهیه کردهاند. در صف نامزدهای احتمالی انتخابات از وزیر معزول و رئیسدفتر سابق رئیسجمهور حضور دارند تا روحانی خلبان و رئیس مجلس سابق و… دهها چهره مشهور وغیر مشهور که حتما در ذهن خود میاندیشند که چه چیز از شهردارسابق پایتخت کم دارند، که شانس خود را برای تصدی دومین مقام رسمی کشور نیازمایند. برخی نیز با توجه به وضعیت بغرنج کشور احساس تکلیف کردهاند که کشتی طوفانزده اجرایی کشور را در زمانی که از منجنیق فلک سنگ میبارد، به سمت ساحل آرامش رهنمون باشند. در ابتدا باید این نکته را مود توجه قرار داد که با نوع مدیریت محمود احمدینژاد بر قوه اجرایی کشور، نفس حضور در عرصه رقابت برای جانشینی وی دل شیر میخواهد و پوست کرگدن. در همینجا به احترام تمام افرادی که وارد این ورطه شدهاند تمام قد ایستاده وکلاه از سر بر میداریم. فارغ از وظیفه قدردانی باید تاکید کرد که کثرت نامزدها سبب شدهاست که فضای سیاسی کشور با نوعی درهمریختگی مواجه شود وعملا در کمتر از سه ماه مانده به روز رایگیری بر خلاف ادوار سابق هنوز نامزدهای اصلی این رقابت شناسایی نشوند. برای تحلیل این فضا واحتمالا یافتن نقشه راه آینده تحولات سیاسی کشور به نظر میرسد باید صورتبندیهای جریانهای سیاسی کشور ونامزدهای مطلوب هر طیف را مورد توجه قرار داد وبا بررسی موقعیت هرکدام از آنها در جغرافیای سیاست ایران به تصویری قرین با واقعیت از آنها دست یافت.
با نگاهی به اردوگاه جریان اصولگرایی که از سه سال گذشته به چهار لشکر کاملا مجزا بدل شدهاست. در خواهیم یافت که انگیزه رقابت بین آنان بسیار قوی است و همه آنان به صورتی رقابت ۲۴خرداد سال آینده را روزسرنوشت خود ارزیابی کرده و آن را روز پایان دنیا میدانند. هر چهار اردوگاه بر این باورند که تفوق در این نبرد سرنوشتساز به معنای سکانداری کشتی اجرایی کشور تا سال ۱۴۰۰ خواهد بود وشکست در این بزنگاه با توجه به سن بسیاری از بازیگران این اردوگاه به ویژه در جریان سنتی اصولگرا، عملا به معنی خداحافظی نسل اول ودوم آنها از قدرت خواهد بود. این امر سبب شدهاست که هر چهار لشکر این اردوگاه با تمام توان به این رقابت وارد شوند. حضور چهرههایی چون محمدرضا باهنر، منوچهر متکی، مصطفی پورمحمدی، محمدحسن ابوترابی، یحیی آل اسحق، علیاکبر ولایتی و… در عرصه تبلیغات و تشکیل کمپینهای انتخاباتی حول هر کدام از آنان نشان از نگرانی وسردرگمی شدید از وضعیت فعلی این جریان دارد. آنان بر این باورند که با شکست در این انتخابات تتمه اثرگذاری خود در سپهر سیاست کشور را از دست خواهندداد وعملا به موزه تاریخ معاصر منتقل خواهند شد. با این همه حمایت جزیرهای هربخش از این جریان از یک یا چند نامزد به شدت بر ابهامهای عرصه انتخابات افزوده است. از سویی جامعه روحانیت مبارز از نامزدی مصطفی پورمحمدی وحسن ابوترابی حمایت میکند. از سوی دیگر موتلفه به دنبال نامزد حزبی است وجبهه پیروان خط امام و رهبری از نامزدی منوچهر متکی، محمدرضا باهنر ویحی آل اسحاق حمایت کردهاست. از همه جالبتر برنامه علیاکبر ولایتی برای بازی در فضای میانه وتعاملات سه جانبه با اصولگرایان مدرن و یکی از نامزدهای چپ جدید است. این شلختگی در لشکر اصولگرایان سنتی میتواند دو تحلیل متضاد را در بر داشته باشد. در تحلیلی خوشبینانه می-توان این بینظمی را اقدامی هوشمندانه در مقابل تیغ افشاگری حلقه یاران محمود احمدینژاد دانست. در این تحلیل تاکید میشود با بررسی رفتار انتخاباتی یاران حلقه محمود احمدینژاد اعلام زودهنگام نامزد انتخاباتی به معنی قرار گرفتن در سیبل حملات این جریان خواهد بود. با این تحلیل قاعدتا رونمایی از نامزد اصلی جریان راست سنتی که احتمالا یکی از دو چهره شاخص این جریان یعنی علیاکبرولایتی ومحمدرضا باهنرخواهد بود تا اردیبهشتماه به تعویق خواهد افتاد. در مقابل تحلیلی واقعبینانه از وضعیت این جریان نیز وجود دارد. در این تحلیل وضعیت نابهسامان این جریان نه برپایه برنامهای هوشمندانه که نمایانگر واقعیت امروز راست سنتی است. جریانی که مانند فردی که در گودالی در یک دریاچه یخزده فرو رفته وبرای خروج از این وضعیت، بر هر قسمت از سطح یخزده دریاچه که فشار میآورد آن بخش نیز میشکند و موجب وحشت بیشتر غریق میشود. با این اوصاف به نظر میرسد که هرکدام از بخشهای این جریان با نسخه شفابخش خود وارد میدان شوند ودر نهایت نتیجهای بهتر از انتخابات ریاستجمهوری نهم به دست نیاورند.
اصولگرایان مدرن نیز که در عمل نشان دادهاند که تنها یک شوالیه بیشتر ندارند، این روزها با اعتماد به نفس کمتری به فعالیت میپردازند. با حضور محمدباقر قالیباف در ائتلاف ۲+۱ عملا بخت وی برای صدرنشینی کابینه به صفر نزدیک شدهاست. کمتر تحلیلگری پیشبینی میکند که برایند این ائتلاف اگر به نتیجه برسد وهرسه نامزد وارد رقابت نشوند، محمدباقر قالیباف باشد. قالیباف با ورود به این ائتلاف در بهترین حالت تنها به وعده معاون اولی بسنده کردهاست. وعدهای که در فضای سیاسی ایران بیشتر به مهریهای شباهت دارد که به قول گفتنی –پیش از جهش قیمت سکه وطلا- چه کسی گرفته وچه کسی داده است.
جریان «چپ جدید» اما این روزها با درهمریختگی کمتری درحال حرکت به سمت انتخابات است. جبههپایداری و جمعیتایثارگران تا پیش از ائتلاف غلامعلی حدادعادل با علیاکبر ولایتی و محمدباقر قالیباف، بر نامزدی وی در انتخابات اتفاق نظر داشتند. اما به نظر میرسد که این جریان تا حدودی با سردرگمی تحلیلی مواجه شده است. چپ جدید که تلاش دارد خود را فرقه ناجیه نظام معرفی کرده وسایر جریانهای سیاسی اعم از اصولگرا واصلاحطلب را خارج از چارچوب اصولگرایی معرفی کند، حال با این ابهام مواجه شده است که نامزد اصلی آنها با نامزد دوجریان مورد انتقاد آنها به توافق رسیده است و در نتیجه دیگر نمیتواند تمام وکمال در خدمت اهداف آنان حرکت کند. شاید همین امر هم سبب شده باشد که رئیس دفتر محمدتقی مصباحیزدی از حدادعادل به جوی آب شیرینی که پس از ائتلاف وارد شورهزار شد نام ببرد و عملا مخالفت خود را با حمایت از حدادعادل اعلام کند. این جریان با ابهامات دیگری نیز مواجه شده است از سویی بسیاری از اعضای جبهه پایداری که ژست مخالفت با یاران حلقه محموداحمدینژاد را گرفته بودند، دوباره به سمت وی متمایل شده و عملا تحلیلهای سابق مبنی بر عدم اصالت فاصلهگیری این بخش از یاران حلقه را تقویت کردهاند. از سوی دیگر هر چند که بخشهای مختلف این جریان شعارهای یکسانی دارند، اما شاهدیم که مقصد اعضا کاملا متفاوت شده است. با این اوصاف قابل پیشبینی است که قاعدتا لشگر این جریان در آوردگاه انتخابات به چند گروهان کوچک ومغشوش بدل شود. این جریان بیشتر برروی چهرههایی سرمایهگذاری کرده است که در چهار پنج سال گذشته رسانهای شدهاند وهر کدام بنا بر ذوق وسلیقه خود گرد یکی از این چهرهها جمع شدهاند. چهرههایی از قبیل سعید جلیلی، میرکاظمی، فتاح وباقری لنکرانی را میتوان نامزدهای بخشهای مختلف این جریان معرفی کرد.
یاران حلقه احمدینژاد اما این روزها با آرامی به فعالیت میپردازند. با وضعیت کنونی معادلات سیاسی کشور به نظر میرسد که محمود احمدینژاد از تایید صلاحیت یارگرمابه وگلستان خود اطمینان یافته وبدون استرس ویژهای فضا را برای دوران جانشین خود آماده میسازد. حضورگاه وبیگاه اسفندیار رحیم مشایی در مجامع عمومی و به حضور پذیرفتن سفیر یک کشور غربی در دفتر مخصوص رئیسجمهور همه نشان از مشق ریاستجمهوری توسط مشایی است. از سوی دیگر محموداحمدینژاد نیز بر خلاف شایعات بیش از اینکه به پست معاون اولی مشایی بیاندیشد به دنبال قرار گرفتن در جایگاه فعلی مشایی به عنوان رئیس دبیرخانه جنبش عدم تعهد است. جایگاهی که به یکی از رویاهای احمدینژاد برای تبدیل شدن به چهرهای بینالمللی کمک شایانی خواهد کرد. در صورت حذف مشایی چهرههایی مانند نیکزاد وزیر مسکن فعلی و علیاکبرصالحی نیز میتوانند نامزد یاران حلقه محمود احمدینژاد باشند، اما باید تاکید کرد ردصلاحیت اسفندیار رحیممشایی در واقع به معنای مهر پایان زدن بر تومار حیات یاران حلقه محمود احمدینژاد خواهد بود وقاعدتا نباید پس از انتخابات خرداد ۹۲ خبر چندانی از تحرکات این گروه به گوش برسد.
در کنار این چهره برخی اصولگرایان منتقد از جمله محسن رضایی، باقرخرازی، علی فلاحیان و… نیز میتوانند وارد میدان شوند، چهرههایی که سبب طولانیتر شدن لیست نامزدهای انتخاباتی این دوره خواهند شد.
در اردوگاه اصلاحطلبان نیز به تدریج بحث انتخابات در حال گرم شدن است. بسیاری از بزرگان اصلاحطلب در انتظار نشانهای از سوی نظام برای ورود به این رقابت هستند، اما هنوز تحول چندانی نسبت به نظر نظام برای ورود آنان به انتخابات مطرح نشده است. همین امرهم سبب شده که بسیاری از اصلاحطلبان انتخابات آتی را رقابتی درون جریان اصولگرایی ارزیابی کرده و بیشتر از جایگاه تماشگران رقابت ۲۴ خرداد را به نظاره بنشینند. بخشی دیگر از این جریان نیز با این تحلیل که به فرض پیروزی اصلاحطلبان سایر نهادهای نظام آمادگی همکاری با آنان را ندارند وقاعدتا فضای سیاسی کشور پرتنشتر خواهد شد، پیشنهاد میکنند برای حفظ نظام وحل بحرانهای کشور، به یکی از چهره¬های عملگرا و واقعبین اصولگرا از جمله علیاکبر ناطق نوری، علی مطهری، محمدرضا باهنر، یحیی آل اسحق و… رای داده وبدون سهمخواهی، انان را برای گذر از این وضعیت بغرنج همراهی کنند.
در کنار این دو تحلیل، برخی از اصلاحطلبان خواهان حضور موثر در انتخابات هستند. و به این منظور بسیاری ازآنان سیدمحمد خاتمی رئیسجمهور سابق را ترغیب به شرکت در انتخابات 24 خرداد می کنند. حضور سیدمحمدخاتمی همه معادلات انتخابات را برهم خواهد زد وقابل پیشبینی است که انتخاباتی با مشارکت بالا را تجربه کنیم. انتخاباتی شبیه به دوره ششم انتخابات ریاستجمهوری. اما بعید به نظر میرسد که رئیسجمهور اصلاحات علاقهای به حضور در این عرصه را داشته باشد واحتمالا وی نیز بر این باور است که حمایت از یک اصولگرای عملگرا برای کشور ومردم بسیار کمهزینهتر است. برخی دیگر از اصلاحطلبان اما حضور در این رقابت را نه برای پیروزی که بیشتر برای رسمیت یافتن مجدد حضور این جریان در رقابتهای سیاسی لازم میدانند. برای نیل به این هدف حضور چهرههایی مانند اسحق جهانگیری، محمدرضا عارف و مصطفی کواکبیان کافی به نظر میرسد. با این حال اگر اصلاحطلبان در کنار این هدف علاقمند باشند که رقابتی جدی با نامزدهای دیگر اصولگرا نیز داشته باشند، میتوانند از مدیران محبوب وجوانتر این جریان نیز استفاده کنند. چهره-هایی مانند محمدعلی نجفی و مسعود پزشکیان که در کنار بیحاشیه بودن در حوزههای فرهنگ، اقتصاد و سیاست حامیانی جدی دارند و میتواند در فضایی منطقی به هماوردی با نامزدهای اصلی جریان اصولگرا بپردازند.
به صورت کلی میتوان گفت در صورت عدم حضور سید محمدخاتمی و علیاکبر هاشمی رفسنجانی در رقابت ۲۴ خردادماه، با انتخاباتی با حضور متوسطالقامههای سیاست در ایران مواجهیم. انتخاباتی که هرکدام از نامزدها نماینده بخشی از خواستهای مردم خواهند بود ودر نتیجه با وجود کثرت خورده گفتمانها نباید شاهد پیروزی قاطع رئیسجمهور در مرحله نخست انتخابات باشیم. با این حال نباید از این نکته غافل شد که هنوز سه ماه تا انتخابات باقیاست. در کشوری مثل ایران هر اتفاقی غیرمنتظره نیست.
منبع: سفیر نیوز
انتهای پیام