نگاهی جامعهشناختی و چندبعدی به مسئله حجاب در نقد سیاستهای حجاب و عفاف
علیرضا رحمانی، مدیر پژوهش گروه بررسیهای راهبردی میراث در هم میهن نوشت:
مشهور است که در دوران تسلط مائو بر چین برای حل معضل خورده شدن محصولات کشاورزی توسط پرندگان، جنبشی در سطح ملی برای کشتار گنجشکها به راه افتاد و میلیونها گنجشک توسط مردم کشته شدند. در آن سال هجمه بیسابقه ملخها و آفات منجر به خسارت بیشتری به محصولات کشاورزی کشور شد؛ ملخهایی که در غیاب گنجشکها با خیال راحت تکثیر شده بودند! این داستان نمونهای از آفات نگاه تکبعدی در عرصه سیاستگذاریهای کلان است. داستان حجاب و سیاستهای مرتبط با آن همواره قربانی نگاههای تکسویه بوده است. از یکسو نگاههایی که تلاش میکنند عدم استفاده از حجاب را تنها در قالب نوعی انحراف اجتماعی تفسیر کنند و از سویی دیگر نگاههایی که حجاب داشتن یا نداشتن را به یک کنش سیاسی تقلیل میدهند هر دو مصادیق نگاه تکبعدی به این موضوع هستند. اما سوال اینجاست که جریانهای موجود در موضوع حجاب را با چه منظر متفاوتی میتوان مشاهده کرد؟ اگر منظر خود را بهسوی بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی کلانتر ببریم، سوال ما اینطور مطرح میشود: چه تحولاتی در ساختار و روابط اجتماعی منجر به شکلگیری وضعیت فعلی حجاب شدهاند؟
بهنظر میرسد در لایه سیاستگذاری موضوع حجاب ساحت تحولات اجتماعی مورد غفلت واقع شده است. در این یادداشت مسئله حجاب در ایران را ناظر به پنج موضوع در عرصه روابط اجتماعی بررسی میکنیم: زوال پدرسالاری، فردگرایی، مصرفگرایی، جنبشهای حقوق زنان و دوقطبی اجتماعی.
زوال پدرسالاری: دیگر حرف آخر را یک نفر نمیزند!
مفهوم پدرسالاری برخلاف نام آن محدود به چارچوب خانواده نیست و از نظمی بزرگتر در ابعاد اجتماعی حکایت میکند. ویژگی جامعه پدرسالار که در جوامع سنتی بهعنوان الگوی رایج مورد پذیرش بوده است، وسعت اختیار جایگاه پدر در عرصه خانواده است. قرارگرفتن فرد در این جایگاه به او اختیار اعمال قدرت در عرصههای مختلف حیات فردی و اجتماعی اعضای خانواده(جامعه) را اعطا میکند. در این الگو اینکه چه رفتارها و اعمالی مقبول و چه مواردی نامقبول هستند توسط پدر مشخص میشود. رابطه سایرین با پدر تنها در قالب پذیرش و تمکین تعریف شده است. سازوکارهای کنترلی در عرصه تعاملات و پوشش که بهصورت خاص در مورد زنان تعریف و اعمال میشود نیز از ابزارهای کنترل و بازتولید همین نظم پدرسالارانه به حساب میآید. گسترش و پذیرش دموکراسی در جوامع مدرن از مهمترین عوامل زوال پدرسالاری است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
زوال پدرسالاری و گسترش دموکراسی
دموکراتیک شدن وضعیتی است که در آن نظم پدرسالارانه به چالش کشیده میشود. چنانچه قانعیراد1 در کتاب زوال پدرسالاری شرح میدهد، تضعیف جایگاه مرد برای اعمال قدرت در عرصه خانواده بازتابی است از وضعیت کلان جامعه در مسیر حرکت به سمت دموکراسی. از نظر او زوال پدرسالاری پدیدهای نیست که تنها در عرصه خانواده محدود شود، بلکه فرایند گستردهای است که همه عرصههای اجتماعی را تحت تاثیر قرار میدهد. تنشهای خانوادگی معادل خشونتهای اجتماعی در مقیاس بزرگتر هستند. این تنشها در شرایطی به وجود میآیند که حق تصمیمگیری از سوی صاحب قدرت (پدر در خانواده و دولت در جامعه) به رسمیت شناخته نشده و یا نقض میشود. اساسا وجود تنش بهخاطر درهمشکستن مشروعیت نظام مردسالار است وگرنه تا پیش از تضعیف این نوع خاص از نظم اجتماعی اعمال قدرت مشهود و محدودسازی افراد از سوی صاحب قدرت پذیرفته شده بود و مقاومت چندانی در مقابل آن صورت نمیگرفت. حال در چنین وضعیتی که نظم پدرسالارانه چه در ابعاد خرد و چه در ابعاد کلان مشروعیت خود را نسبت به گذشته از دست داده است، دایره نفوذ قدرت دولت و حاکمیت نیز با قبل متفاوت خواهد بود. ویژگی نظم پدرسالارانه به رسمیت شناختن تنها یک روایت و نفی تکثر است، اما اعمال کنترلهای حداکثری در حیطه پوشش و از جمله حجاب دیگر بهسادگی قبل نیست چراکه مشروعیت آن با در هم شکستن نظم پدرسالارانه دچار خدشه شده است. به بیان سادهتر بازگشت حجاب به وضعیت قبلی آن در جامعه ایرانی امری ناممکن است، نه صرفا از جهت تغییرات سیاسی بهوجودآمده در این عرصه، بلکه به دلیل بازتعریف نظم جدید اجتماعی که در آن سویههای پدرسالارانه رو به زوال هستند و عدم پذیرش تکثر در آن پذیرفته نیست.
فردگرایی و مشروعیتزدایی از کنترل: نظرتان محترم است اما برای خودتان!
در سوی دیگر ماجرا با پدیده فردگرایی مواجه هستیم که تاثیرات آن بر موضوع حجاب بسیار قابلتوجه است. توسعه و رشد فردگرایی در طبقه متوسط یکی از ویژگیهای متمایزکننده آن به حساب میآید. یکی از اثرات جانبی رشد رویکرد فردگرایانه مشروعیتزدایی از کنترل حداکثری نهادهای اجتماعی است. در این رویکرد کنترلهای اجتماعی نقشی حداقلی دارند بهنحوی که تنها امکان زیست اعضای یک جامعه را بدون ایجاد تنش فراهم میآورد. در وضعیت غلبه فردگرایی، عرصه زیست فردی، ساحتی است که کنترل در آن فاقد معنا و مشروعیت است. در ارتباط با مسئله حجاب باید به این بخش از مسئله توجه داشت که حوزه پوشش بهعنوان یک امر شخصی و در حیطه آزادیهای فردی تعریف میشود، رویکردی که بهطور کامل در مقابل نگاه مرسوم حاکمیت به این مسئله ترویج شده است. هرچند ادعای رشد طبقه متوسط در ایران در حال حاضر با چالشهای جدی روبهرو است (مانند نگاههایی که اغلب با تکیه بر مفهوم سرمایه اقتصادی در تعریف طبقه متوسط، این طبقه را در حال افول و محو شدن میپندارند) اما موضوع رشد فردگرایی بهصورت خاص در عرصه مطالعات نسلی و ناظر به ورود جدیتر گروههای سنی نوجوان به عرصه کنشگری اجتماعی مقولهای درخور توجه است. باید توجه داشت که در این نسل، فردگرایی بهعنوان ارزشی حاکم بر فضای سبک زندگی از کنترل اجتماعی ناظر به ابعاد زندگی فردی به شدت مشروعیتزدایی میکند.
فردی شدن دین
دین هم با تمام ظرفیتهای اجتماعی خود از تیغ فردگرایی در امان نبوده است. این ادعا به این معنا است که در میان بخش قابلتوجهی از جامعه حتی احکام دینی جنبه فردی و شخصی یافتهاند. توجه به این نکته ضروری است که این جریان الزاما به دنبال مشروعیتیابی از طریق نهاد دین و گفتمان غالب دینی نیست. اصطلاح «دین سوپرمارکتی»، بهمعنای گونهای از دینداری که افراد به انتخاب خود بخشهایی از دین را مانند محصولات موجود در قفسه سوپرمارکت انتخاب میکنند به همین فضا اشاره دارد. در وضعیت بروز و ظهور فزاینده گفتمان فردگرایی و همینطور تسری آن به حوزه دینورزی صحبت از اعمال کنترل و پیادهسازی سازوکارهای جزایی برای مواجهه با موضوع حجاب از اساس فاقد معنا و پشتوانه گفتمانی است. درست است که حاکمیت و برخی از معتقدین به حجاب با این چارچوب همراه هستند، اما مقصود ما این است که افرادی که مخاطب و محل اعمال اینگونه قوانین و سیاستها هستند از اساس برای آن مشروعیتی قائل نیستند.
مصرفگرایی و رشد سرمایه نمادین: همین لباس زیباست نشان آدمیت!
سرمایه نمادین بهعنوان یکی از انواع سرمایه طرح شده توسط بوردیو به مواردی اشاره دارد که افراد با استفاده و مصرف آن نوعی از منزلت و جایگاه اجتماعی را کسب میکنند. معمولا سرمایه نمادین را مشتق از سه نوع سرمایه دیگر، یعنی سرمایه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی تعریف میکنند. رابطه مصرفگرایی و سرمایه نمادین بهنوعی خاص از سرمایه نمادین بازمیگردد که مشتق شده از سرمایه اقتصادی است. در این فضا مصرفِ نوع خاصی از کالا به منزله کسب بیشتر سرمایه نمادین و به تبع افزایش مطلوبیت برای افراد است. اولین سوالی که در این عرصه باید به آن پرداخت جایگاه مصرف حجاب بهعنوان یک کالای فرهنگی از منظر برخورداری از سرمایه نمادین است. به بیان دیگر حجاب در بازی بهرهمندی از سرمایه نمادین در مقایسه با سایر انواع پوشش چه جایگاهی دارد و به صورت بالقوه کسب چه جایگاهی در سبد سرمایه نمادین برای آن فراهم است؟
جنبه مهمتری از ماجرا به پیوند حجاب با سایر عرصههای اجتماعی و بهصورت خاص عرصه سیاسی باز میگردد. اگر بپذیریم حجاب دارای معنایی سیاسی شده است، آن وقت پرسش از نسبت حجاب با مقوله سرمایه نمادین رنگ تازهای به خود خواهد گرفت. در چنین حالتی میتوان شاهد شکلگیری رفتارهای خاصی در عرصه پوشش بود که بهطور مستقیم متاثر از جنبه سرمایه نمادین حجاب هستند. بهعنوان مثال تغییر الگوی حجاب از چادر به سایر پوششهای اسلامی در میان گروهی از زنان محجبه ایرانی نشان از اهمیت سویه نمادین چادر بهعنوان نوعی حجاب دارد.
مدیریت بدن و هویتی شدن تن
مدیریت بدن و هویتی شدن تن مفاهیمی هستند که ریشه در فهم اجتماعی از بدن دارند. فهم اجتماعی از بدن به وضعیتی اشاره دارد که در آن بدن تنها یک عنصر زیستی و فیزیکی به حساب نمیآید، بلکه خود ابزاری است که به افراد اجازه میدهد تا بروز و ظهور اجتماعی متفاوتی داشته باشند و بسته به وضعیت بدنی خود سرمایههای اجتماعی و نمادین کسب کنند. مدیریت بدن از این جهت در دوران معاصر بروز و ظهور بیشتری یافته است که به کمک توسعه تغذیه و امکانات پزشکی، انسان تسلط بیشتری روی بعد جسمانی خود کسب کرده است. هرچند مدیریت بدن هم در میان زنان و هم مردان قابل تعریف است، اما به نظر میرسد به صورت کلی مقوله مدیریت بدن و هویتی شدن تن در میان زنان اهمیت و جایگاه ویژهتری نسبت به مردان دارد. در این فضا نمایش تن امری است که افراد بهوسیله آن امکان کسب مطلوبیتهای اجتماعی را خواهند داشت. در چنین وضعیتی سیاستهایی که بهدنبال حذف بدن از عرصه کسب مطلوبیت اجتماعی هستند با چالشهای جدی مواجه خواهند شد. مسئلهای که در اینجا باید مورد سوال باشد این است که حجاب در بازی هویتی شدن تن چه شانسهای بالقوهای برای بقا و گسترش خواهد داشت و آیا تنها راه بقای آن در انکار هویتی شدن بدن قرار دارد و یا میتوان بهگونهای از ورود حجاب به این عرصه اندیشید؟
رشد و توسعه جنبشهای حقوق زنان
جنبشهای حقوق زنان در چند دهه اخیر دوران تازه و متفاوتی را تجربه کردهاند، بهنحوی که میتوان در عرصههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و حتی هنری شاهد اثرگذاری و رشد تاثیر این جنبشها بود. فضای اجتماعی ایران حتی با در نظر گرفتن تفاوتهای اساسی آن با عرصه بینالملل از این قاعده مستثنا نیست. به نحوی که در تحولات اخیر کشور میتوان به وضوح شاهد حضور عناصر متعلق به جنبشهای حقوق زنان در لایههای مختلف حرکتهای اجتماعی بود. جنبه متمرکز بر مسائل و حقوق زنان در مسئله حجاب نیز قابل رؤیت و دارای اهمیت است. در این راستا توضیحی درباره وضعیت دو جریان از گروههای مدافع حقوق زنان در ایران نسبت به موضوع حجاب ارائه میشود.
دو گانه اصالت سکولاریسم یا اصالت دموکراسی در جنبشهای زنان
در کشاکش جدالهای موجود بر سر مسئله حقوق زنان طبق نظر نوشین احمدی2 بهعنوان یکی از چهرههای شناختهشده جنبشهای طرفدار حقوق زنان در ایران میتوان دو رویکرد و جهتگیری عمده را مشاهده کرد: اصالت سکولاریسم و اصالت دموکراسی. در رویکرد قائل به اصالت سکولاریسم، مقدمه تحقق آزادی و دموکراسی وقوع سکولاریسم است درحالیکه رویکرد دوم سکولاریسم را یکی از محصولات تحقق دموکراسی میداند و به خودی خود برای سکولاریسم اصالت قائل نیست. تمایز این دو رویکرد در نحوه مواجهه ایشان با موضوع حجاب به نحو بارزی نمایان میشود. رویکرد نخست بهدنبال زدودن حجاب به عنوان نمادی دینی است و از این رو مسئلهاش خود حجاب است و نه اجبار به حجاب؛ به نحوی که رویکردهای آن با حجاب در تمامی اشکال آن سر ستیز دارد. در مقابل رویکردی که قائل به اصالت دموکراسی است حجاب را به عنوان یک انتخاب از سوی بخش قابلتوجهی از زنان ایرانی به رسمیت میشناسد و در پی مقابله با خود حجاب نیست، بلکه نقطه تمرکز آن رفع قوانین ناظر به اجبار حجاب است. احمدی یازده سال قبل هشداری را خطاب به گروه قائل به اصالت سکولاریسم مطرح میکند که برای وضعیت فعلی جامعه ایرانی نیز قابل تامل است.
هشدار احمدی به گروه نخست، امکان از دست رفتن پایگاه اجتماعی و مشروعیت مطالبات گروههای فعال در عرصه حقوق زنان به دلیل عدم درک و پذیرش آنها نسبت به گروه معظمی از زنان جامعه ایران است. او بیان میکند رویکردی که گروه نخست در مواجهه با حجاب و بهتبع آن مواجهه با دین اتخاذ کرده است وضعیتی را رقم خواهد زد که در آن زنان معتقد به حجاب ولو مخالف با قوانین موجود در حوزه حجاب در مقابل جریان احیای حقوق زنان در ایران قرار خواهند گرفت و این لطمهای جبرانناپذیر به کلیت این جریان وارد خواهد کرد.
مسئله مهم قشر خاکستری
هرچند احمدی هشدار خود را خطاب به جریان حامی اصالت سکولاریسم مطرح میکند، اما بعد از گذشت بیش از یک دهه از هشداری که او خطاب به این گروه طرح میکند و با توجه به وضعیت فعلی جامعه ایرانی باید پرسید که آیا اتخاذ رویکردهای غیر روادار و تکثرگریز از سوی سیاستگذاران حجاب، خطر مشروعیتبخشی به رویکرد اصالت سکولاریم در مواجهه با حجاب را افزایش نداده است؟ هشداری که در حال حاضر میتوان مطرح کرد ناظر به رویکردهای سلبی حاکمیت در برخورد با موضوع حجاب است. رویکردهایی که در نهایت موجب میشود جمعیت قابلتوجهی از زنان که به صورت عادی در منطقه بیطرف و خاکستری قرار میگرفتند، به سوی جبهه طرفدار اصالت سکولاریسم جذب شوند.
در این زمینه میتوان به مسئله دوقطبیسازی اجتماعی نیز به عنوان یکی از نقاط خطر در آینده مسئله حجاب اشاره کرد.
دوقطبی اجتماعی: مردم در برابر مردم
احمد بخارایی3 در گفتوگویی که در تابستان 1401 و پیش از وقوع ناآرامیهای مرتبط با فوت مهسا امینی داشته است به موضوع شکلگیری دوقطبی اجتماعی حول موضوع حجاب پرداخته است. از نگاه او دوقطبی اجتماعی وضعیتی است که در آن دو طرف متشکل از گروههای اجتماعی در وضعیتی غیرعقلانی و متعصبانه به مقابله با یکدیگر بر سر یک موضوع یا مجموعهای از موضوعات میپردازند. در وضعیت دوقطبی شاهد شکلگیری نوعی رادیکالیسم در دو طرف خواهیم بود که هدف آن نه ایجاد فهم مشترک و حل مسئله که از میان برداشتن گروه مقابل با توسل به هر نوع وسیلهای است. نگرانی اساسی که در این وضعیت طرح میشود توجیه وسیلهها در مسیر دستیابی به هدف است. به بیان دیگر هر گروه با اصالت بخشیدن به موضوع خود از توسل به هیچ وسیلهای ولو نامشروع برای تحقق اهدافش دریغ نمیکند. توسل به خشونت از منظر بخارایی نگرانکنندهترین موضوعی است که در وضعیت شکلگیری و تداوم دوقطبی اجتماعی به میان میآید. از نگاه او حجاب به دلیل رویکرد خاص حاکمیت نسبت به این مسئله به شدت واجد ویژگیهای امر مولد دوقطبی اجتماعی است. مسئله دیگر که باید در این زمینه مورد توجه قرار گیرد فربه شدن یک سوی وضعیت دوقطبی توسط حاکمیت است. در چنین وضعیتی که حاکمیت سیاستها و تصمیمات خود را به نفع یک طرف از این دو قطب اتخاذ میکند باید در انتظار جبههگیری مردم در مقابل مردم بود. در این فضا رواداری اجتماعی رنگ میبازد و زمینه بروز خشونت مردم علیه مردم فراهم میشود. به نظر میرسد اتخاذ سیاستهای جدید در عرصه حجاب و عفاف که بیشتر در لایه برخورد مستقیم با عدم رعایت حجاب نسبت به قبل تغییر کردهاند به شدت مستعد ایجاد چنین وضعیتی هستند. بهنحوی که میتوان در گامهای نخست این نوع از برخورد نیز شاهد قرارگیری گروههای مختلف مردم در مقابل یکدیگر بود.
سخن آخر؛ فیل در تاریکی!
شناخت تکبعدی و محدود از یک پدیده منجر به شکلگیری فهمی ناصحیح نسبت به کلیت آن پدیده خواهد شد. چنانچه در حکایت فیل در اتاق تاریک بیان میشود فهم تکبعدی و ناقص در فقدان روشنایی منجر به شکلگیری مجموعهای از ادراکها میشود که لزوماً در کنار هم قرار دادن این ادراکهای جزءنگر تصویری درست از اصل پدیده به ما نمیدهد. موضوع حجاب با توجه به پیچیدگیها و روابط درهمتنیدهای که در حوزههای مختلف در مورد آن شکل گرفته است بهشدت مستعد وقوع این آسیب است. شوربختانه تغییر رویههای مورد نظر از سوی سیاستگذاران در قوانین و مقررات جدید حجاب نهتنها از آسیب نگاه تکبعدی گذر نکرده است بلکه با نگاهی مکانیکی به موضوع حجاب منجر به بغرنجتر شدن مسئله حجاب و ایجاد تبعات منفی جدید در لایههای مختلف اجتماعی خواهد شد. هرچند فیلی که مولانا در حکایت خود توصیف میکند در اتاقی بیحرکت ایستاده است اما باید دانست در مسئله حجاب با فیلی رمیده و در جنب و جوش مواجهیم که درک نادرست از آن عواقب ناگواری به همراه خواهد داشت.
پینوشت:
1-سید محمد امین قانعی راد، زوال پدرسالاری، 1396
2-حجاب و روشنفکران، نوشین احمدی خراسانی، 1390
3- https://b2n.ir/e94991
انتهای پیام