ایران و عربستان: دولت ابراهیمی و تناقضهایش!
محسن صالحیخواه، روزنامهنگار در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی توافق ایران و عربستان و تناقضهای دولت ابراهیم رئیسی نوشت:
دور از انصاف نیست اگر بگوییم کشور ما کشور تناقضهای بیشمار است. در این یادداشت میخواهم بعضی از تناقضهایی که وجود دارد و مردم از آنها گلایه دارند را با شما مرور کنم.
الف) یا حیدر کرار زند نقش به زودی…
پس از حمله به سفارت عربستان و آتش زدن آن ساختمان دیپلماتیک، روابط تهران و ریاض که پیش از آن نیز با چالشهای جدی مواجه بود، به طور کامل قطع بود.
زیاد نوشتیم و خواندید که چه کسانی پشت آن حمله بودند و تا امروز که 8 سال از آن واقعه میگذرد، حتی برای سلام و علیکی خشک و خالی هم احضار نشدند.
از آن روز تا همین چندماه پیش، رجزهایی بود که برای عربستان سعودی میخواندند و بخشی از مردم برایشان ضعف میکردند!
حالا در دولت ابراهیم رئیسی، با فشار پکن برای آرام شدن خاورمیانه، ایران و عربستان روابطشان را از سر گرفتند؛ هرچند مدافعان جبهه به اصطلاح انقلاب مدام بر این تاکید دارند که دیپلماسی دولت سیزدهم فلان و بهمان است، این سعودیها بودند که به سمت ما آمدند و ما پیروز شدیم.
این هنر نیست که روزی از خراب کردن روابط با یک کشور – که حتی در دل جنگهای نظامی هم قطع نمیشود – پشتیبانی همهجانبه کنید. در مداحیها و سخنرانیها رجز بخوانید، اگر در دولت رقیب شما بوی بهبود روابط بلند شود، جیغ بنفش بکشید، و وقتی به قدرت رسیدید، آنچه خراب کردید را دوباره از نو – نه مثل سابق – آن هم با فشار تنها پشتیبان امروزتان یعنی چین، بنا کنید.
درس ماجرای عربستان این است که وقتی “مجبور” باشی، باید یک سری شرایط را بپذیری. میخواهد مساله ارتباط با سعودی باشد یا برجام. چون این تو هستی که نیاز به رفع مشکل داری نه طرف مقابل. بر خلاف باورهای کاذب، تو در موضع بالا و قدرت نیستی.
در این میان ممکن است که تو اول سفارتت را در ریاض باز کنی و آنها بیایند در هتلی واقع در شمال تهران مستقر شوند. تبلیغات زیادی روی سفر وزیر خارجهشان انجام بدهید اما آنها مجبورتان کنند که سالن کنفرانس خبری را عوض کنید.
همه اینها در سیاست پیش میآید. فقط منصفانه کلاهتان را قاضی کنید. زمان را سه سال عقب ببرید، حسن روحانی را جای ابراهیم رئیسی بنشانید و محمدجواد ظریف را در جایگاه امیرعبداللهیان فرض کنید. آیا سفارتنوردان اینبار از دیوار وزارت خارجه بالا نمیرفتند؟ یا داد و فریادهایشان گوش ملت را کر نمیکرد؟
حسین شریعتمداری در کیهان تیتر نمیزد: «عزت ایران لگدمال شد»؟ آیا امروز این اتفاقها افتاد؟ پاسخ منفیست. اتفاقاً مدعیان ارزش و انقلاب، خیلی ساده از کنار موضوع گذشتند. چون کار دست خودشان است و هر اتفاقی میافتد، اهمیتی ندارد.
شاید هم فهمیدهاند که سیاست میدان منافع ملی و واقعگراییست نه آرمانهای قدیمی. زمان همه چیز را مشخص میکند. کاش فهمیده باشند.
ب) ترمینال مسافرتی رهبران جهان در مهرآباد!
سیاست خارجی دولت سیزدهم، کلیدواژه این روزهای دستاوردسازان است. میگویند امروز فلان مقام ترکمنستان آمد، فردا قرار است بهمان مقام ازبکستان بیاید. رئیس دولت دیروز در اندونزی بود، امروز به آمریکای لاتین رفت، فردا قرار است خاقان چین بیاید به دستبوسی ایشان.
گسترش روابط دیپلماتیک سیاسی و روابط مستحکم اقتصادی، فرای نگاه جناحی به موضوع، قطعاً امری پسندیده و مهم برای ایران است. وظیفه ما نیز استقبال از این گشایشهاست.
آیا سفر رئیسی به اندونزی، گشایشی اقتصادی برای کشور داشته؟ اگر داشته یا در میان و بلندمدت قرار است داشته باشد، دست مریزاد به وزارت امور خارجه و تیمهایی که دیپلماسی اقتصادی را دنبال میکنند. و بالاتر از آن، دست مریزاد به رئیس دولت که چنین تیمی را فراهم کرده و مشغول کار است.
اما اگر این سفرها، صرفاً سفرهایی دیپلماتیک و معمولیست که در کنار آنها قراردادی هم امضا شده، پس این دستاوردسازی و کر کردن گوش فلک از کجا میآید؟
نه تنها اندونزی، بلکه آمریکای لاتین. سنگ بنای ارتباط با ونزوئلا و کشورهای آمریکای جنوبی از دهه هفتاد گذاشته شد. چرا حالا که حدود ۳۰ سال از آن روزها میگذرد، هنوز این ارتباط به ثمر ننشسته؟ خط تولیدهای ما مدام در آنجا مشغول کار هستند؟ صادرات بیوقفه به ونزوئلا، کوبا و دیگر کشورهای لاتین داریم؟ ارزآوری فراوان برای ما دارد؟ کالاهای مورد نیازمان را از این طریق تأمین میکنیم؟
پاسخ به این سوالها مهم است اما پاسخ گرفتن آنها، بعید. چون در میان دستاوردسازی برای آرام کردن بخشی از مردم و درخشان نشان دادن دولتی که از انتخابات کاریکاتوری ۱۴۰۰ بیرون آمده، جایی برای پاسخ به سوالهای منطقی پیدا نمیشود.
195 کشور در جهان داریم؟ رهبران 193 کشور به ایران بیایند، مهمان باشند و بروند. شما هم به همین منوال برایشان تبلیغ کنید. اما تا وقتی که این سفرها و دید و بازدیدها دستاورد اقتصادی برای کشور نداشته باشد و خودش را در سفره مردم نشان ندهد، صرفاً کشک است.
ج) آمارهای اماراتی، زندگی جیبوتی
اگر روزی مردم از وقایع کشورهای همسایه یا حتی شهر کنار دستشان بیخبر میماندند، امروز به لطف تکنولوژی و انقلاب دیجیتال، در کمترین زمان از وقایع دورترین نقاط زمین مطلع میشوند.
وقتی سخنگوی دولت رئیسی میگوید در سال ۱۴۰۰ رشد اقتصادی 4.4 درصدی داشتیم و سال ۱۴۰۱ را با رشد ۴ درصدی پشت سر گذاشتیم، آدمیزاد به این فکر میکند که اگر اقتصاد ما طی دو سال 8.4 درصد رشد داشته، این رشد از کجا به وجود آمده؟
تولید ناخالص داخلی افزایش پیدا کرده؟ تراز تجاری مثبت شده؟ قدرت خرید مردم افزایش پیدا کرده؟ دقیقاً این دو تا ۴ درصد از کجا آمده؟ این را اقتصاددانها باید توضیح بدهند.
اقتصاددانها اگر به این سوالها پاسخ دادند، لطفاً بگویند، آیا شباهتی میان این رشد ۴ درصدی در دو سال متوالی، با پیشبینی رشد اقتصادی ۴.۳ درصدی پیشبینی شده برای امارات متحده عربی توسط صندوق پول عرب (AMF) وجود دارد؟ یا این قیاس به طور کلی اشتباه است؟
اما آنچه ما به عنوان شهروند میبینیم، دلار با قیمت 50 هزار تومان، تورم ۷۰ درصدی و تغییر قیمت روزانه مواد غذایی، افزایش سالانه ۵۰ درصدی (حداقل) در بازار اجاره مسکن و رؤیا شدن آرزوی خرید خانه برای جوان ایرانی است.
لطفاً یک اقتصاددان انقلابی مثل پروفسور مسعود درخشان، دکتر یاسر جبرائیلی یا اعضای هیات علمی و فارغالتحصیلان دانشکده اقتصاد و معارف اسلامی دانشگاه امام صادق (ع) که اقتصاد کشور را اداره میکنند، به این تناقضها و سوالها پاسخ دهند.
آخر؛ ترسم نرسی به کعبهای اعرابی…
تعارف را کنار بگذاریم، ایران در وضعیت بدیست. مدعیان انقلابیگری تلاش میکنند اوضاع را رو به بهبود نشان دهند. با افتخار میگویند نفت میفروشیم، روزی ۱ میلیون و خردهای بشکه. اما نمیگویند که برای کشوری مثل ایران، فروش ۱ میلیون و خردهای بشکه نفت در روز افتخاری ندارد.
اگر ۳۰ سال قبل بود، میشد از مردم پنهان کرد که به خاطر تحریمها نمیتوانیم پول نفتمان را بگیریم و به جایش کالا از چین وارد میکنیم. یا پنهان میکردیم که شرکتهای چینی هم به خاطر تحریمهای بانکی و مسائلی مثل FATF با ایران وارد معامله نمیشوند.
این که چینیها سرمایهگذاریهای میلیارد دلاری که در حوزههای مختلف در کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس کردهاند، در ایران نمیکنند را میفهمند. اما امروز نمیشود این حقایق را پنهان کرد. چون به گوش مردم میرسد. اعتماد عمومی به مسئولان نیز در میان مردم از بین رفته و حتی ۱۰۰ درصد حقیقت اگر گفته شود، بخش قابل توجهی از ملت آن را باور نمیکنند.
شرایط آنقدر در هم پیچیده، که نگاه واقعگرا نمیتواند برای پایان این مسیر، عاقبت خوشی را تصور کند. مردم فسادها و آقازادههای میلیاردر را میبینند. پدرانی که مدام شعار انقلاب میدهند را نیز میبینند.
تناقضهای سیاسیون در حرف و عمل را به وضوح شاهد هستند. بیتوجهی مدیران کشور به مسائل داخلی و تمرکز بر آرمانهای فرامرزی انقلاب ۵۷ را هر روز زندگی میکنند. عدم تعادل در سیاست خارجی را میبییند.
مردم همه تناقضها را میبیند و ادامه این مسیر، نه به نفع مردم است و نه حکومت.
انتهای پیام
همیشه دعوا جنگ بوده میان ایران عربستان اما یه عقلانیتی داشتن مقامات عربستان اما دوره جدید کم شد و برای اولین بار رسمی به یمن حمله نمودن و
شمشیر را علیه ما از رو بستن و سفارت را بستن .