رسانه ملي يا ارگان يك حزب خاص
اعتماد نوشت: با نزديكتر شدن به موعد برگزاري انتخابات 1402رويارويي سرنوشتساز طيفهاي مختلف اصولگرا كه مدتهاست در حوزههاي سياسي، اجتماعي، اقتصادي، مديريتي و… متبلور شده، سرانجام وارد قلمروي «رسانه» و «صداوسيما» شد. مطابق معمول يك سر اين مواجهه، اعضاي جبهه پايداري و جريانات سمپات آن نشستهاند كه آرام آرام سايه تسلط خود را برر سانه ملي افزايش ميدهند و در سوي ديگر آن، اعضاي شوراي ائتلاف و ليدرهاي نواصولگرايان (به رهبري قاليباف و حداد عادل) قرار دارند كه حاضر نيستند اين سنگر را به راحتي در اختيار رقيب اصولگراي خود قرار دهند. چهرههاي اثرگذار جريان اصولگرا نيك دريافتهاند كه توفيق در آوردگاههاي انتخاباتي مختلف براي جريان اصولگرا و دستيابي به «بهارستان» و «پاستور» از مسير «جام جم» ميگذرد. با توجه به ويژگيهاي انحصاري صدا و سيما، هر جرياني كه بتواند به ظرفيتهاي ارتباطي اين رسانه دسترسي داشته باشد، ميتواند ماراتن انتخابات را به نفع خود تمام كند. ردپاي اين نوع توفيقها در جريان انتخابات محمود احمدينژاد در سال 84 و سپس 88 و پيروزي سيد ابراهيم رييسي در انتخابات رياستجمهوري 1400 به عينه پيدا شد. چنين روندي در انتخابات پارلماني دورههاي هفتم، هشتم، نهم، يازدهم هم تكرار شد. در آن برهه، هماي سعادت توفيق با تكيه بر غيبت چهرههاي اثرگذار اصلاحطلب با استفاده از ظرفيتهاي صدا و سيما بر شانه اصولگرايان نشست. اينبار اما زمين بازي براي اصولگرايان تغيير كرده است؛ ظهور جبهه پايداري با رويكرد حذفي و انحصاري آن، باعث شده تا ساير طيفهاي اصولگرا، كنشگري در عرصه سياسي را نه براي «توفيق در انتخابات» بلكه «قماري بر سر بقا»ي خود بدانند. نواصولگرايان و اعضاي شوراي ائتلاف به خوبي ميدانند كه جبهه پايداري به دنبال پاكسازي قلمروي اصولگرايي از هر نوع تفكر مغاير با اين طيف است. تا به امروز هم در چينش كابينه و اثرگذاري در پارلمان يكسر اصولگرا، جبهه پايداري دست بالا را داشته است. اين طيف به دنبال آن است از طريق يكدستسازي صدا و سيما، زمينه را براي توفيق مهم در انتخابات مجلس دوازدهم و فتحالفتوح مهمتر در انتخابات 1404 با ابقاي رييسي فراهم سازد. بركناري محسن يزدي به عنوان يكي از مديران صدا و سيما كه ارتباطات مناسبي با طيف نزديك به قاليباف و اصولگرايان سنتي داشت در راستاي اين هدف كلي پايداري قابل تحليل است.
مشت اول برنده را تعيين ميكند
اما دوئل اصولگرايان بر سر صندليهاي مديريتي صدا و سيما، زماني آغاز شد كه خبر رسيد وحيد جليلي قائممقام سازمان صداوسيما طي حكمي محسن يزدي مدير شبكه مستند را بركنار كرده است. وحيد جليلي كه طي 2سال گذشته كمتر در محافل عمومي حاضر ميشد و برخلاف دوران حضور در جبهه عدالتخواهي که سخنرانيهاي پر آب و تاب منعقد ميكرد، پس از پيروزي رييسي در انتخابات 1400 مامور شد تا كادرسازي را در صدا و سيما آغاز كند. همان ايدهاي كه در حوزههاي اطلاعاتي و امنيتي به گونهاي ديگر و با افراد ديگر دنبال شده بود. دورنماي تعيينشده براي جليلي هم انتخابات 1402 برآورد شده بود. جليلي پس از كنار گذاشتن اكثر چهرههاي نزديك به طيفهاي نواصولگرايان در راس مديريت اين رسانه، فضا را براي یکهتازي پايداريچيها در انتخابات فراهم خواهد كرد. اين طيف سياسي در دوران حضور در مجلس يازدهم در جريان تصويب طرحهايي چون طرح صيانت، حجاب و عفاف، اصلاح نظام انتخاباتي و… دريافت كه نواصولگرايان و اعضاي شوراي ائتلاف هماهنگي لازم براي تصويب اين طرحها را ندارند و اغلب نگران واكنش افكار عمومي و بازتابهاي رسانهاي تصميمات هستند. اين بود كه براي ريلگذاريهاي لازم، تلاش ميكنند اكثريت قريب به اتفاق كرسيهاي پارلمان را به دست گيرند. براي اين منظور به صداو سيمايي همراه و هماهنگ نياز دارند كه كسي در آن فالش ننوازد. بنابراين پروسه تغييرات در صدا و سيما را با كنار گذاشتن محسن يزدي از راس هرم شبكه مستند آغاز كرد. در ادامه برخي تحليلها حاكي است كه جليلي احتمالا سراغ تغيير مديران شبكه تهران، شبكه 1، نسيم، خبر و… ميرود تا مديراني هماهنگ با تفكرات يك اقليت خاص را به كار بگمارد. حتي زمزمههايي هم شنيده ميشود كه علي فروغي مدير شبكه 3 به دليل قرابت با حداد عادل ممكن است در ليست تغييرات احتمالي قرار بگيرد.
تفكر انحصاري براي رسانه انحصاري
پس از اين رخداد (بركناري محسن يزدي) بود كه رسانههاي نزديك به نواصولگرايان با تحليلها و گزارشهاي انتقادي به نقد تصميمات وحيد جليلي پرداخته و از نگراني گروههاي «حزباللهي» از وضعيت صداوسيما سخن گفتند. ابتدا روزنامه جوان در يادداشتي انتقادي و با طرح پرسشهاي متعدد نسبت به ايجاد انحصار خواستار استفاده از همه ظرفيتهاي اصولگرايي در صدا و سيما شد و به فاصله 24 ساعت پس از آن خبرگزاري تسنيم به عنوان ارگان غير رسمي نو اصولگرايان طي گزارشي نظام تصميمسازيهاي وحيد جليلي در صدا و سيما را زير سوال برد و اين رفتارها را عاملي براي كاهش مخاطبان صدا و سيما افول ستاره اين رسانه خواند. تسنيم نوشت: «خوشبختانه آقاي جليلي در مصاحبهاش با سوره گفته است كه نميخواهد فقط براي يك گروه برنامه بسازد؛ اما اگر نگاهي به اطراف و طيفهاي مختلف بيندازيم، واقعا امروز آيا مرجعيت صداوسيما ميان گروههاي مختلف رو به صعود است؟ يا ميزان توجه به صداوسيما در نظرسنجيها در حال افت است؟ مسيري كه صداوسيما در پيش گرفته تقريبا اكثر طيفها و حتي بعضي حزباللهيها را نگران كرده است، الا خود آنها را. البته از آقاي جليلي چندان بعيد نيست كه بلافاصله در مواجهه با انتقادات بگويد اين حرفها همان حرفهاي ضدانقلاب است كه ميخواهد كلّيت صداوسيمايي را كه متعلق به نظام است، نقد يا نفي كند؛ اشكالي ندارد.» تسنيم در ادامه مينويسد: «واقعيت اين است كه صداوسيما از همان ابتدا آماج نقدهاي موذيانه و بيرون از چارچوب برخي گروهها هم بوده است كه نقد به صداوسيما را به مثابه فرصتطلبي براي انتقامگيري از جمهوري اسلامي هم تلقي ميكردند؛ لذا ايشان ميتواند با سادهسازي همه نقدهاي اين روزها همين ادعا را بكند.» اما چرا بركناري يك مدير شبكه تا اين اندازه براي برخي طيفهاي اصولگرا مهم بوده و نسبت به آن واكنشهاي تند نشان دادهاند؟ جليلي اما يك روز قبل از اعمال اين تغييرات با سوره مصاحبهاي انجام داده و در آن تلويحا اشاره كرد كه نميخواهد براي يك گروه خاص و يك جريان خاص فعاليت كند و برنامه بسازد. اظهاراتي كه تحليلگران آن را نوعي فرار رو به جلو ارزيابي كردهاند. با توجه به جايگاه انحصاري صدا و سيما در ايران، اصولگرايان به خوبي دريافتهاند كه تسلط بر صدا و سيما، ظرفيتي استثنايي براي پيروزي در انتخابات را در اختيار آنها قرار ميدهد. بنابراين حاضر نيستند اين قلمرو را بدون جنگ و هزينهسازي در اختيار رقيب قرار دهند. به اين دليل است كه همزمان با انتشار اين خبر افراد و رسانههاي اصولگرا وارد گود شده و از وحيد جليلي انتقاد ميكنند. نواصولگرايان به خوبي ميدانند كه تصميمساز اصلي در صدا و سيما نه پيمان جبلي، بلكه وحيد جليلي است.
كارشناسان چه ميگويند؟
بسياري از حقوقدانان و كارشناسان رسانه نسبت به نحوه تصميمسازيهاي مديريت كلان صدا و سيما اظهارنظر كردند. محمدصادق جوادي حصار در گفتوگو با «اعتماد» اعلام كرد: «به همان ميزاني كه صدا و سيما آبشخور خود را كوچكتر كرده است و از محدوده كوچكي از ظرفيتهاي كشور بهرهبرداري ميكند، به همان ميزان هم مخاطب كمتري را پيدا ميكند و مرجعيت خود را از دست ميدهد. به همين دليل است كه صدا و سيما در بين انواع و اقسام رسانههاي كشور، (حتي فضاي مجازي) حرفي براي گفتن ندارد و در برابر آنها سپر انداخته است.» كامبيز نوروزي چهره ديگري است كه به اين بحث ورود ميكند و در گفتوگو با جماران ميگويد: «وضعيت امروز تلويزيون ما با گذشته زمين تا آسمان متفاوت شده و تلويزيون به ارگان حزبي يك جريان خاص اقليت كوچك تبديل شده و تقريبا همه نفوذ خودش را از دست داده اما هيچ گوش شنوايي نيست. تلويزيون جمهوري اسلامي ميدان را به شبكههاي فارسيزبان خارج از كشور، اعم از شبكههاي خبري و سياسي تا شبكههاي سرگرمي، واگذار كرده است.» بايد ديد نهايتا وضعيت تصميمات صدا و سيما چه سرانجامي پيدا ميكند و چه شرايطي شكل ميگيرد؟ آيا نواصولگرايان و اعضاي شوراي ائتلاف زمين را به نفع پايداريچيها خالي ميكنند يا براي آخرين فرصتها و ظرفيتهاي ممكن با طيفي كه نشان داده به هيچ طيف و گروه اصولگرايي سر سازش ندارد، روبهرو ميشود؟ رويارويي كه برخي تحليلگران معتقدند توان جبهه اصولگرايي را تا حد زيادي كاهش ميدهد.
انتهای پیام