ملاحظاتی درباره زبان آذری
(از درآمدن تازیان به ایران تا پایان سدهٔ هفتم)
دکتر یحی ذکا، در یادداشتی منتشر شده در سایت مرکز مطالعات خلیج فارس با عنوان «ملاحظاتی درباره زبان آذری (از درآمدن تازیان به ایران تا پایان سدهٔ هفتم)» نوشته است:
آذری از دیدگاه واژهشناسی و دستور زبان فارسی و صرف و نحو زبان تازی (آذری با یاء مشدد) نسبت به آذربایجان یا آذربیجان را میرساند (حریری درهالغواص ص 145) و چنین مینماید که این نسبت حتی پیش از درآمدن اسلام به ایران، در میان ایرانیان و تازیان شناخته بوده است. زیرا نام رستم فرخزاد سردار لشکر ایران در جنگ با تازیان که خود از مردم آذربایجان بوده «رستم آذری» یاد شده است 1 (ثعالبی غرر ص 738 _ مسعودی التنبیه ص 82)
همچنین عبدالرحمن بنعوف از زبان ابوبکر صدیق خلیفه اول، پیش از گشودن ایران بهدست تازیان آورده است که او در پایان زندگی در رختخواب بیماری میگفته است: «ولتألمن النوم علی الصوف الاذربی کما یألم احدکم النوم علی حسک ـ السعدان» (مجرد النحوی. الکامل ص 5) «یعنی خواب بر روی پشمینه آذری مرا چنان میآزارد که هر یک از شما را خوابیدن بر روی خار خسک»
تازی نویسان نخستین سدهیهای اسلامی، نام آذربایگان و نسبت بدان را گوناگون یاد کردهاند. زیرا فراگویی این واژهها، آنچنان که ایرانیان آنها را بر زبان میآوردند، برای تازی زبانان دشوار بود، از اینرو، واژهٔ آذربایجان (آذر+ بای + گان) را به کالبد زبان تازی ریخته «آذَربیجان» و «آذرَبیجان»2 و در نسبت دادن کسی یا چیزی بدان سرزمین گاه یاء مشدد را دنبال بخش نخست نام افزوده «اَذَری» و اَذری»3 و «الاَذَریه» و «الاَذریه» نوشتهاند و گاه به غیر قیاس یاء را دنبال بخش دوم آورده «اَذربی»4 و «اَذربی» (مجرد نحوی ص 5 و یاقوت ج 1 ص 128) و «الاَذَربیه» و «الاَذربیه» (سمعانی ج 3 ص 93) بهکار بردهاند. گاهی نیز، الف و نون را از پایان نام انداخته، نشانه نسبت را به بازمانده آن افزوده «اَذَرِبیجیه» و «اَذرَبِیجیه» (یاقوت معجم ج 1 ص 160) مینوشتند (صورت اذربیجیده که در چاپ عکسی انساب سمعانی لیدن آمده، تصحیف این واژه است).
چنانکه گفته شد نسبتهای بالا در سه مفهوم «صوف اذرَیی» و «العجمالاذریه» و «لسان یالغه الاذریه» بهکار رفته و منظور از زبان آذری گونهای گویش ایرانی است که از آغاز سدهیهای اسلامی، تا نزدیک به سدهٔ یازدهم هجری قمری، کم و بیش مردم آذربایگان بدان سخن گفته و چگامه میسرودهاند.
زبان آذری در نوشتههای پیشین پارسی، گاه: فارسی پهلوی (فهلوی و فهلویه)، راژی (رازی، راجی)، شهری نیز نامیده شده است. لیک نام ویژهٔ آن در میان ایرانیان همانا «آذری» بوده است.
این زبان شاخهای از گروه زبانهای ایرانی غربی است که در شمال غربی ایران زمین بدان سخن گفتهاند و با زبانهای آرانی و تالشی و گویشهای خلخالی و همدانی و زنجانی و تارمی و زبانهای کردی و ارمنی همبستگیهای دور و نزدیک داشته است.
پیش از این برخی از نویسندگان به ناروا، «آذری» را به معنای زبان امروزی آذربایجان پنداشتهاند و میرزا کاظمبیک دربندی برای نخستین بار در کتاب خود به نام «اوبشچایا گراماتیکا تورکسگو تاتارسکو یازیکا» که به سال (1255 هـ. ق / 1839 م.)، در شهر قازان به روسی به چاپ رسیده است، آذری را به اشتباه به مفهوم زبان ترکی به کار برده و آن را به شمالی و جنوبی تقسیم کرده است (دائرهالمعارف اسلام متن ترکی).
نویسندگان نامه دانشوران نیز در داستان ابوالعلاء معری و خطیب تبریزی، که در پی خواهد آمد، «الاذربیه» را به اشتباه «زبان ترکی» ترجمه کردهاند. لیک اصطلاح «آذری» به معنای تاریخی و دانشی و زبانشناسی و مفهوم درست خود، از سال 1304 هـ. ش ] خورشیدی[. پس از پراکندن رساله «آذری یا زبان باستان آذربایگان» نوشته دانشمندان ایرانی آذربایگانی احمد کسروی در میان دانشوران و زبانشناسان شناخته و متداول گردیده است.
کهنترین ماخذی که در آن به زبان ویژه آذربایگانیان به نام «پهلوی» اشاره گردیده، گفته عبدالله بنمقفع دانشمند ایرانی در گذشته به سال 142 هـ. ق / 709 م. (به نقل ابنندیم در الفهرست) است که گفته بوده: «زبانهای فارسی (ایرانی) عبارت است از پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی و پهلوی منسوب است به پهله که نام پنج شهر است: اسپهان، ری، همدان، ماه نهاوند، و آذربایگان» (ابن ندیم الفهرست ص 22).
گذشته از این، ماخذ کهن دیگری که در آن به زبان مردم آذربایگان ـ بیآنکه نامی بر روی آن گذارد ـ اشاره شده است، فتوح البلدان بلاذری است که در دههٔ ششم سدهٔ سوم هجری (255 هـ. ق / 869 م.) نوشته شده است.
در این کتاب دربارهٔ گشودن آذربایگان به دست تازیان مینویسد: «اشعث بن قیس، آنجا را حاد به حان گشود و پیش رفت و حان به زبان مردم آذربایگان حائر را گویند. (بلاذری ص 28) واژه حان در نوشته بلاذری باید همان «خان» به معنای کاروانسرا و منزل باشد که درباره آن یاقوت در معجم البلدان در زیر ماده «خان لنجان» نوشته است «و هی عجمیه فیالاصل و هی المنازل آلتی یکسنها التجار» (یاقوت ج 2 ص 341).
نویسنده البلدان (تألیف 278 هـ. ق / 891 م.) احمدبن ابی یعقوب اسپهانی معروف به یعقوبی، در گذشته به سال 292 هـ. ق / 904 م.، آذری را به مفهوم مردم منسوب به آذربایگان به کار برده نوشته است: «مردم شهرها و کورههای آذربایگان، مردم در آمیختهای بودند از ایرانیان کهن «آذریه» و «جاودانیه» شهر «بذ» که بابک در آن بود، سپس که گشوده شد تازیان در آن نشیمن گرفتند. (یعقوبی، ترجمه ص 46).
حمزه اسپهانی (280 ـ 360 هـ. ق /893 ـ 970 م.) در کتاب «التنبیه علی حدوث التصحیف» از زبان یک ایرانی نومسلمان همروزگار خود به نام زردشت پورآذرخور معروف به ابوجعفر محمدبن موبد متوکلی، زبان مردم آذربایگان را پهلوی یاد کرده، مینویسد: «ایرانیان را پنج زبان بود: پهلوی، دری، پارسی، خوزی، و سریانی. پهلوی زبانی بود که شاهان در نشستهای خود بدان سخن میگفتند و این زبان منسوب است به پهله و پهله نام پنج شهر اسپهان و ری و همدان و ماه نهاوند و آذربایگان است (حمزه اسپهانی ص 23).
ابیالقاسم عبیدالله بنعبدالله معروف به ابن خردادبه در گذشته حدود سال 300 هـ. ق / 912 م.، در کتاب خود به نام «المسالک و الممالک» زیر عنوان «بلاد البهلویین» مینویسد: «الری و اصپهان و همدان و الدینور و ماه نهاوند و مهرجان قذق و ماسپدان و قزوین و بهامدینه موسی و مدینه المبارک» (ابن خرداد به ص 57). چنانکه دیده میشود این جغرافینویس در رده شهرهای پهله، نامی از آذربایگان نبرده است!
ابوالحسن علی بن حسین مسعودی که به سال 314 هـ. ق / 926 م.، از تبریز دیدار کرده، در کتاب «التنبیه و الاشراف» (تألیف 340 هـ. ق/ 951 م.) در شمردن نژادهای هفتگانه، هنگامی که از ایرانیان سخن میدارد، آشکارا از «زبان آذری» نام برده مینویسد: «ایرانیان مردمی بودند که قلمروشان دیار جبل بود از ماهات و غیره و آذربایگان تا مجاور ارمینیه و آران و بیلقان تا دربند که بابالابواب است و ری و تبرستان و مسقط (ماساگت) و سیستان و کرمان و پارس و اهواز با دیگر سرزمین عجمان که در وقت حاضر به این ولایتها پیوسته است. همه این ولایتها یک کشور بود و پادشاهش یکی بود و زبانش یکی بود و اگر در زبانی تنها برخی واژهها و ترکیب واژه یکی باشد، زبان یکی است. اگرچه در چیزهای دیگر تفاوت داشته باشد. چون پهلوی و دری و آذری و دیگر زبانهای ایرانی (مسعودی صص 76-74).
جهانگرد بغدادی ابوالقاسم محمدبن حوقل (در گذشته حدود سال 370 هـ. ق / 980 م.) در کتاب «صورةالارض» که آن را به سال (331 هـ. ق / 944 م.) پرداخته است در سخن راندن از آذربایگان و آران و ارمنستان مینویسد: «زبان مردم آذربایگان و زبان بیشتری از مردم ارمنستان فارسی و تازی است، لیک کمتر کسی به تازی سخن میگوید و آنان که به فارسی سخن گویند، به تازی نفهمند. تنها بازرگانان و زمینداراناند که گفتوگو با این زبان را نیک توانند. برخی تیرهها نیز اینجا و آنجا. زبانهای دیگر میدارند. چنانکه مردم ارمنستان و مردم دبیل و نخجوان و پیرامون آنها، به ارمنی، مردم بردعه، به آرانی سخن گویند و در آنجا کوه مشهوری است که «قبق» نامیده میشود و زبانهای گوناگون فراوان از آن کافران] منظور مسیحیان است[در پیرامون آن کوه قرار گرفته است و بیشتر آنان زبانی واحد و مشترک دارند» (کسروی ص 11). از نوشته ابن حوقل چنین پیدا است که منظور او از فارسی یا زبان ایرانی، همان زبان آذری است، نه زبان دری.
ابواسحاق ابراهیم بن محمد فارسی استخری، معروف به کرخی در کتاب «المسالک و الممالک» که آن را به سال (346 هـ. ق / 957 م.) پرداخته است، در نام بردن از آذربایگان و ارمنستان و آران مینویسد: «زبان مردم آذربایگان و ارمنستان و آران فارسی (ایرانی) و تازی است جز مردم دبیل و پیرامون آن که به ارمنی سخن میگویند و نواحی بردعه که زبانشان، آرانی است» (استخری صص 191-192).
ابوعبدالله محمدبن احمدبن یوسف کاتب خوارزمی در مفاتیح العلوم (نوشته به سالهای 367-372 هـ. ق / 977-982 م.) سخن پیشینیان را در این باره تکرار کرده، مینویسد: «فهلویه یکی از زبانهای ایرانی است که پادشاهان در نشستهای خود بدان سخن میگفتهاند. این زبان به پهله منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر اطلاق میشده: اسپیهان، ری، همدان، ماه نهاوند، و آذربایگان. (خوارزمی، ترجمه ص 112).
ابوعبدالله بشاری مقدسی در کتاب «احسن التقاسیم» که آن را به سال (375 هـ. ق/985 م.) نوشته است در شرح جغرافیای جهان اسلام که از پیش خود، آن را بخشبندی نوینی کرده و سرزمین ایران را هشت اقلیم شمرده است، مینویسد: «زبان مردم این هشت اقلیم عجمی است جز اینکه برخی از آنها، دری و برخی باز بسته (منغلفه = پیچیده) است و همگی را فارسی (ایرانی) نامند». سپس که از اقلیم «رحاب» که به گمان او سرزمینهای آذربایجان و آران و ارمنستان را در بر داشت، سخن میدارد مینویسد «زبانشان خوب نیست در ارمنستان به ارمنی، در آران به آرانی، سخن میگویند، فارسیشان را توان فهمید در حرفها به زبان خراسانی ماننده و نزدیک است (مقدسی ترجمه ص 552).
محمدبن اسحاق معروف به ابن ندیم در الفهرست که آن را به سال (377 هـ. ق/ 978 م.) نوشته، گفته ابن مقفع و متوکلی را باز گفته، مینویسد: «زبانهای فارسی (ایرانی) عبارت از پهلوی، دری، پارسی، خوزی و سریانی است. پهلوی منسوب است به پهله که نام پنج شهر است: اسپهان، همدان، ماه نهاوند و آذربایگان (ابن ندیم ص 19).
داستانی از نیمه نخستین سدهٔ پنجم هجری در انساب سمعانی (555 هـ. ق/ 1160 م.) زیر نام تنوخی یا ابوالعلاء معری (363-447 هـ./ 973-1055 م.) سخنور و اندیشمند تازی و ابوزکریا یحیی بن علی خطیب تبریزی (در گذشته به سال 502 هـ./ 1109 م.) آورده شده که یاقوت هم آن را در معجم الادبا (جز سوم ص 135) بازنویسی کرده است.
در این داستان، ابوزکریا درباره هوشمندی استادش گزافه سرایی کرده میگوید: «روزی در مسجد معرةالنعمان روبهروی هم نشسته بودیم و من چیزی از نوشتههایش را به او میخواندم، سالها بود که من در نزد او بودم و در آن مدت کسی از همشهریانم را ندیده بودم. ناگهان یکی از همسایگانمان برای گزاردن نماز به مسجد درآمد. او را دیدم، شناختم و از خوشی، حالم بگردید. ابوالعلاء دریافته گفت: تو را چه شد؟ گفتم پس از سالها، یکی از همشهریانم را دیدم که به مسجد درآمد. به من گفت: برخیز با او سخن بدار، گفتم: تا کارمان پایان گیرد. گفت برخیز من در انتظار تو میمانم. پس برخاستم و با او به زبان آذری (اذربیه) گفتوگوی بسیار کردم و هر چیزی که میخواستم از او پرسیدم، چون به نزد او بازگشته دوباره روبروی وی نشستم، به من گفت این چه زبانی بود؟ گفتم زبان مردم آذربایگان است. گفت: من این زبان را نمیشناسم و آن را نمیفهمم، لیک هر آنچه شما بهم گفتید به یاد سپردم، آن گاه واژه به واژه هر آنچه ما با یکدیگر گفته بودیم، باز گفت: همسایهمان سخت در شگفت شد و گفت: چگونه میتواند چیزی را که نمیفهمد به یاد سپارد؟! (سمعانی ج 3 ص 90).
در نامه دانشوران که این داستان را یاد کردهاند چون ترجمه کنندگان در سرتاسر تاریخ، زبان دیگری برای مردم آذربایگان نمیشناختهاند. «اذربیه» را «زبان ترکان» ترجمه کرده، گروهی از دانشوران غربی از جمله گای له استرنج را (ترجمه انگلیسی نزهت القلوب) به اشتباه انداختهاند. (نامه دانشوران چاپ دوم ج 2 ص 213). از نوشتههایی که در اینجا یاد کردیم و چنین برمیآید که تا آغاز سدهٔ پنجم هجری همه نویسندگان، تنها به نام بردن از زبان آذری بسنده کرده و هیچ نمونهای از آن به دست نمیدهند و واژه و عبارت و شعری از آن در نوشتههای خود نمیآورند. لیک از سدهٔ پنجم به این سو، در برخی از فرهنگها و کتابها، جسته و گریخته واژهها و جملهها و دو بیتیهایی از این زبان نمونه داده میشود که از دیدگاه شناخت چه بود این زبان ایرانی، بسیار پر ارج و گرانبها است و با پژوهش این نمونهها است که جایگاه زبان آذری در میان زبانهای دیگر ایرانی شناخته میشود و روشن میگردد و همبستگی آن با دیگر گویشهای ایرانی و زبان پهلوی و دری آشکار میشود.
در نیمه یکم سدهٔ پنجم هجری، برای نخستین بار در کتاب «الابنیه عن حقایق الادویه» نوشتهٔ ابومنصور موفقالدین بن علی الهروی (زنده در سال 447 هـ. ق.) زیر عنوان «جلبان» از یک واژه آذری بدینسان یاد شده است: «جلبان بر وزن قربان، غلهای شبیه به ماش که در یزد و کرمان میخورند. جلبان را به قزوین خلر به آذربایجان گلول به خراسان گروهی مُلک گویند (ابومنصور ص 91 ـ کیا آذربایگان ص 21).
ماخذ دیگری که در آن چند واژه آذری یاد گردیده است، لغت فرس (تألیف حدود 458 هـ. ق.) نوشته ابومنصور احمدبن علی معروف به اسدی توسی است که خود در همان روزگار در آذربایگان و آران میزیسته و فرهنگ خود را در همانجا برای چامه سرایان آذربایگانی و آرانی ـ که معنای برخی واژههای مهجور پارسی دری و گویشهای دیگر ماوراءالنهر و خراسان از سغدی و ختنی و تخاری و جز آنها را که در زبان شعر و ادب ایران به کار میرفت، درنمییافتند و ناچار نمیتوانستند در سرودههای خود از آنها بهره یابند ـ نوشته است.
در دست نوشت کهنی از این فرهنگ که به سال 772 هـ. ق/ 137 م. نوشته شده (کیا، مجله ادبیات س 3 ش 3) ده واژه از زبان مردم آذربایگان از جمله: «برز، پور، رجه، رژد، سهراب، شکم خواره، گریوه، گله، مارلوز» یاد شده که اگر اینها نوشتهٔ خود اسدی توسی باشد، باید آنها را از کهنترین نمونهها و واژههای دیگر همچون، چراغله، شم، کام، کنگر، ملاص، نهره» از زبان آذری دیده میشود که گمان میرود دارندگان آذربایگانی این دستنوشتها، این واژهها را سپس در متن یا حاشیه کتابهای خطی خود افزودهاند و اگر زمان کاربرد آنها، سدهٔ پنجم هجری هم نباشد، به هر سان از واژههای زبان آذری شمره میشود و با ارزش هستند (کیا، آذربایگان ص 29).
باز در نسخه دیگری از این واژهنامه، چند نمونه آذری از جمله: «انداسنسته»، «بلسک»، «پافتاوه»، «خسینسته»، «داهول»، «دلموت» «فرقوط»، «گمانه»، «گاوآهن» یاد گردیده (ابومنصور توسی، لغت فرس مجتبایی و صادقی ص 234).
از سدهٔ ششم، به جز یک واژه از گویش آذری مردم خوی («امله» به معنای کسی که لکنت زبان دارد) انساب سمعانی)، نوشته یا نمونهای از زبان آذری، تاکنون در کتابهای پارسی و تازی به دست نیامده است.
در دو دهه نخستین سدهٔ هفتم هجری، یاقوت حموی نویسنده کتابهای معجمالادبا و معجمالبلدان (تألیف 623 هـ. ق/ 1226 م.) که در جهانگردیهای خود از آذربایگان نیز گذشته، و به سال 610 هـ. ق 1213 م. در تبریز بوده و آگاهیهای فراوانی از سرزمین و مردم این سامان داشته است، در معجمالبلدان در زیر ماده «اَذرَبیجان» عبارتهایی آورده (در پانوشت شماره 3 یاد شده) نوشته است: «مرز آذربایگان از سوی شرق بردعه (؟) و از سوی مغرب ارزنجان است و از سوی شمال به شهرهای دیلم و گیلان و تارم (؟) میرسد و آن سرزمینی است بس فراخ از شهرهای نامدارش تبریز است که اکنون پایتخت و بزرگترین شهر آنجا است. پایتختش پیشترها، مراغه بود. از شهرهایش: خوی، سلماس، ارمیه، اردبیل، مرند و جز اینها است و از آنجا سرزمینی نیک و کشوری بزرگ و بیشتر کوهستانی است. در آنجا دژهای فراوان هست و خیرات گسترده و میوههای فراوان. من جایی پرباغ و بوستانتر از آنجا ندیدهام و هم از فراوانی آبها و چشمهها، در آنجا نیازی نیست که کسی برای آوردن آب به هر جایی برود، زیرا در زیر پایشان و به جا که بنگری آبها روان است، آبی خنک و پاکیزه. مردمش گشادهرو و سرخ چهره و لطیف پوستند، برای آنان زبانی است که به آن آذری (الاذریه) میگویند و جز خودشان کسی آن را نمیفهمد. در مردم آنجا گونهای نرمخویی و نیکرفتاری هست، جر اینکه در سرشت آنان خست چیره است. این سرزمین جایگاه فتنه و جنگ است، چیزی که هیچگاه از آنجا دور نمیشود، به این انگیزه، بیشتر شهرها و روستاهایش ویران است. در این روزها زیر فرمان جلالالدین منکبرنی پسر محمدبن تکش خوارزمشاه است …» (یاقوت، معجم البلدان ج 1 ص 128-129).
یاقوت باز هم در همین کتاب زیر ماده … «فهلو» همان سخنان حمزه اسپهانی و پیشینیان را باز گفته و از زبان شیرویه پسر شهردار افزوده است: «شهرهای پهله هفت تاست: همدان، ماسبذان، قم، ماه البصره (نهاوند) صیمره، ماهالکوفه (دینور) و کرمانشاهان و سرزمینهای ری، اسپهان، قومس، تبرستان، خراسان، سیستان، کرمان، مکران، قزوین، دیلم و طالقان، جزو شهرتهای پهله نیستند (یاقوت ج 4 ص 281) و
از نوشتههای یاقوت چنین پیداست که در آغاز سدهٔ هفتم، یعنی در سالهایی که ایران زمین میدان تاخت و تاز لشکریان خونخوار مغول بود، هنوز زبان آذربایگانیان و تبریز دست نخورده باز مانده بود و از ترکی گویی در آنجا اثری نبود و این موضوع را نوشتهٔ زکریا بن محمد قزوینی در آثار البلاد (تألیف 674 هـ. ق / 1275 م.) که میگوید: «هیچ شهری از دستبرد ترکان محفوظ نمانده است مگر تبریز» استوار میگردد (زکریای قزوینی، بیروت ص 339).
دو قصیده بلند به زبان آذری از سدهٔ هفتم در دست نوشتی از زینهالمجالس (کتابخانه ایاصوفیا شماره 2051) که به سال 730 هـ. ق، به دست محمدبن احمد السراج تبریزی نوشته شده، بازمانده است که نمونهای از یک گونه آذری این دوره به شمار میآید.
نویسنده این گفتار با پژوهشهایی که انجام داده است، چنین گمان میبرد که قصیدهٔ نخستین که در شکایت از روزگار است، به نام امیر مجیرالدین یعقوب فرزند ملک عادل ابوبکر بن ایوب از خاندان ایوبیان جزیره (میافارقین) سروده شده است که سپس از دوستان و همراهان سلطان جلالالدین خوارزمشاه شد (نسوی، سیره، صص 207 ـ 246) و در میان سالهای 620-626 هـ. ق. احتمالاً به آذری غربی و در شهر اخلاط سروده شده است.
یکی از این قصیدهها، دارای پنجاه و هفت بیت و دیگری بیست و نه بیت است و برخی ویژگیهای صوتی و دستوری و لغوی زبان آذری در آنها هویداست و میتوان آنها را از کهنترین نمونههای آذری از نواحی غرب آذربایجان به شمار آورد (ادیب توسی، نشریه دانشکده ادبیات تبریز س. ش 4 صص 407-367).
افزوده بر این قصیدهها، چند واژهٔ آذری نیز از این سدهٔ در نوشتهها آورده شده که یکی از آنها از زبان بابامزید (مرگ 655 هـ. ق./ 1257 م.) در کتاب «روضات الجنان» کربلایی حسین نوشته شده که میگفته: «عبدالرحیم «بوری بوری» (بیابیا) و این همان واژهای است که جلالالدین مولوی بلخی (604-673) در مثنوی از زبان شمس تبریی که به زبان آذری سخن میگفته، تکرار کرده است.
از آن جمله است بیست واژه آذری در حاشیه صفحههای دست نوشت فرهنگ «البلغه» که به سال 688 هـ. ق./ 1269 م. به دست عبدالملک بن ابراهیم بن عبدالرحمان قفالی تبریزی نوشته شده و به دست ما رسیده است (نسخه خطی کتابخانه چستربیتی، دبلین شماره 305) (قفقالی، دست نوشت، البلغه نسخه عکسی کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران). این واژههای آذری، برای نخستین بار از سوی شادروان مجتبی مینوی در ششمین کنگرهٔ تحقیقات ایرانی که به سال 1355 هـ. ش. در تبریز برگزار گردیده بود، شناسانیده شد، لیک درباره آنها تا دیر زمانی مطلبی نوشته نشده بود. نویسنده این گفتار نیز، سپس دو واژه «نشخور» و «مهره» را از همان دست نوشت یافته ] و[**** شماره آنها را به بیست و دو رسانید که در یادنامه سلطان القرایی با توضیحاتی چاپ شده است و در همین مجموعه نیز آمده است.
از نیمه دوم این سدهٔ، تک واژه آذری «جولخ از گویش مردم خوی در کتاب آثار البلاد قزوینی (تألیف 674 هـ. ق. 1275 م.) یاد شده (قزوینی، کیا، آذربایگان، ص 9).
از همام شاعر تبریزی (714-636 هـ. ق./ 1314-1238 م.) که بیشترین سالهای زندگانی خود را در سدهٔ هفتم هجری گذرانیده، یک تک بیت آذری در پایان غزلی به فارسی و یک غزل ملمع آذری ـ پارسی که شش مصرع و یک بیت آن تماماً به گویش آذری تبریز است، بازمانده که هر دو در دیوان شاعر (ص 134) و در کلیات عبید زاکانی (صص 142-126) به چاپ رسیده است.
پینوشتها:
1 ـ «و ندب یزدجرد صاحب جیشه رستم الاذری، حرب العرب»
2 ـ آذرَبِیجان اعجمی و معرب بقصرالالف و اسکان الذال و همزه فی اولها اصل، لان آذر مضموم الیه آخر و روی عن ابوبکر رضیالله عنه، انه قال علیالصوف الاذری و رواه ابوزکریا اَلاَذَری به فتح الذال علی غیر قیاس (ابومنصور جوالیقی المعرب من کلام الاعجمی علی حروف المعجم ص 35).
3 ـ قال النحریون النسبه الیه اَذَری بالتحریک و قیل اذری بسکون الذال لانه عندهم مرکب من آذر و بیجان فالنسبه الی الشطر الاول و قیل اَذَربی کل قدجاء و هو اسم اجتمعت فیه خمسه موانع من الصرف: العجمه، التعریف و التانیث و الترکیب و لحاق الالف و النون مع ذلک، فانه اذا زالت عنه احدی هذه الموانع بطل حکم ابواقی …» (یاقوت معجم ج 1 ص 128).
4 ـ «الاَذرَبی» منسوب الی اَذرِبیجان علی غیرقیاس، هکذا تقول العرب و القیاس ان یقول بغیر باء» (ابن اثیر، النهایه غی غریب الحدیث ص 22)
انتهای پیام
شهر عنبران و روستاهای عنبران بالا ،عنبران آستارا ،گلشن ، جید ، میرزانق و مینابد واقع در شمال غربی استان اردبیل و نوار مرزی آذربایجان به زبان آذری یا پهلوی صحبت میکنند.
تالشی هست پهلوی نیست
خدمت شما دوست دری زبان عزیز عرض کنم که شما 35ملیون صحبت کننده زبان ترکی آذربایجانی رو نادیده میگیری بعد چنتا روستارو که معلوم نیست همچین زبونه که میگی حالا باشه نباشه رو میگی زبون آذربایجان!
سلام عزیزان
من نمیدانم این همه ریشه تراشی وتاریخ آوردنهای قلابی برای آذربایجان علتش چیست خود روستای ما درهشترود تو شجره نامه روستا که نسل یک نفراست ۵۰۰سال اخیربه سندیت صحیح که پدربزرگم ۱۳۰سال داشت واوهم ازپدربزرگش که ۱۲۰ساله بوده روایت می کند ساختمانهای خود روستا بالای ۸۰۰سال پیش طراحی شده بود که حتی درطویله ازداخل خانه بودهمین ترکی آذری بوده که الان صحبت می کنیم هرکس بگه زبان عوض شده حرف دروغی میزنه هرنسلی که هرکجا زندگی می کند زبان خودش را دارد مگر اینکه مهاجرت کند به جای دیگر و طایفه دیگر بیاید جایگزین شود اصلا کاملترین زبان ترکی که واژه هایش عوض وبدل نشده ترک آذری است حتی خود ترکیه بخاطراستفاده نکردن از حرف خ و ق تبدیل کرده به حرف ک وبیشتر کلمات را شبیه هم کرده
حتی یک شعر ازحسن کاشی ما داریم مال هزارسال پیش که فکر میکردند فاصله این سر واون سر دنیا بیش از هزاران سال راه است چنین سروده
باشووا دولانیم حسن کاشی .نئچه مین ایللیک یولدی دنیانین اوباش بوباشی. یک مثال الان برایتان بگم هزارسال پیش سلجوقیان تو زابل وسیستان زندگی میکردند مابیاییم بگیم زبان زابلیها ازترکی شده بلوچ نه عزیزمن اون طایفه کوچ کرده رفته آناتولی ترکهای آذری اکثرا دامدار بودند هرکجا کوهپایه هاعلف بهتری داشته میرفتند و میگرفتند
این همه آسمان ریسمان میکنید که چی بشه،زبان ترکی با ورود و مهاجرت اقوام تاتار به قفقاز و آذربایجان و آناتولی رایج شد پیش از آن حتی یک بند سند مبنی بر وجود زبان ترکی در این مناطق نیست، برای مثال آناتولی که عمدتا ارمنی نشین و یونانی نشین بوده اکنون کاملا تُرک شده یا مثلا تا پیش از فتح قسطنطنیه (استانبول امروزی) زبان تُرکی دقیقا چه جایگاهی در این شهر داشت و حالا چه جایگاهی دارد؟
مگر واقعیت تغییر میکنه؟!
وقتی نام جغرافیایی این منطقه سراسکند بوده و 100سال پیش توسط پهلوی به هشترود تغییر نام داده شده چطور در سیاحت نامه 700سال پیش هشترود بوده ، یحیی متقلب پانفارس نژاد پرست
تو کتیبه داریوش اول هخامنشی تو بیستون نام منطقه جنوب ایران خوزستان ذکر شده، بعد از اسلام هم تا صدها سال جغرافیدانهایی مثل ابن حوقل و ابن خردادبه نام خوزستان رو ذکر کردند، اما از دوره صفویه به بعد تا دوران قاجار بهش میگفتن عربستان. رضاشاه نام قبلی این منطقه یعنی خوزستان رو جایگزین نام جعلی عربستان کرد.
این یک شاهد مثال. هشترود هم مثل خوزستان نام قدیمی منطقهست اما ترکان بهش گفتن سراسکند.
ضمنا اسم هشترود تو کتاب ابن حوقل هم اومده. خبری از سراسکند نیست!!
غیر از زبان ترکی زبان دیگری بنام آذری یا غیره نداریم !
حرفهای پروفسور دکتر ایلبر اورتایلی عضو هیئت علمی دانشگاه گالاتاسرای ترکیه رو بخونید.
حدود ۴۰ درصد از زبان ترکی ریشهی پارسی دارد.
تحقیقات پژوهشگر جهان ترک رفعت یالچین رو هم بخونید.
زبانشناسان و ادیبان اروپایی در نشستی که در سال ۱۸۷۲ در برلین تشکیل شد، چهار زبانِ پارسی، لاتین، یونانی و سانسکریت را به عنوان «زبانهای کلاسیک جهان» معرفی کردند.
پس نمیشود زبان پارسی ریشهی ترک و یا عربی داشته باشد ، چون زبان پارسی جزو قدیمیترین زبانهای زندهی دنیاست و قبل از این دو زبان وجود داشت . البته مثل همهی کشورهای همسایه زبانها اندکی در هم نفوذ کردهاند ولی باعث محو کلمهی هم معنی را نشده است ، مثل ((متشکرم ، سپاسگزارم))
، ، البته زبان پارسی مدرن هم مثل زبانهای دیگر در کارواژه از حالت (نوشتاری) به (گفت و گو) تبدیل شده است، مثل ((میروم =میرم)) ولی فارسی مدرن تغییرات بسیار اندکی داشته به طوری که یک فارسی زبان برای خواندن کتابهای چندین سدهی پیش هیچگونه مشکلی ندارد. … .
در اندازه 1374 وامواژه زبان پارسی در زبان ترکی استانبولی وجود دارد که البته تعداد این وامواژهها در زبان ترکی عثمانی بیشتر از تعداد کنونی بودهاست ، چون در مدت زمان طولانی درباریان عثمانی به زبان پارسی گفت و گو میکردند.
اگر به گفته شما زبان تورکی از فارسی جدا شده پس چرا زبان تورکی تو یونسکو ثبت شده ولی زبان فارسی ثبت نشده عزیزم
فقط یه سوال هشترود که اسمش در زمان رضاشاه اسمش از سراسکند به هشترود تغییر نام داده چطور اولیا چلبی از هشترود نام برده مگه او میدانسته در آینده نام اینجا تغییر خواهد کرد اگه اینو جواب بدید بقیشو ما قبول می کنیم
زبان اذری خیلی وقت پیش از بین رفت و ترکی جایش را گرفت
ظاهرا مغول ها دست از تاریخ سازی فیک بر نمیدارن ، خودتون خسته نمیشید ازین همه دروغ
به راستی که استاد جواد طباطبایی تبریزی فرموده اند: پانترکیسم ملغمه ای از بی سوادی و بی شعوری.
اون جوری که ما تو منابع تاریخی موجود در ایران مطالعه کردیم توران زمین منتهی الیه مرزهای شمال شرقی ایران بود که موقعیت فعلی این سرزمین مناطق خوارزم و جمهوری قراقلپاقستان میباشد یعنی آن سوی رود جیحون. و اقوام سکا که ساکن این منطقه بودند شاخه ای از تورانیان بودند و تورانی ها از نژاد هند و اروپایی به حساب میان و مهاجرت ترک ها به توران زمین بعد از قرن 8میلای بوده. خب من یه سوال دارم پس چرا فردوسی تو شاهنامه که تاریخ ایران قبل از اسلام هستش و در آن به جنگ های بین ایران و توران اشاره شده میگه به بند گران پای ترکان ببند اگه ترک ها بعدا به توران زمین مهاجرت کردن پس چرا فردوسی تو شاهنامه واژه ترکان رو به کار برده؟
ترکی نه آذری و درضمن میان آذربایجان و ترکیه با ریشه پراکنی زبان نمیشود جدایی انداخت قدیمی ترین روستا ها و عشایر از آذربایجان هستند
حکیم نظامی که هشت نه سده پیش در گنجه (در جمهوری آذربایجان فعلی) می زیست سروده ای دارد با این مضمون:
ترکی صفت وفای مانیست
ترکانه سخن سزای ما نیست
آن کز نسب بلند زاید
او را سخن بلند باید
حتما ایشان تُرک بودند چون به تبار تُرک و تاتاری خود بسیار مفتخر بودند!
لابد باید از قوم بیگانه مهاجمی که به شهرها و روستاهای شما حمله و غارت میکردند و به نوامیستان هتک حرمت می کردند سپاسگزاری میکردید،نه!؟
نمیفهمم چگونه مردم ایرانی تبار آذربایجان را با تاتار های دشت های قپچاق و آسیای میانه هم تراز میکنند،آخر اینها کجا آنها کجا!
در دنیا زبانی بنام زبان آذری وجود ندارد.زور نزنید.نام زبان ما تورکی هست.نترسید.
مااشااله به تاریخچه روستایتان قدمت اذزبیجان را از طویله خانه وپدروپدربزرگت به تنهای استخراج کردی قوجاتبریزیم
ایرانشهری های ضد تورک مثل حمیدرضا احمدی و امثال نویسنده با صغری و کبری درصددهویت تراشی برای زبان و هویت تورکی نصف جمعیت ایران هستند
اما این احمقها تا بحالمتوجه نشده اند یا نمی خواهند بشوند که زبان آذري ساخته ذهن مريض کسروی مانقورد است و این نادانان نمی فهمند که این زبان من در آوردی آیا دستور زبان و قاعده ای برای خود ندارد؟
بخود زحمت ندهید ما همه تورک هستیم و تورک نیز خواهیم ماند سیاست اسمیلاسیون ماسونی شما خیلی وقت هست شکست خورده
به جای نبش قبر قبل از هزار سال به توصیه دین و دموکراسی گوش داده تفاوت ها را بپذیرید اینها نشانه خلقت است و هر اقدام و توجیهی غیر از آن توجیه نژادپرستی یا انحصار گرایی است..ملنی که بیش از ۱۳۰۰سال از تاریخ ۲۵۰۰ساله حاکمیت ایران را داشته علیرغم هویت ترکی قبایل بویژه نمادها و تامغاها هیچگاه به فکر انحصار زبان ترکی نبود اما امروزه همانند دوره شعوبیه و پهلوی نباید مورد بی مهری قرار گیرد که بسیار آثار مخرب در داخل و منطقه خوا۶د داشت
من دقیق نمیدانم که در طول تاریخ، واقعاً قوم و زبانی به نام “آذری” وجود داشته است یا نه. ولی این را دقیق میدانم که قومی به نام “ترک” و زبانی به نام “ترکی” وجود داشته و دارد. مردم ترک جمیعت چشمگیر و قابل توجهی را در کشور ایران دارند و زبان مادری ایشان یعنی ترکی هم از پراستفادهترین زبانها در ایران است. یعنی هویت ترکی از واقعیتهای انکارناپذیر این مملکت است. دشمنی با هویت ترکی خیری به ایران و ایرانی نمیرساند که هیچ بلکه سراپا ضرر و زیان خواهد بود. عاقل و منطقی باشیم تا ضرر نکنیم.
اینکه تو نمیدونی دلیل بر این نیست وجود نداشته از عقلت استفاده کن و برو منابع معتبر مطالعه کن
زبان آذری -تاتی هنوز در میان برخی روستاهای آذربایجان و نیز زنجان با نام :خویینی ، بلوبینی ، تارمی و …. وجود دارد و پراکندگی واژگان آذری -پهلوی- تاتی نیز بسیار بیشتر است ! البته آمیختگی آن با واژگان ترکی پیوسته در حال افزیش است !
زبانی که ما در آذربایجان صحبت می کنیم ترکی است وزبانی که به ما ارث رسیده ترکی است و کلماتی که از زبان سومری در کتابها ضبط است همین کلماتی است که ما الان در آذربایجان صحبت می کنیم شما با این حرفها چه چیزی را می خواهید ثابت کنید مگر پذیرفتنی است امثال شما که آبشخورش معلوم نیست به ما بگوئید که شما ترکها ترک نیستید لطفا بر گردد به تاریخ سلاطین ایران نگاه کن تا بفهمی ایران از آن ترکهاست و بس وزبانی که با آن صحبت می کنی ترکیبی از زبان عربی و ترکی است این که نمی فهمی جای تعجب نیست چون زبان شناس نیستی
مرکز گرایان ایرانشهری از هر سندجعلی برای جعل تاریخ استفاده میکنن
خب یک متن ب زبان آذری موهوم بگین تا ما هم قانع بشیم.
به قول یکی از دوستان که در مورد افراس گفتن:
یا تاریخ خواهیم یافت
یا تاریخ خواهیم ساخت
افراس برای تاریخ نداشته خود از حرصش داره کون اون یکی ملتهارو میخوره
زبانی به اسم زبان پهلوی آذری وجود نداره ، آنچه که از اول بوده زبان ترکی آذری بوده، اگرم کتابهای تاریخی از زبانی به نام زبان آذری یاد کرده اند متظورشون زبان ترکی آذری بود مثل همین الان که مقصود از زبان آذری همان زبان ترکی آذرب هست چون زبان ترکی یک خانواده زبانی هست به شاخه های ترکی ایغوری ،ازبکی ، آذری و استانبولی وغیره تقسیم میشه، بنا براین وقتی میگیم زبان ایغوری یا باشقیری منظورمان همان زبان ترکی ایغوری و ترکی باشقیری هست نه اینکه زبان ایغوری یک زبان جدا از ترکی باشه ، همین امر درمورد زبان آذری هم صدق میکنه ، اما زبان آذری که شما ازش حرف میزنیدفقط وفقط یک زبان تخیلی هست که برای اولین بار از ذهن مریض یک تریاکی روانپریش بنام کسروی بیرون زد و رژیم فاشیست پالانی هم که از بی اصل نسبی رنج میبرد و عقده ترک ستیزی داشت به این اراجیف بال و پر داد ،
مرز های وقاحت زمانی جابه جا میشه که یک عده آدم که از خود آذربایجان نیستن برای آذربایجان و مردمش هویت سازی جعلی انجام میدن و تمام زورشونو میزنن تا این هویت جعلی و نفرت انگیز به مردم آذربایجان تحمیل کنن
سلام، دشمنیهای سادیسمی آشکار و پارس تازیهای وحشیانه یکصدسال اخیر این جریان موهوم و هدف قرار دادن همه ارزشهای آزربایجان بزرگ که با برنامه ریزی اربابانشان از آنسوی آبهای متلاطم همراه است نشان از ترس عمیق و ریشه دار شکست های پیاپی آن جریانات از پانصدسال پیش از جنگجویان آزربایجانی که با پس گرفتن بندر گمبرون تمام رشته های آنها را پنبه کردند، دارد اکثر آنهایی که با عناوین گوش کر کن و چشم کور کن(استاد!استاددانشگاه،دکتر!نویسنده!خبرنگار!ووو..) کورکورانه با این جریان همراهی و همکاری میکنند نمیدانند که چکش بر سر خود میکوبند
مثال؛ کوروش کلمه ای تورکی است که اکنون نیز کاربرد دارد که از دو بخش کور+وش به معنی مانند کور یعنی کسی که با داشتن چشم، بصیرت دیدن واقعیات را ندارد
پس اینها بدون استثنا کوروش های زمان ما هستند
التماس تعقل و تفکر
کور یعنی پسردر زبان لکی
درود فراوان،تحقیق بسیار دقیق و ارزنده ای و کاملی بود،تعجب میکنم باز یک عده می آیند و سخنی دیگر می گویند که زبان مردمان آن دیار ترکی بوده است،این همه سند ارائه شده است باز یک عده مقاومت می کنند
آذری نه تورکیاذری زبون خودتونه اذری باباته
خوشبختانه زبان فعلی آذربایجان، زبان قدرتمند تورکی است، یاشاسین آذربایجان
با سلام، نویسنده مقاله، در تمامی نوشته های خود سعی کرده زبان فارسی را بگنجاند… مگر زبان پهله یا فهله در گذشته،. فارسی خوانده میشد؟؟؟!!
در نوشته های ابن مقفع در نیمه اول قرن دوم هجری که اولین گزارش در مورد زبان منطقه است،. عین مطالبش را میآورم.. می نویسد : زبان پهله یا فهله، در اذربایجان صحبت میشود و چهار پهله دیگر مثل : ری، همدان تا دینور و اصپهان با اندکی تلفظ دیگر، به این زبان صحبت میکنند..
در ضمن،. ما نوشته های اعلیا چلبی را در حدود چهارصد سال قبل داریم که چهار بار به منطقه آذربایجان و همدان، سفر کرده و هم مینویسد،. زبان مردم تبریز ، به دهقانی و مغولی و پهله و فارسی است… زبان مردم همدان،. ترکمنی است..
حال این نویسنده بزرگوار مقاله،. بفرمایند که زبان اول مردم تبریز که به دهقانی است چه نوع زبانی بوده است؟؟. یادآوری کوتاهی را بیان کنم .. با توجه به لغتنامه دهخدا در مورد لغات : ده،. دهستان ، دهقان و دهگان،.. نشان میدهد که در منطقه ترکستان که در دوران اوایل شوروی سابق، به آسیای میانه بدل شد.( طبق دایره المعارف دوران روس تزاری و دوران شوروی سابق) به کسانی که با معلومات و سواد و دارای ادب علمی داشتند دهقان گفته میشد.. و این زبان چیزی نبود جز زبان ترکی ادبی..
بنده اعتقاد دارم که در گذشته ها، طبق اعتراف تمامی محققین تاریخ و جغرافیا و زبان شناسان،. منطقه قفقاز و اذربایجان،. مملو از طوایف و اقوام متعدد و زبانهای مختلفی را در دل خود میپرورانده،. و زمانی،. زبان پهله در این منطقه رونق گرفته و توسط اشکانیان که به منطقه وارد شدند و این زبان را زبان خود ساخته اند ( طبق نوشته های مارکوارت در کتاب ایرانشهر و ادوار براون در جلد اول کتاب چهار جلدی تاریخ ادبیات ایران) و سپس، اشکانیان، زبان پهله را به مناطق مختلف گراکنده ساخته و در مناطق مختلف، با تلفظ های بومی مردم مناطق مختلف، صحبت شده و زبان پهله بمرور،. از زبان به خط مناطق مبدل گشته و مورد استفاده قرار گرفته، و به همین علت است که زبان پهله اذربایجانی یا شمال غربی با زبان جنوب غربی یا همان زبان ساسانیان و یا شرق ایران،. تفاوت های لغتی داشته و این مورد را در معانی مختلفی که در لغتنامه های مکنزی و فره وشی با هفت و هشت معنی مختلف می بینیم…..
سلام فرامرز جان ،
فکر کنم حق با شماست.
پدر بزرگا همیشه حرفشون سند بوده،چی بهتر از این؟ حتی از یکی شنیدم بابک خرم دین هم اصلا خوزستاتی بوده، از اهمیت اسنادی که گفتی مال ۵۰۰ سال پیش، باز برو بگرد، شاید تو روستا سند بیشتری گیر آوردی.
موفق باشی
کولی های هندی در قرن سوم هجری وارد ایران شدند و زبانشون با رودکی در تاریخ این فلات برای اولین بار به گوش میرسه . انگلیسیها با از بین بردن حکومت های کهن و گرفتن قدرت از ملتهای تاریخ دار بوسیله کودتای رضاخان در ایران ، هندیها را صاحب قدرت کردند و تمام زیرساختهای تاریخی و فرهنگی مورد نیاز برای ریشه دار جلوه دادن هندوها در ایران را با جعل و دستکاری یا ساخت از اول ، ایجاد کردند . این پا پیش گذاشتن های پهلوی-انگلیسی در مورد تاریخ نوشتن برای دیگر ملتها ، برای پس نیفتادن است ☺️
ایرانشهریان متوهم به هر طناب پوسیده ای چنگ میزنن ! از زمان سومریان ترک تا مانناییان ترک تا امروز زبان آذربایجان، تورکی بوده و خواهد بود
و بقول ما تورکها ، آذربایجان وار اولسون ، ایستمین کور اولسون
حداقل برین نهج البلاغه رو بخونین ، ایرانشهریای متوهم ،نژادپرستی و جعل عاقبت نداره
بعضی بي رگ و ریشه خیلی راحت در مورد زبان سومریها نظر میدهند اگر ما رعایت میکنیم دلیل بر اینه که اتحاد کشوری از بین نرود واللا زبان فارسی سالیان پیش از بین رفت و الان با لغات ترکی و عربی و از جیب ما برای خودتان زبان درست میکنید و بعد در مورد زبان ما نظر وقیحانه میدهید شرم باد بر شما قلم به دستان بي سواد
پانترکیسم که ملغمهای از بیسوادی هستش، تو کلام استاد موج میزنه!!
زبانی یا قومی بنام آذری وجود نداشته و ندارد ماهمه تورک هستیم دست از جعلیات و آزربایجان بردارین لطفا””” آزربایجان اندازه دهان شما نیست
من کل متن رو نخوندم ولی از عکسی که گذاشتین معلومه این کتاب جعلی هست از نحوه نوشتنش معلوم هست که یک ترک عثمانی ننوشته و یک فارس و یا ارمنی نوشته تو ترکی عثمانی نمی گن گفت و گو اللر این اسناد دیگه خنده داره
سلام،. امروز حدود ظهر مطلبی در همین رابطه مقاله، نوشتم ولی چرا منتشر نکردید؟ علت چون تماما علمی و بر اساس اسناد بود. بیش از گنج دهه بطور مداوم،. در امور تاریخ و جغرافیا و زبانهای منطقه کار کرده و میکنم.. متاسفانه عده ای وسط بازی، که آشنایی چندانی با مطالب تاریخی و سند دار ندارند،. گردو بازی میکنند.
بهنامخداآنچهرابرخودمیپسندید
برآذربایجانجانبازومظلومنیز
بپسندیدآذربایجانبهاستناد
تاریخحقبرادریرابهجایآورده
بااجرایکاملاصل۱۵قانوناساسی
وگنجاندنیککتابادبیزبانترکی
آذریدرسطوحتحصیلیهمچنین
تقسیمبیتالمالبهتناسبجمعیت
هراستاناعمازدولتیخصولتینهادی
وغیرهدلآذربایجانایرانراشاد
کنید
حتی خود کلمه آذربایجان هم ترکی نیست و آذری است همچنین اسامی شهرهای قدیمی تبریز میانه بناب اردبیل
اگر کسی ترکی بلد باشد در هر جای دنیا میتواند تا حدودی با مردم ارتباط کلامی پیدا کند ،
ترکی در تمام دنیا در طول تاریخ با تنوع بیشمار لهجه ،پراکنده شده است.
با افتخار تورک هستم
انشالله نابودی تمام نژادگرایان و نژادپرستان مجوس
سلامنودوپنجدرصدنامشهرها
روستاهاومناطقطبیعیمانند
رودهاکوهادشتهاترکیبودکه
دردورهبهفارسیتغییریاتغییراتی
دادهشدیاترجمهشدضمنادر
تحقیقادانشگاهیثابتشده
زباناقوامقدیمساکندرآذربایجان
جروگروهالتصاقیبودهوازاواخر
امپراطوریمادهابرخیقبایل
کهزبانهندوواورپاییداشتند
درمناطقیکهاینککردستاننامیده
میشودسکنیگزیدندضمنادردوره
هخامنشیانبرخیقبایلپارس
بهجهتتسلطوتحکیمحکومت
بهآذربایجانکوچاندهشدندکه
درطولزمانبینمرومترکزبان
مستهلکشدندوباقیآنهاهمین
تاتهایاطالشهستندکهبصورت
تکواحههایزبانیدربرخیروستاها
دیدهمیشوندوالبتهدرمنطقهطالش
هنورتجمعدارندالبتهبعدازتصرف
ایرانتوسطمسلمانانبرخیقبایل
بزرگعربازیمنو….بهآذربایجان
کوچاندهشدندکهآنهانیزدرطول
زماندربینقبایلترکمستهلک
والبتهبرخیآثارزندهنیزهنوز
بهاسامیعربیداردمهاجرانترکی
کهازماوارالنهرآمدندزبانترکیآنها
نیزنتوانستبرزبانترکیبومیتاریخی
آذربایجانتاثیریبگذارد
ترکیآذریبهبقابقدرتمندخودادامه
دادهلذازبانترکیدرآذربایجانحیات
مستقلیداشتهوریشهآنبهاقوام
باستانیالتصاقیزبانکهدرسه
هرارسالپیشدرمنطقهمی زیستند
برمیگرددنگاهکنیدبهکتابتاریخ
دیرینترکهایایرانتالیفدکتر
ذهتابیکهدرکتابخانههایمعتبر
اینکتابدرسطحکشوریافت
میشود
لازم نیست خودتون رو خسته کنید و با جعل و دروغ درصدد هویت زدایی از ترک های آذربایجان باشید. ما ترک هستیم و این هویت اصیل ترکی ما قابل تغییر نخواهد بود. خیالتان راحت باشد