خرید تور تابستان

پلیس ایران و پاسخگویی | امید کاجیان

امید کاجیان، روزنامه‌نگار، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز، نوشت:

درست در زمانه‌ای که امثال ضرغامی آنچه در فرانسه پس از جان باختن یک نوجوان 17 ساله رخ داد را مصداق «وَمَكَروا وَمَكَرَ اللَّهُ» می‌دانند خبری تلخ دیگر درایران رخ داد، جان باختن ملیکا برجی 12 ساله در ایران بر اثر گلوله پلیس.

موضوعی که البته از ظاهر با توجه به شرایط موجود، بازتاب رسانه‌ای آن چنانی نداشت و مردم نیز حساسیت خاصی به آن نداشتند. اگر از حوادث تلخ و پر ابهام سال گذشته بگذریم، این نخستین باری نیست که خبر مرگ یک فرد نوجوان یا جوان بر اثر گلوله پلیس در کشور شنیده می‌شود و بعدهم درباره این که به ازای این اشتباه چه پیگیری‌ها و اتفاقی می‌افتد اطلاع رسانی شفافی نشده.

مرگ ملیکا برجی 12 ساله کرجی در حالی اتفاق افتاده، که تنها یک ماه پیش یعنی در خردادماه امسال مرگ یک کودک 9 ساله یعنی مرتضی دلف زرگانی در اثر شلیک به یک خودرو در برخی رسانه‌های داخلی منتشر شد.

همان موقع سایت جماران در گفتگویی با جعفر دلف‌زرگانی پدر این کودک فوت شده شوشتری نوشت: ماشین پلیس بدون هیچ هشدار یا اعلام ایست یا آژیر ماشین را به رگبار بست و تیر به کودک ۹ ساله ما اصابت کرد و در همان لحظه فوت کرد.

هرچند نیروی انتظامی اعلام کرد که دستور ایست داده شده و طبق قانون عمل کرده است.

 شاهد مرگ‌های دیگری از این دست براثر اشتباه پلیس بوده‌ایم، مثل فوت دختر ۱۲ ساله اهل خلوص بستک در جریان تیراندازی جاده‌ای در غرب هرمزگان در زمستان سال پیش، یا مرگ نوجوان ۱۴ ساله در تعقیب و گریزی در مشهد در همان ایام، یا کشته شدن کودک 5 ساله با تیراندازی پلیس ایرانشهر و دردناک اینکه تمام این نمونه‌ها درهمین مدت اخیر اتفاق افتادند.

هنوز مشخص نیست داستان آن فیلم از مردی مشهدی که حالا با هر خطا و جرمی که کرده بود دست بسته به میله‌ها و با شوکر برقی و گاز فلفل جلوی دیدگان همه به جانش افتاده‌اند و درگذشت چه شد؟ هنوز صحنه‌های تصاویر خشونت‌آمیز برخی از ماموران که در ملاءعام متهمان و مجرمان و البته چه دیگران را بر زمین کشیدند، کتک زدند و با خود می‌برند و یا سوار بر ماشین و با بلندگو، فریاد رسوایی‌شان را سر دادند و بر سرو صورتشان کوفتند تا بلند بگویند غلط کردم نگذشته.

فیلم‌های زیادی از ماجرای تخریب اموال مردم و اتفاقاتی دیگر نیز منتشر شد که به هر حال به آن پرداخته نشده است. نکته اینجاست که اگر حساب شرایطی مانند آبان 98 یا وقایع 1401 بعد از مهسا امینی و از این دست درگیری‌ها و جنبش‌ها را سوای از این ماجراها هم بدانیم میزان پاسخگویی پلیس در قبال برخی از این اقدامات و اشتباهات فاحش چه بوده و در مقابل مردم برای پاسخگو کردن پلیس باید چگونه مطالبه کنند؟

این که هر از گاهی خبر در گذشت جوان، نوجوان یا کودکی براثر اشتباه پلیس شنیده شود و یا حتی بر فرض مجرمی براثر ضرب وشتم یا هرچیز دیگر قبل از محاکمه جان ببازد قطعاً چیزی نیست که بتوان تاب آورد. اما راه پاسخگو کردن این نهاد در زبانی مسالمت آمیز چگونه است؟ و چه زمانی خود پلیس در قبال این اتفاقات و اتفاقات مشابه قرار است روشنگری کند؟

چرا در کشور شرایط به گونه‌ای شده که دیگر مرگ افراد حتی از قشر کودک و نوجوان تا این حد امری عادی شده که بی آنکه کسی به فکر اقناع مردم باشد خود مردم هم آن را به فراموشی می‌سپارند.

 انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا